گنجور

حاشیه‌گذاری‌های جهن یزداد

جهن یزداد

پارسیدان و دوستدار زبان پارسی دری


جهن یزداد در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۱۷ دی ۱۴۰۱، ساعت ۰۰:۰۵ دربارهٔ سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۴۹:

تبر از زر و سیم باید ساخت
تو شود کارگر بر ان کنده

 

جهن یزداد در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۶ دی ۱۴۰۱، ساعت ۲۲:۵۹ دربارهٔ سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۴۸ - در هجو قوامی:

کسی باید انگه که تو باده خوردی
که آرد سوی مُرز تو کردباده

 کردباده  چوبدستی کردان بود

مُرز  نشیمنگاهست

سوزنی دیوانه کننده است در رسایی و شیوایی سخن  و پارسی گویی  کم نمونه است

 

جهن یزداد در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۶ دی ۱۴۰۱، ساعت ۲۱:۴۵ در پاسخ به حمید دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۳۲۷:

من به سنی بودن ایران باور دارم اما این که گفتید  نمیتواند باشد

 خداوندا بحق چار یارت؟
 تا کنون گمان میکردیم انان چاریار پیغمبرند
 نگو که خدا هم نیاز به یاری دارد - ایا هیچ سنی  چنین میگوید  ؟  شاید این از بابا طاهر نباشد همه سروده ها از بابا طاهر نیست - در ایران شیعه اثنی عشری هم بوده  در ری  در کاشان   در خراسان  در ساوه  و در هر شهری گروهی اندک شیعیان دوازده امامی بودند-

 

جهن یزداد در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۶ دی ۱۴۰۱، ساعت ۲۱:۴۰ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۳۲۷:

از ان  روزیکه مارا افریدی
 بغیر از معصیت از ما نبیدی
خداوندا بحق هشت و چارت
ز ما بگذر شتر دیدی ندیدی

باید اینگونه باشد  و دیدی و ندیدی دوباره قافیه نمیتواند شد

 

جهن یزداد در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۶ دی ۱۴۰۱، ساعت ۲۱:۲۹ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۳۵۲:

اوف چه دوبیتیی

 

جهن یزداد در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۶ دی ۱۴۰۱، ساعت ۲۱:۲۷ در پاسخ به ناشناس دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۳۵۱:

 گر  که سپس  کار و کردن شده سره تر است   گرگر و افسونگر پیروزگر پرهیزگار  نشان  انست همچنین  ان  ور  که  در مزدور  داور  میبینیم دگر شده گر است

 

جهن یزداد در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۶ دی ۱۴۰۱، ساعت ۲۱:۰۹ دربارهٔ عطار » بلبل نامه » بخش ۲۱ - پاسخ دادن گربه موش را و ندامت کردن موش از افعال خود و راضی شدن به قضا:

شگفت  گربه جاکشی می خواهد  موش را بگناه مستی خون بریزد و بخورد

 

جهن یزداد در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۶ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۹:۵۹ در پاسخ به کامران جوهری دربارهٔ سعدی » بوستان » باب ششم در قناعت » بخش ۱۵ - حکایت در معنی آسانی پس از دشواری:

موس عربی هست    در همه جای ایران  کمابیش موس میگویند بویژه کهن سالان - به تیغ سر تراشی موس گویند که واژه ابست عربی - پارسی ان ( کردی  دری بلوچی  پشتو )  تیغ گویزان استره و گرّا  است
ز اهن همی زاید این هر دو چیز
یکی تیغ هندی دگر استره

 

جهن یزداد در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۶ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۵:۴۸ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۲۹۸:

گمانم  ورگ   در نخستین  پاره   به چم   گرگ باشد در برخی گویشهای پارسی  گرگ را ورک و  ورخ  گفته اند

 

جهن یزداد در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۶ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۵:۴۳ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۲۷۵:

این دوبیتی هم از  پور فریدون شیرازیست

 

جهن یزداد در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۶ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۵:۴۲ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۲۷۴:

این سروده از پور فریدون شیرازیست

 

جهن یزداد در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۶ دی ۱۴۰۱، ساعت ۰۶:۴۸ دربارهٔ سعدی » مواعظ » مثلثات:

