کنون که میدمد از بوستان نسیمِ بهشت
من و شرابِ فرحبخش و یارِ حورسرشت
گدا چرا نزند لافِ سلطنت امروز؟
که خیمه سایهٔ ابر است و بزمگه لبِ کِشت
چمن حکایتِ اردیبهشت میگوید
نه عاقل است که نسیه خرید و نقد بِهِشت
به می عمارتِ دل کن که این جهانِ خراب
بر آن سر است که از خاکِ ما بسازد خشت
وفا مجوی ز دشمن که پرتوی ندهد
چو شمع صومعه افروزی از چراغِ کنشت
مَکُن به نامه سیاهی مَلامَتِ منِ مست
که آگه است که تقدیر بر سرش چه نوشت؟
قدم دریغ مدار از جنازهٔ حافظ
که گرچه غرقِ گناه است میرود به بهشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیباییهای بهشت و لذتهای زندگی اشاره میکند و میگوید که در این دنیای خراب، باید از میل و شادیهای دنیا بهرهمند شد. او همچنین به بیفایده بودن انتظار وفا از دشمنان و بیمعنا بودن سرزنشها اشاره میکند و تأکید میکند که حتی کسانی که در گناه هستند، به امید رحمت الهی به بهشت میروند. شاعر در نهایت با اشاره به خودش، از خود به عنوان انسانی که ممکن است گناهکار باشد، اما به رحمت خدا امیدوار است، یاد میکند.
هوش مصنوعی: حال که نسیم بهشتی از باغ میوزد و شراب خوشگوار در دست دارم و محبوبی دلربا در کنارم است.
هوش مصنوعی: چرا یک نفر نیازمند باید امروز از قدرت و بزرگی خود صحبت کند؟ ведь امروز، سایهٔ ابر بر سرمان است و جشن و سروری در کنار کشتزارها برگزار میشود.
هوش مصنوعی: چمن به ما میگوید که در اردیبهشت، عاقل کسی نیست که چیزهایی را به نسیه بگیرد و بهشت واقعی را فراموش کند.
هوش مصنوعی: دل خود را با نوشیدن شراب آباد کن، زیرا این جهان ناپایدار در تلاش است که از خاک ما آجر بسازد و بنا کند.
هوش مصنوعی: به وفا و صداقت از دشمنانت امیدی نداشته باش، زیرا همانطور که شمع در صومعه نمیتواند نوری از چراغِ خود به دست آورد، دشمن هم نمیتواند برای تو نفعی داشته باشد.
هوش مصنوعی: به نویسندهاش نگو که من به خاطر این انتقادهایش ناراحت هستم، زیرا او خود میداند که سرنوشتش چه رقم خورده است.
هوش مصنوعی: برای او قدمی برندار که از خاک حافظ میگذرد؛ چرا که با وجود گناهانش، به بهشت میرود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
همه نعیم سمرقند سربهسر دیدم
نظاره کردم در باغ و راغ و وادی و دشت
چو بود کیسه و جیب من از درم خالی
دلم ز صحن امل فرش خرمی بنَوَشت
بسی ز اهل هنر بارها به هر شهری
[...]
جهان ز رفتن مودود شه موئید دین
به ما نمود مزاج و به ما نمود سرشت
جریدهایست نهاد سیه سپید جهان
که روزگار درو جز قضای بد ننوشت
چه سود از آنکه از این پیش خسروان کردند
[...]
چه فتنه بود که در عید گه جنان بگذشت
سواره بر من مسکین ناتوان بگذشت
سلام کردم و پرسید کای فلان چونی
همین بگفت و به شبدیز بر ، روان بگذاشت
چه گویمت ز سخن گفتنش که شیرینی
[...]
نسیم باد بهارست یا هوای بهشت
بهشت چیست وصال نگار حورسرشت
نوای بلبل و آواز چنگ و نغمه ی عود
خوش است و خوش بود آبی روانه بر لب کشت
بهشت روی تو ما را مدام می باید
[...]
چو عشق بر دوجهان حرف اتحاد نوشت
چه فرق از حرم کعبه تا حریم کنشت
بر این صحیفه مکش خط اعتراض که نیست
بجز نگاشته یک قلم چه خوب و چه زشت
ز پیر میکده جو وقت خوش که نتوان یافت
[...]
معرفی آهنگهای دیگر
تا به حال ۳۸ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.