ساقی بیا که یار ز رخ پرده برگرفت
کارِ چراغ خلوتیان باز درگرفت
آن شمعِ سرگرفته دگر چهره برفروخت
وین پیرِ سالخورده جوانی ز سر گرفت
آن عشوه داد عشق که مفتی ز ره برفت
وان لطف کرد دوست که دشمن حذر گرفت
زنهار از آن عبارتِ شیرینِ دلفریب
گویی که پستهٔ تو سخن در شکر گرفت
بارِ غمی که خاطرِ ما خسته کرده بود
عیسیدمی خدا بفرستاد و برگرفت
هر سروقد که بر مَه و خور حسن میفروخت
چون تو درآمدی پیِ کاری دگر گرفت
زین قصه هفت گنبدِ افلاک پرصداست
کوتهنظر ببین که سخن مختصر گرفت
حافظ تو این سخن ز که آموختی؟ که بخت
تعویذ کرد شعرِ تو را و به زر گرفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر دعوت میکند تا ساقی بیاید و پرده از روی یار بردارد. او به زیباییهای عشق و جذابیتهای دوستی اشاره میکند و بیان میکند که عشق برای او مانند شمعی است که نورش دوباره روشن شده است. شاعر هشدار میدهد که به ظاهر شیرین برخی سخنان دل نباخت و از غم و اندوهی که بر او سایه افکنده، یک دم نجات یافته است. او همچنین به زیبایی یار اشاره میکند و میگوید که با ورود او، همه چیز تغییر کرد. در نهایت، حافظ از کسی میپرسد که چگونه توانسته است این واژههای زیبا را بنویسد، زیرا بخت او را به شعرش متصل کرده است.
هوش مصنوعی: ای ساقی، بیای تا یار پرده را کنار زد و حالا دوباره روشنایی در خلوت ما برقرار شد.
هوش مصنوعی: آن شمع که خاموش شده بود، دوباره روشن شد و این مرد پیر که سالها از جوانی گذشته بود، دوباره جوانی را از سر گرفت.
عشق، چنان عشوه و نازی نمود که مفتی و فقیه از راه بهدر شد، دوست چنان لطفی کرد که دشمن، حساب کار خود را کرد.
هوش مصنوعی: مواظب باش که به کلام شیرینی که دل را فریب میدهد، اعتماد نکنی؛ چرا که ممکن است این سخن ظاهراً خوشمزه، در واقع تلخیهایی را در خود پنهان کرده باشد.
هوش مصنوعی: غم و اندوهی که دل ما را آزرده بود، در لحظهای خداوند عیسی را فرستاد و آن غم را از ما برداشت.
هوش مصنوعی: هر گلی که بر زیبایی ماه و خورشید میافزود، وقتی که تو آمدی، مشغول کاری دیگر شد.
هوش مصنوعی: این شعر به ما میگوید که در دنیای پیرامون ما، واقعهها و حقایق عمیق و گستردهای وجود دارد که گاهی برخی افراد به خاطر سادگی یا محدودیتهای خود، نمیتوانند به درک کامل آنها برسند. آنها تنها به مختصری از این حقیقتها توجه میکنند و از عمق و پیچیدگی واقعیات غافل هستند.
هوش مصنوعی: حافظ، از چه کسی این هنر را یاد گرفتهای؟ که شانس تو، شعر تو را مثل تعویذی ساخته و آن را با طلا ارزشمند کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
شاها ، زمانه از گهر تو خطر گرفت
آری خطر بکان گهر از گهر گرفت
در علم خاطر تو نهاد علی نهاد
در عدل سیرت تو طریق عمر گرفت
کف الخضیب قبهٔ خضرا ز آفتاب
[...]
فریاد کان نگار دل از مهر برگرفت
جور و جفا به حال دل ما ز سر گرفت
ترک وفا و مهر و محبت بکرد و باز
یارم برفت بر من و یاری دگر گرفت
چون صبر و طاقتم ز ستمکاریش نماند
[...]
از تاب می دگر به سرم شعله در گرفت
می باز سوز آتش ما را ز سر گرفت
اندر سفال میکده بود این مگر که دوش
در کنج دیر مغبچه ام جام زر گرفت
یک جام تا به حشر بسم بود طرفه بین
[...]
تا یار پرده از رخ چون ماه برگرفت
آتش بجان جمله ذرات درگرفت
بگشا نظر که نور تجلی حسن یار
تابنده گشت و کون ومکان سربسر گرفت
رخسار او بناز و کرشمه هزار بار
[...]
دل الفت تمام بآن خاک در گرفت
خوش صحبتی میان دو افتاد در گرفت
خونابه نیست بر مژه ام آتش دل است
کز چاک سینه سر زد و در چشم تر گرفت
چون من بسیست باده کش بزم عشق لیک
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۳۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.