گُش اَ ثْهُن دار   اغت خاطر نرنزت
که ثخنی عاقلی ده بار اثنزت
 گوش به سخن دار گرت خاطر نرنجد
که سخنی را عاقل ده بار بسنجد

 کُه منعم بُی مبر کول  اثخُ درویش
کو انش می بُنی دمبل مزش نیش
 چو منعم  باشی از سخن درویش شانه تهی مکن  که  دملش میبینی  مزنش نیش

ببات ای دهر دن ره تیر اری پشت
نه هم شی تیر انه کمان بو کش ای کشت

ببارد این دهر دون را  تیر به  رو  پشت /پشت سر هم      که تیر نارفته  بیرون از کمان  کشت

نه کت تفسیر و فقه خواند اتشی ابهشت
 بس امدی کسوری ماند پیذه بیذشت
 نه تو که تفسیر و فقه خواندی به بهشت روی
که بس دیدم  که سواری ماند و پیاده بگذشت

که مسکینی اَوَست اش حق تو بهریهت
مخن شزدم (مخنش از دم) نواخند انکه بیریست
چو مسکینی  افتاد و نزد تو بگریخت  مخندش از پس  که نواخند انکه بگریت
پذ کارنامگ ارتخشیر بابکان امده
 پر اُ پست زد اُد  ان جام  از پست همیش از دست ارتخشیر اُ زمیگ  اوست
 پر به پست زد و ان جام پر از پست از دست اردشیر بزمین افتاد
در سروده نیریزی امده
عشق شتو وَ درو بکنم
اش چون جوسر درو بکنم
 دو چش مو که ترا بگریت
 دست آکنم شز رو بکنم
عزیزی کت هن  اش هر دم مدو پش
که صحبت زز ملال ارت بش از بش

عزیزی که ترا هست هردمش مدو پیش
 که همنشینی نیز ملال اورد چو بسیار باشد

قطب الدین یحیی بن زنگی شیرازی سخنور سده شش گوید
 تو گفتی قطب مسکی وانوازم
بست گفتست و ای ززهم بوا دی
بسی گفتی و این نیز هم بباید دید
 و چه ترش رو شنه کم ترغ خوان نی
تزان  مسکی خبر هن کش خو نان نی
غرش نان هاجه از حلوا نپرست
نُنَ تی  گلشکر هن  غت بگرست
به چه ترش رو نشسته که ام  تره بر خوان نیست
تو زان مسکین خبر هست کش خود نان نیست
گرش نان  جوید از حلوا نپرسد
نان تهی  گلشکرست گرت بگرسی و گرسنه  شوی

چه دُند انکش سه پخ خردست و تفتست
که مسکینی  وَ سرما گسنه خفتست
چه داند انکه سه پخ خورده و گرم است که  بیچاره ای  به سرما گرسنه خفته است
نوا که بفته از هنجار و رسته
پشیمان بی که  نم خو م توشه نسته

مباد که بیفتی از هنجار و رسته  و پشیمان بوی که نخوردم  و  توشه نستاندم
که بپسندت که مو خوز غصه نکْشِم
که گردم کرد و نخرم یا نبخشِم
که بپسندت که من خود از غصه نکشم که گردم کرد و نه خورم و نه بخشم
جهوادان شیراز  هنوز گفتارشان  همینگونه (نکشم نخرم  بخشم )  است  و انگونه که  علی اشرف صادقی فرمودند از تنگی سرود نیست
که صوفی نادنه کند اش جمغ کوو
ا گور جو منَت کش در به از تو
که صوفی  ازنادانی کندش جامه کبود
به گور جود ماند که درش به از تو
در= برون

چنان تز دم دوت کز جون خو واکند
که پاکش خَورد  ا دیگ تهی  چه واکند
چنانت از دم دود کز جان خون واکند چو پاکش خورد  با دیگ تهی چه کند
که احسان بکنه  وا هر  وی اصولی
شنه مْیان هم بجت صاحب قبولی
تو با هر بی اصولی احسان کن که (شنه میان =  ش ان میان  =میانشان )  میانشان صاحب قبولی بجویی
غر از مو مشنه وا هر کس مگی راز
که جمغی می برَی  خهتر  هذ انداز
 گر از من میشنوی با هر کس مگو راز
که جامه ای که میبری  بهتر اندازه گیر

