چو عشق بر دوجهان حرف اتحاد نوشت
چه فرق از حرم کعبه تا حریم کنشت
بر این صحیفه مکش خط اعتراض که نیست
بجز نگاشته یک قلم چه خوب و چه زشت
ز پیر میکده جو وقت خوش که نتوان یافت
جز از روایح انفاس او نسیم بهشت
پی بهشت ز می توبه کی کنم که بس است
بهشت من سر کوی بتان حور سرشت
مربعم به سر خم نشسته خواهی یافت
ز خاک قالب من چون زمانه سازد خشت
به دام عجز درافکند شیر مردان را
عجوز دهر ز بس رشته های حیله که رشت
نبرده رنج طلب جامیا وصال مجوی
نگشت صاحب خرمن کسی که تخم نکشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به تداوم عشق و اتحاد در دو جهان اشاره میکند و تفاوتهای ظاهری بین مکانهای مقدس را زیر سؤال میبرد. او از انتقاد به سرنوشت و تقدیر پرهیز میکند و بر لذتهای زندگی تأکید دارد. همچنین، تمایل به بهرهبرداری از خوشیها و لذتهای آنی را مشاهده میکنیم و بر اهمیت تلاش و زحمت در رسیدن به هدفها تأکید میشود. شاعر به این نکته اشاره میکند که بدون تلاش، نمیتوان به دستاوردی رسید و هیچ کس نمیتواند بدون زحمت به ثمرات خوشبختی برسد.
هوش مصنوعی: وقتی عشق در دو جهان پیامی از اتحاد را نگاشت، چه فرق دارد بین خانه کعبه و معبد کنشت؟
هوش مصنوعی: بر روی این برگه هیچ اعتراضی ننویس، زیرا فقط نوشتار یک قلم وجود دارد که خوب یا بد بودنش تغییری در اصل ماجرا ایجاد نمیکند.
هوش مصنوعی: از پیر میکده بخواه که زمان خوشی را به تو نشان دهد، چرا که جز از عطر جان او، نمیتوان نسیم بهشت را پیدا کرد.
هوش مصنوعی: من به دنبال بهشت نیستم و نمیخواهم با توبهام به آن دست یابم، زیرا بهشت من در کنار معشوقان زیبا و دلرباست.
هوش مصنوعی: اگر به دور و بر خود خوب توجه کنی، میبینی که من به شکل مربع در آمدهام و به زمین افتادهام. روزگار به مانند معمار، از این خاک قالب من خشت میسازد.
هوش مصنوعی: دست تقدیر و زمانه همواره قویترین مردان را به دام میاندازد، چرا که دنیای پر از حقه و ترفندهای زیادی است که به کار میبرد.
هوش مصنوعی: اگر در پی دستیابی به عشق و دوستی هستی، باید زحمت بکشی و تلاش کنی، زیرا هیچکس بدون تلاش و کوشش به نعمت و خوشی دست نمییابد. کسی که در راه رسیدن به هدفش تلاش نکند، نمیتواند از میوهی آن بهرهمند شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همه نعیم سمرقند سربهسر دیدم
نظاره کردم در باغ و راغ و وادی و دشت
چو بود کیسه و جیب من از درم خالی
دلم ز صحن امل فرش خرمی بنَوَشت
بسی ز اهل هنر بارها به هر شهری
[...]
جهان ز رفتن مودود شه موئید دین
به ما نمود مزاج و به ما نمود سرشت
جریدهایست نهاد سیه سپید جهان
که روزگار درو جز قضای بد ننوشت
چه سود از آنکه از این پیش خسروان کردند
[...]
چه فتنه بود که در عید گه جنان بگذشت
سواره بر من مسکین ناتوان بگذشت
سلام کردم و پرسید کای فلان چونی
همین بگفت و به شبدیز بر ، روان بگذاشت
چه گویمت ز سخن گفتنش که شیرینی
[...]
نسیم باد بهارست یا هوای بهشت
بهشت چیست وصال نگار حورسرشت
نوای بلبل و آواز چنگ و نغمه ی عود
خوش است و خوش بود آبی روانه بر لب کشت
بهشت روی تو ما را مدام می باید
[...]
کنون که میدمد از بوستان نسیمِ بهشت
من و شرابِ فرح بخش و یارِ حورسرشت
گدا چرا نزند لافِ سلطنت امروز؟
که خیمه سایهٔ ابر است و بزمگه لبِ کِشت
چمن حکایتِ اردیبهشت میگوید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.