گنجور

حاشیه‌ها

پارسا در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۵۵ دربارهٔ فایز » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۵:

بله موافقم..باید تورا میبود

محدثه فرقانی در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۵۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳:

سلام. لطفا این اشکلات را رفع کنید:
1. در مصراع دوم «کاز» اشتباه است؛ «کز» درست است.
2. در بیت سوم علامت سوال باید حذف شود.
3. به‌جای «می خور» باید « برخیز» نوشته شود.
با تشکر.

حبیب اله حاجی زاده در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۲۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۹۱:

اولین بیت این رباعی در دفتر سوم مثنوی ، در حکایت آن درویش که در کوه خلوت کرده بود آمده ،
بود درویشی به کهساری مقیم/ خلوت او را بود همخواب و ندیم

آزادبخت در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۲۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۳:

در جواب انکه نامش دکتر مظلومی نژاد است
نوشته اید سعدی با عصبانیت و حسادت -
اخر در شعر و شااعری مولوی در کنار سعدی چیست که به او حسد کند و عصبانی شود ؟ تو درباره خداوند سخن سعدی شیرین زبان سخن میگویی درباره خداوند بوستان و گلستان میگویی درباره خداوند طیبات و بدایع سخن می گویی که شعر زیبایش را ملوانان چینی میخواندند و این حکایت چون داستان برساخته مجذوبان عرفانی نیست که راست و دروغش ندانیم بلکه ابن بطوطه مغربی بیتش را در چین شنیده و ثبت کرده بدون انکه بداند از کیست و شعرش را همزمان خودش در اندونزی بر سنگ قبر مردی اندونزیایی می بینیم در ان جهان که نه رسانه بود و نه هواپیما و خودرو که جهان را درنوردد مگر انکه سحن سعدی همراه باد بهار جهان را بوستان و گلستان کرده من گمان نمی کنم که ان شعر سعدی یک کاسه شوربا و دو تا نانت ارزوست در پاسخ مولوی باشد شاید پاسخ کسی بوده که شعر مولوی را میخوانده و مدعی بوده و یا شاید پاسخ شعر و سخن دیگری باشد از اصل - اما اگر در پاسخ مولوی باشد بر دامن کبریای خداوند سخن گردی نمی شیند بلکه استادی او می رساند که شعری در حد مولوی گفته در کلام ایزد بی چون که وحی مطلق است چون سخن با ابولهب میرود تبت یدا ابی لهب گوید و نه یا ارض ابلعی -
تا دل بمهرت داده ام در بحر فکر افتاده ام
چون در نماز استاده ام گویی بمحرابم دری
-
سرمست اگر در ایی عالم بهم بر اید
-گر برود به هر قدم در ره دیدنت سری
من نه حریف رفتنم از در تو به هر دری
-
-

غلامرضا امامی در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۲۶ دربارهٔ کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۳:

با اندکی تغییر در رسم الخط و تأیید تصحیح آقای حسین در حاشیه
تا که بر گِرد سبزه لاله برُست
در گمان می‌فتد که چون رخ توست
نام روی تو می‌برد لاله
ز آن دهان را به مشک و باده بشُست
جز به یاد رخ تو گل نشکُفت
بی مثال خطت بنفشه نرُست
سرو در خدمت قدت دامن
به کمر درزدست چابک و چُست
رخ و زلف تواش نشان دادند
در چمن هر که رنگ و بویی جُست
غنچه را از صبا گشایش‌هاست
ور چه ز او بود بستگی‌ش نخُست
جان همی‌پرورد در آسایش
بادِ بیمار در هوای درُست
حرکت‌های بادِ شیرین‌کار
کرد از خنده غنچه را دل سُست

عباس در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۷:۵۰ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۶:

بسم الله
مردان خدا اولیا و انبیاو رهروان راه حقیقت هستندکه در نظرشان افکار و اوهام و هرچه غیر از نام حق است ناچیز بوده و از بند اوهام وارسته اند .
در هرکجای عالم جلوه حضرت حق را می بینند . سنریهم آیاتنا فی الافاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم الحق

فردوس در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۷:۲۴ دربارهٔ قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۰۰ - وله ایضاً:

بیت سوم: درگه با فاصله باید نوشته شود. در گه

احسان آسیابان زاده در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۷:۲۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۶۵:

وای که فرشاد جمالی چقدر زیبا این شعر را در تصنیف، خونده دمش گرم...

nabavar در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۰:۴۵ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۲۳ - حکایت در این معنی:

گرامی یاس
کجا دست گیرد دعای وِیت
ویت = وی ترا

پروانه مهرسرشتان در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۰:۰۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۹:

درود.
زخّار ، آشفته -پرجوش و خروش

Yas در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۰ دی ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۳۰ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۲۳ - حکایت در این معنی:

کجا دست گیرد دعای ویت
وَیت به چه معناست؟

نیما پیشدادیان در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۰ دی ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۰۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۷۵:

