گنجور

 
عطار

بگویم احتساب احوال با تو

سراسر باز گویم حال با تو

حقیقت احتسابت کار دین است

حساب تو برب العالمین است

بباید احتساب خویشتن کرد

برآورد از وجود خویشتن گرد

که اصل احتساب آنست خود را

کنی پاک ای برادر از بدیها

بپرهیزی ز کبر و بخل و شهوت

ز آز و از زر و رنج وز نخوت

شریعت را شعار خویش سازی

طریقت را دثار خویش سازی

به خود راه شریعت چون بدیدی

یقین میدان که در منزل رسیدی

حقیقت منزل این راه باشد

ولی منزل مقام شاه باشد

چه دانستی تو او را در حقیقت

ز تو بر خیزد اعلال شریعت

به خود نتوان ولی این راه رفتن

به پیر رهبر آگاه رفتن

ترا رهبر بدین منزل رساند

ز رنج و محنت ره وارهاند

ز عشق مرتضی در جوش باشی

ز دستش شربت کوثر بنوشی

ز عشق مرتضی خورشید گردی

حقیقت زندهٔ جاوید گردی

نشسته عشق او در جان عطار

بگوید سر او را بر سر دار

دگر پرسی عوام الناس چبود

میانشان این همه وسواس چبود