به که بردیده گستاخ تمنا فکنم
پرده ای کز رخ آن آینه سیما فکنم
خوش نشین نیست چنان جوهر بینایی من
که به هر آینه رو طرح تماشا فکنم
بی تو گر چشم به رخسار بهشت اندازم
مشت خاری است که در دیده بینا فکنم
مایه عیش حیات ابدی می گردد
هر نگاهی که بر آن قامت رعنا فکنم
نیست در روی زمین کوه گران تمکینی
تا بر او سایه اقبال چو عنقا فکنم
کشتی خاک ز آب گهرم طوفانی است
به که این گوهر شهوار به دریا فکنم
برنتابد دو جهان درد گرانسنگ مرا
این نه کوهی است که در دامن صحرا فکنم
خاک در کاسه کنم دیده دون همت را
به غلط دیده اگر بر رخ دنیا فکنم
تا گمان نفسی هست مرا، ممکن نیست
بار خود بر دل گردون چو مسیحا فکنم
خجلم چون کف بی مغز ز روشن گهران
من که سجاده خود بر سر دریا فکنم
می شود مشرق خورشید سعادت صائب
چون هما سایه اقبال به هر جا فکنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با زبانی احساسی و استعارهای به عشق و زیبایی میپردازد. او از تمنا برای دیدن چهره محبوبش سخن میگوید و میگوید که جانش نمیتواند بدون او خوش باشد. شاعر با تأکید بر عظمت و ارزش محبوبش، میگوید که نمیتواند هیچ چیز دیگری به جز او را ببینید و هر نگاه به او برایش مایه لذت و زندگی ابدی است. او همچنین به شکنندگی و دردش در نبود محبوب اشاره میکند و با استفاده از تشبیهات مختلف نشان میدهد که چقدر برایش دشوار است زندگی کردن بدون عشق. در نهایت، او با امید به سایه اقبال و خوشبختی در هر جا که باشد، به عشق و آرزوهایش ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: من با چشمان خود به طور جسورانه خواستهای دارم؛ پردهای برافکنم که از چهرهی آن آینهی زیبا جلوگیری کند.
هوش مصنوعی: من به حدی زیبا و جذاب نمیتوانم ببینم که هر بار به آینه نگاه میکنم، برایم تماشایی تازه به وجود آورد.
هوش مصنوعی: اگر بدون تو به زیبایی بهشت نگاه کنم، مثل این است که خاری را در چشم بینایی فرو کنم.
هوش مصنوعی: هر نگاهی که به آن اندام زیبا بیندازم، باعث شادی و خوشی در زندگی ابدی من خواهد شد.
هوش مصنوعی: در این دنیا هیچ کوه بزرگی وجود ندارد که بتوانم سایهی خوششانسی را همچون پرندهی افسانهای بر آن بیفکنم.
هوش مصنوعی: کشتی من که از خاک ساخته شده، در دریای طوفانی به سر میبرد. بهتر است این گوهر با ارزش را به دریا بیفکنم.
هوش مصنوعی: دو دنیا نمیتوانند بار سنگین درد من را تحمل کنند. این درد به قدری عمیق و سنگین است که نمیتوانم آن را به سادگی در دامن بیابان رها کنم.
هوش مصنوعی: میگوید که اگر بخواهم به دنیا و ظواهر آن نگاه کنم، باید با نگاهی متفاوت به آن بنگرم و در این مسیر، خودم را به فراموشی بسپارم. معنای واقعی زندگی فراتر از چیزهای ظاهری است و انسان نباید به آنها وابسته باشد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که من به خودم مشغول هستم و نگران خودم هستم، نمیتوانم بار سنگین خود را مانند مسیحا بر دوش آسمان بگذارم.
هوش مصنوعی: من از خودم شرمسارم، زیرا مثل کرهای بیفکر، به زیباییهای روشن زندگی نگاه میکنم. به حدی تحت تأثیر قرار گرفتهام که میخواهم سجادهام را بر روی دریا بیفکنم.
هوش مصنوعی: من میتوانم با وجود چشمانم، آفتاب خوشبختی را به هر جا که بخواهم بگسترانم و با شجاعت و امید، سایه اقبال را بر روی همه جا بیفکنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دیده دریا کُنَم و صبر به صحرا فِکَنَم
وَاندر این کار دلِ خویش به دریا فِکَنَم
از دلِ تنگِ گنهکار برآرم آهی
کآتش اندر گُنَهِ آدم و حوا فکنم
مایهٔ خوشدلی آنجاست که دلدار آنجاست
[...]
عکس رخسار چو بر ساغر صهبا فکنم
گونه ای زردوشی در می حمرا فکنم
ای گدایان در میکده همت که به جهد
خویشتن را اگر از صومعه آنجا فکنم
وه که آن مغبچه پروا نکند گر خود را
[...]
یاد مهدی چه کنم صبر به صحرا فکنم
و اندرین کار دل خویش به دریا فکنم
دیده دریا کنم از خون جگر در شوقش
راز سربسته خود را به خدا وافکنم
مایه خوشدلی آنجاست که دلداری هست
[...]
من به هر حیله بُوَد مقصد خود صاف کنم
به خوانینِ خراسان دو تلگراف کنم
وعده از جانب شَه رتبه و الطاف کنم
دست خطی دو سه بر قاین و بر خواف کنم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.