گنجور

حاشیه‌ها

خانم الف در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۶ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۲۲ دربارهٔ مجد همگر » دیوان اشعار » معمیات » شمارهٔ ۵:

منظور هندوانه است؟

فرهود در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۶ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۵۱ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۷:

بدرقه یعنی محافظ و گارد

جاوید مدرس اول رافض در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۶ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۳۳ دربارهٔ جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۶۴:

عشق شد در دل مقیم ای عقل درد سر ببر

در بیت سوم  ( درد سر ببر)  درست نیست

بجایش درد سر برو

باید گفت:

عشق شد در دل مقیم ای عقل درد سر برو

کاندرین خلوتسرا محرم نمی بینم تو را

یاسان در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۶ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۴۰ در پاسخ به شایان دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۳:

«دنیا» درست است. (همانطور که شما به منابع دیگر نیز رجوع کرده‌اید)  «دنیا» (دن+یا) از دو هجای بلند تشکیل شده در حالی که در نگاه نخست انتظار می‌رفت به جای هجای بلند دوم دو هجای کوتاه بیاید، اما این از «اختیارات شاعری» است که در مواردی خاص یک هجای بلند را به جای دو هجای کوتاه بگذاریم.

فرهود در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۶ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۳۴ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۶:

در تمام اشعار کهن ایرانی  تلفظ گرسنه، گُرْسِنِه یا گُرْسَنِه درست است. در خوانش شعرها، تلفظ امروزی آن‌ یعنی در سیلاب اول «گُرُس» کاملا غلط است. این تلفظ غلط ظاهرا در دوره قاجار و پایتختی تهران همه‌گیر شده است.

و زآن پس بیامد سوی میمنه

چو شیر ژیان کاو شود گرسنه

فردوسی

یاسان در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۶ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۲۹ در پاسخ به مسعود دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۳:

توضیح نداده‌اید که روی چه حسابی فکر می‌کنید یه جور سانسور بوده؟ در حالی که در منابع مختلف همین آمده. این از اختیارات شاعری است که در موارد خاصی می‌توان دو هجای کوتاه را با یک هجای بلند جایگزین کرد. از قضا اگر به جای «دنیا» کلمه «بهشت» بگذارید بسیار با وزن شعر ناجور خواهد بود.

علیرضا میرشکار در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۶ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۲۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۱۸:

من همیشه بخش هجده رو میخونم و همیشه گریه میکنم ،همیشه ،همیشه ،همیشه

شولیده در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۶ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۵۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۰:

پدرم با ارزشترین چیز در دنیا را بخاطر زندگی در لحظه با عشقش به پشیزی فروخت. مشخصه بودن با حوا به بهشت می ارزید... منم که فرزند همون پدرم هم باید به چنین مرحله ای برسم.....زندگی در عشق و کنار یار بالاترین لذت دنیاست.... پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت......

رضا Rjamshidy@gmail.com در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۶ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۱۵ دربارهٔ وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۱۰ - گفتار در چگونگی عشق:

همین میل است  کآهن  را در آموخت

کآهن  درست است نه کهن

ج امیدوار در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۶ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۰۶:۳۹ دربارهٔ سعدی » گلستان » دیباچه:

شیوایی و شیرینی سخن سعدی به اندازه ایست که نقایص بعضی از عقایدش را میپوشاند. بعنوان مثال : 

پشت دوتای فلک راست شد از خرمی 

تا چو تو فرزند زاد مادر ایام را

حامیان برابری زن و مرد از اینکه سعدی همه کردیت فرزند آوری را به پدر داده است ممکن است گله مند شوند ولی این بیت آنقدر رسا، شیرین و شیوا گفته شده که خواننده یا متوجه نمی‌شود ویا به دیده اغماض مینگرد.  

فرهود در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۶ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۰۵:۴۱ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۲۷:

گویا منظور از «زر یک مَرده» یعنی سکه‌ای که تصویر یک آدم بر آن نقش شده است. که معمولا سکه زر بوده است.

امیرحسین صباغی در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۶ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۰۴:۱۲ دربارهٔ عنصری » رباعیات » شمارهٔ ۲۹:

به احتمال زیاد این از عنصری نیست چون گور به معنی قبر و گور به معنی گورخر به دو شکل تلفظ می‌شدند و طبعا قافیه‌شدنی نبودند.