تو از دشمن  بترسی غافل از دوست
 که غت دشمن ببوت  ات بپسنت پوست
اگر دشمن ببود ترا پوست بپوساند
کُذک می دی  کش ایرو ا جونی گفت
مزم تس کش قلاشی نتوان اشنفت
کودکی دیدم که امروز جوانی را میگفت   سیلی مزنم تو که دشنام نتوانی شنفت
علی اشرف صادقی انرا در نیافته
کذک می دی  = کودکی مدی  - ی کودکی میان  م  و دی افتاده -
 که خیرت بوت از این معنی کت اشنفت
بگی رحمت و سعدی با کش ای گفت
 ترا خیر باد از اینکه این شنوی و
بگویی رحمت به سعدی باد کش این گفت

این سروده ها را سعدی  امیخته  با  عربی و پارسی دری   سروده و نمی توان ان را  شیرازی ویژه و سره دانست

 

جهن یزداد در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۳ دی ۱۴۰۱، ساعت ۰۹:۱۳ دربارهٔ ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸ - در ستایش امیر نظام گروسی فرماید:

عجب قصیده ای

 

جهن یزداد در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۳ دی ۱۴۰۱، ساعت ۰۷:۳۵ در پاسخ به افسانه چراغی دربارهٔ عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱ - آغاز:

سرش گفت بردارم از یال ،من برم هدیه نزدیک هیتال، من

هپتال / هیتال/ختل /خیون از نامشان پیداست که  گروهی ایرانی بودند انان را خیون هپتال و هفتال و هیتل نیز میگفتند نامهای انان  خوشنواز  و نامهای ایرانی است - هیچ زردپوستی پیش از غزان  سلجوقی در ایران  نبوده - خود تخار نیز واژ پارسی هست  صد سال است که با یافته شدن  مومیایی و کاغذ و نوشته ها  پیداشده که ختن نیز زبان ایرانی داشتند و زردپوستان  پیوسته پایین رود زرد  میان چین بودند انا پس از اسلام کم کم به منچور و منغول و خرخیز  و ختن امدند

 

جهن یزداد در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ دی ۱۴۰۱، ساعت ۰۹:۴۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۹:

خدایا چه میکند فردوسی با سخنش

 

جهن یزداد در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ دی ۱۴۰۱، ساعت ۰۹:۴۳ در پاسخ به فرحناز یوسفی دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۹:

پژوهنده هم میتواند فاعلی باشد هم  مفعولی

 

 

جهن یزداد در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ دی ۱۴۰۱، ساعت ۰۹:۳۹ در پاسخ به دانیال دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۸:

برای  ان آزردگی که  بدل داشتید دوان امد

 

جهن یزداد در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ دی ۱۴۰۱، ساعت ۰۲:۲۱ دربارهٔ سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۳ - گفتار در آفرینش آفتاب:


که هر بامدادی چو زرین سپر
ز مشرق بر ارد فروزنده سر
چو از مشرق او سر به خاور کشد
ز خاور شب تیره سر بر کشد
پیداست که خاور  جای فروشدن افتاب است و ریشه ان اور و ایوار  است  کم دانی مردمان سپسین انچنان بوده که ندانسته اند  که نمیشود مشرق قافیه باشد و انرا بدانگونه نادرست گردانده اند

 

جهن یزداد در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۱۰ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۸:۲۰ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی هرمزد دوازده سال بود » بخش ۴:

سپهبد بیامد بنزدیک شاه
کمر خواست خفتان و گبر و کلاه

 

جهن یزداد در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۱۰ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۵:۳۰ دربارهٔ عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۱۰۷:

ایین سده  رسم جهاندار فریدون
بر شاه جهاندار فری باد و همایون

 

۱
۱۷
۱۸
۱۹
۲۰
۲۱
۴۱
sunny dark_mode