گنجور

 
عطار

بخش ۱: یکی پیری مرا آواز می‌داد

بخش ۲: مر او را در جهان بس عاشقانند

بخش ۳: طریق فقر دان راه سلامت

بخش ۴: چه شد منصور مأمور شریعت

بخش ۵: ز حال قاضی و مفتی چه پرسی

بخش ۶: بگویم با تو تا حق را که دیده است

بخش ۷: مسلمانی بود راه شریعت

بخش ۸: بگویم با تو سری ای سخندان

بخش ۹: بدان کانسان کامل انبیا بود

بخش ۱۰: کسی از زهد و تقوی شد مسلم

بخش ۱۱: محمد چون ز پیش خلق برخاست

بخش ۱۲: تو ناجی را نمی‌دانی ز هالک

بخش ۱۳: علوم دین بگویم با تو ای یار

بخش ۱۴: بگویم با تو از احوال گردون

بخش ۱۵: تو لذات جهان و حشمتش دار

بخش ۱۶: بگویم با او سر عدل ای دوست

بخش ۱۷: حقیقت بحر کل دریای نور است

بخش ۱۸: ز حال نوح و کشتی بازگویم

بخش ۱۹: مسلم گشت او را ملک و خاتم

بخش ۲۰: بگویم احتساب احوال با تو

بخش ۲۱: عوام الناس را احوال بسیار

بخش ۲۲: حقیقت اولیا خورشید راهند

بخش ۲۳: بود هادی دین بی شک پیمبر

بخش ۲۴: بتو این سر مشکل باز گویم

بخش ۲۵: ز مظهر گوئیم آگاه گردان

بخش ۲۶: بگویم بهر تو ای مرد دانا

بخش ۲۷: شنیدستم ز دانایان اسرار

بخش ۲۸: حقیقت علم و دانش علم دین است