با سلام خدمت دوستان
در اینکه این رباعی دارای مشکل قافیه هست بحثی نیست چون قواعد قافیه تعریف شده. حتی بهتر است که بگوییم در این رباعی اصلاً قافیه‌ی وجود ندارد و فقط ردیف هست. قافیه اجباری هست ولی ردیف اختیاری است اما مولانا در این رباعی قافیه بکار نبرده و فقط ردیف استفاده کرده البته مسلما و قطعاً مولانا به این موضوع اشراف کامل داشته ولی چیزی مهمتر از قافیه برای او اهمیت داشته و آن ایجاز یا تاثیر گذاری (کلامی یا مفهومی) است
بعضاً برای بکار بردن کلمات هم قافیه می بایست واژگان رو عوض کرد و این ممکن است به ایجاز کلامی و معنایی واژه و در مجموع کل بیت آسیب بزند و دیگر آن ارزش و تاثیر را نداشته باشد
مولانا فردی نبود که بقصد سرودن شعر و شاعر بودن، غزل یا رباعی بسراید بلکه برای بیان افکار درونی اش شعر میگفته و حرف دل خود و تفکرات اش را در قالب شعر بیان میکرده. به همین دلیل در قید و بند سفت و سخت قواعد وزن و قافیه نبوده
کما اینکه در بسیاری از غزلیات وی هم لکنت وزنی وجود داشته و هم ایراد قافیه بطوریکه قافیه های ضعیف مانند تک مصوت ها در غزلیات وی زیاد بکار رفته و یا مانند این رباعی که اصلا قافیه ندارد. ولی قطعا اگر برای چینش قافیه کلمات جابجا یا عوض شوند، این میزان از ایجاز در رباعی وجود نمیداشت
خود مولانا در جایی میگوید:
قافیه و مغلطه را گو همه سیلاب ببر
پوست بود پوست بود در خور مغز شعرا

یا در خصوص وزن میگوید
رستم از این بیت و غزل، ای شه و سلطان ازل
مفتعلن مفتعلن مفتعلن کشت مرا

افسانه چراغی در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۰ دی ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۰۳ دربارهٔ ناصرخسرو » سفرنامه » بخش ۱۲ - قطران تبریزی:

و به تبریز، قطران‌نام شاعری را دیدم؛ شعری نیک می‏‌گفت اما زبان فارسی نیکو نمی‏‌دانست. پیش من آمد و دیوان منجیک و دیوان دقیقی بیاورد و پیش من بخواند و هر معنی که او را مشکل بود، از من بپرسید. با او بگفتم و شرح آن بنوشت و اشعار خود بر من بخواند.

افسانه چراغی در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۰ دی ۱۳۹۹، ساعت ۱۹:۵۰ دربارهٔ ناصرخسرو » سفرنامه » بخش ۱۲ - قطران تبریزی:

بزرگواری نوشته بودند در آن زمان شهری به نام تبریز وجود نداشته. خود قطران در قصیده‌ای که در توصیف زلزله تبریز در سال 434 قمری سروده، از تبریز نام می‌برد:
نبود شهر در آفاق خوشتر از تبریز
به ایمنی و به مال و به نیکُوی و جمال
ز ناز و نوش، همه خلق بود نوشانوش
ز خلق و مال، همه شهر بود مالامال...

امیدفلاح دلفان در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۰ دی ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۴۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۳:

پی پی:پیاپی
انجم :اختر شانس واقبال
بسیار بود که کژ نهد انجم را:کنایه از بد شانسی وبد اقبالی است
شب وصال :شب خلوت ورسیدن به محبوب که بسیار شبی خوش است.
مردم دیده :مردمک چشم
دیده مردم:چشمان مردم نظر مردم

محمود عبادی در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۰ دی ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۳۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۹:

مطالب فوق استنباط اینجانب از بیت زیر غزل حاضر است :
شهر خالی است ز عشاق بود کز طرفی
مردی از خویش برون آید و کاری بکند

امیدفلاح دلفان در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۰ دی ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۳۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۳:

ه نظر بنده که 32سال با ادبیات فارسی مانوس بوده ام معنی این رباعی به صورت تحت الفظی چنین است :
عاشقی که شب خلوت یار را گم کند یا نشناسد یا فراموش کند بد شانس است زیرا شب وصال وخلوت یار با شب نخوابیدن وشب زنده داری وبه دور از دیدگان مردم حاصل می شود

محمود عبادی در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۰ دی ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۰۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۹:

ما مردانی داشتیم که برون آمدند و کارهائی کردند کارستان. منتها یا بزرگ مردی چون قائم مقام فراهانی را که منشآتش هنوز دل میبرد به دستور محمد شاه مبتلا به نقرس ومرید حاجی میرزا آقاسی حقه باز مجبور به نوشیدن قهوه قجری کردند و یا رگهای امیرکبیر آن امیرهمه فصول را بدستور ناصرالدینشاه زن باره بازکردند وایران وایرانی را برای همیشه به ماتمش نشاندند وآخرلامر هم دکترمحمد مصدق را بدست دژ خیمان محمد رضا پهلوی ابله وخرافه پرست زندانی ودق کش کردند.
اگر به جای استخاره فتحعلیشاه گوش به قائم مقام میداد حد اقل عهد نامه ترکمانچای بسته نمیشد وامیرکبیرهم دست روس وانگلیس را برای همیشه از خاک وطن کوتاه ودکتر مصدق نیز ایران را ژاپن خاور میانه میکرد

مسعودتخمیری در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۰ دی ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۴۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۷۱:

بانظراقای جلیل موافقم.بنظرم" آه"صحیح است."وه"واژه تحسین است اما "آه"واژه حسرت وتاسف است.شاعردرجستجوی یارش که سیمایی همچون زهره وماه داردمیباشدوکاملاصحیح است.درخاتمه هزاران درودبراستادمسلم اوای سنتی جناب شهرام ناظری و جناب همایون جان شجریان که اوای روح نوازی دارد.

دوزخ‌ آفرین در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۰ دی ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۵۲ دربارهٔ نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۰ - نشستن بهرام روز چهارشنبه در گنبد پیروزه رنگ و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم پنجم:

چقدر بی‌نظیر و چقدر خیال‌انگیر
چند چندان علاقه‌ام به شعر بیشتر شد.

۱
۱۶۲۱
۱۶۲۲
۱۶۲۳
۱۶۲۴
۱۶۲۵
۵۴۵۸