یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
بازآید و بِرهانَدَم از بندِ مَلامت
خاکِ رهِ آن یارِ سفرکرده بیارید
تا چشمِ جهان بین کُنَمَش جایِ اقامت
فریاد که از شش جهتم راه بِبَستند
آن خال و خط و زلف و رخ و عارض و قامت
امروز که در دستِ توام مرحمتی کن
فردا که شَوَم خاک چه سود اشکِ ندامت
ای آن که به تقریر و بیان دم زنی از عشق
ما با تو نداریم سخن، خیر و سلامت
درویش مکن ناله ز شمشیرِ اَحِبّا
کاین طایفه از کشته ستانند غرامت
در خرقه زن آتش که خمِ ابرویِ ساقی
بر میشکند گوشهٔ محراب امامت
حاشا که من از جور و جفای تو بنالم
بیدادِ لطیفان همه لطف است و کرامت
کوته نکند بحث سرِ زلف تو حافظ
پیوسته شد این سلسله تا روزِ قیامت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از خداوند میخواهد که به او سبب و راهی بدهد تا یار محبوبش به سلامت به او بازگردد و او را از عذاب ملامت رهایی بخشد. او از عشق و فراق یار به شدت ناله میکند و اشاره دارد که در جهان، از هر سو به او راه بسته شده است. شاعر به یار میگوید که امروز از او رحمتی طلب کند، زیرا فردا وقتی که به خاک برود، اشک ندامت فایدهای نخواهد داشت. او همچنین به عشق و رابطهاش با محبوب میبالد و از خدا میخواهد که با او مهربانی کند، در حالیکه از درد و رنجهایی که در عشق تجربه کرده است، بینصیب نماند. در انتها، شاعر به این نکته اشاره دارد که بحث درباره زیباییهای یار تا ابد ادامه خواهد داشت و این عشق هیچگاه پایان نمییابد.
هوش مصنوعی: خدایا، برایم راهی فراهم کن تا محبوبم سالم به نزد من بازگردد و مرا از سرزنشها و مشکلات نجات دهد.
هوش مصنوعی: خاک راه آن یار مسافرت کرده را بیاورید تا من با چشم بینا، آنجا را به عنوان محل اقامت خود انتخاب کنم.
هوش مصنوعی: چگونه فریاد نزنم وقتی که همه راههای ارتباطیام بسته شدهاند؟ آن یار با آن خال و خط، و زلف و چهره و قامت زیبایش، تمام امیدهای من را از من گرفته است.
هوش مصنوعی: امروز که در کنار تو هستم، محبت و مهربانی کن، زیرا زمانی که در آینده به خاک تبدیل شوم، دیگر اشک و ندامت هیچ فایدهای نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: ای کسی که درباره عشق ما با صحبت هایت زبان به بیان میآوری، ما از تو هیچ صحبتی نمیکنیم، پس برایت آرزوی خیر و سلامتی داریم.
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که از درویش ناله نکن به خاطر شمشیر دوستان، زیرا این گروه از کسانی که کشته میشوند، طلب غرامت میکنند. این به نوعی اشاره به این دارد که در میان دوستانی که ممکن است به ما آسیب برسانند، ناله و شکایت نکنیم، زیرا آنها از کسانی که در معرض خطر و آسیب قرار دارند، انتقام خواهند گرفت.
هوش مصنوعی: در لباس زهد و پارسایی، آتش عشق برمیخیزد، چرا که نگاهی از سوی ساقی، همهٔ محدودیتها و نشانههای العباده را در هم میشکند.
هوش مصنوعی: من هرگز از ظلم و ستم تو گله نمیکنم؛ چرا که بیعدالتیهای لطیفان همگی نشانهای از محبت و بزرگواری است.
هوش مصنوعی: حرف و بحث درباره زیبایی و جذابیت زلف تو هرگز تمام نمیشود و این ماجرا تا روز قیامت ادامه خواهد داشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای ماه عذار من و ای خوش قد و قامت
برخیز که برخاست ز عشق تو قیامت
صوفی که ز چشم تو برد جان به سلامت
سر بر نکند تا به قیامت ز غرامت
امروز گر آن لب نگرد زاهد خود کام
بسیار به دندان گزد انگشت ندامت
در دیده خیال قد تو روز جدائی
[...]
ماییم و غم عشق و سر کوی ملامت
گم کرده ز بی خویشتنی راه سلامت
شهری ست پر از فتنه و راهی ست پرآشوب
نه روی سفر کردن و نه رای اقامت
رفتی و مپندار که دست از تو بدارم
[...]
تا کی کشم ای دوست ز خود کرده ندامت
تا چند کشد دل ز غم عشق ملامت
مستغرق غم گشته به دریای تحیر
باشد که از این ورطه درآیم به سلامت
درده به من تشنه لب آبی که ازین بیش
[...]
در کوی خرابات نشستم به سلامت
سر حلقهٔ رندانم و فارغ ز ملامت
خوش خانهٔ امنی است بیائید و ببینید
مستان همه خوش ایمن و یاران به سلامت
زین خلوت میخانه به جائی نتوان رفت
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۱۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.