امیرحسین صباغی در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۶ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۰۳:۴۹ دربارهٔ رودکی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱:

لفظ دماغ احتمالا تا یکی دو قرن پیش هیچ معنی بینی نمی‌داده. این رباعی به احتمال زیاد یا برای رودکی نیست یا صورتی تحریف‌شده از آن است.

سروش جامعی در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۶ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۵۵ دربارهٔ حافظ » ساقی نامه:

بیا ساقی آن تلخ شیرین گوار

که شیرین بود باده از دست یار

چرا این بیت حذف شده! 

Mahmood Shams در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۶ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۳۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۷:

دوستانی که از یک بیت یا خواندن یک شعر ،

شاعران را قضاوت می کنند به بی ادبی ، بی دینی ، کافری و .....

نشان دهنده کمبود مطالعه و عدم آگاهی 

که با بیتی یا از شعری بدون تامل و دانستن شرایط و موضوع  نتیجه گیری می کنند 

شخصیت خود را زیر سؤال می برند ! چون افرادی که مطالعه وسیع و بیشتری دارند و از آثار و اشعار بزرگان شعر و ادب مطلع و آگاه هستند 

 

جناب مولانا در مثنوی معنوی آورده

از خدا جوییم توفیق ادب

بی‌ادب محروم گشت از لطف رب

 

بی‌ادب تنها نه خود را داشت بد

بلک آتش در همه آفاق زد

سید محسن در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۶ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۲۴ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸ - ستایش اتابک اعظم شمس‌الدین ابوجعفر محمدبن ایلدگز:

درود بر ادیبان--حتما فرصت پیش نیامده تا مدیریت محترم سری به این شعر بزنند و فرمایش اقای اشتری را در نظر بگیرند

سید محسن در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۶ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۰۶ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶ - در سابقه نظم کتاب:

درود بر ادیبان--جناب ادی توجه فرمایند---شاعر از زبان خداوند به خودش می گوید===اگر مثل فردوسی شاهنامه را برای دستمزد طلائی بسرائی داغ طلا را بر دل تو هم میگذارم--پس شعر خالص فقط برای من بگو---

مازیار azadi در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۶ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۳۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴:

مطلب دیگه هم اینکه حافظ و امثالهم نه شیعه هستن نه سنی، و نه هیچ دین دیگه ای، خواهشا اونا رو ب خودتون نچسپونید

بیقرار در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۶ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۲۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۲:

آغاز سخن با نام اوست و آنگاه سلام به دوست ، نه از سر عادت که از برای ارادت ..

درودی خدمت بزرگان که از محضر شریف تان درس ها آموختم .. و سپاس وافی از دست اندکان این وب گاه با ارزش 

قلم شکسته بنده حقیر تنها از سر سودایی و بی‌قراری است ، وگرنه در میان ادیبان و فرزانگان سخن و ادب ... مگسی است که عرصه سیمرغ را جولانی نمی بیند ...

ادبیات این سرزمین فراتر از قالب های شعری جولان نشر ادب و اخلاق و شیوه خوب زیستن است ، شعرا معلمانی بودند بس بلیغ و عارف که درشیرین ترین گویش، سعی می کردند تلخی آموزش را در کام مان کاهیده و به حلاوتی بدل کنند شعر اعجاز سخن آدمی است بدون یاری جبرئیل ... 

و این همه  در بیت زیر هویدا می شود :

حافظم در مجلسی دُردی‌کشم در محفلی

بنگر این شوخی که چون با خلق، صنعت می‌کنم

با عنایت به بیت ماقبل آن، تکیه معرفتی این بیت زیبا، بر عیب پوشی است که عیان سازی عیب در کنون روزگاران آفتی است بس دامنگیر... در میان مردم زندگی کردن، یک نیاز است اما وقتی در تظاهرات و نقاب ها ارزش می یابیم پس چاره ای نیست، جز با خلق خدا، صنعت کردن ... بنده بر این باورم این نگاه عامه است که بداخلاقی و بدافزاری را گسترش می دهد ...

حضرت دوست در دیگر غزل زیبایش نیز بدان آفت پرداخته است ؛ 

صُراحی می‌کشم پنهان و مردم دفتر انگارند

عجب! گر آتشِ این زَرْق در دفتر نمی‌گیرد

من این دَلقِ مُرَقَّع را، بخواهم سوختن روزی

که پیرِ مِی فروشانش، به جامی بر نمی‌گیرد

دلق مرقع همان نقاب و یا پوشش هاست!!!

و در دگر جا این پیر فرزانه می فرماید؛

مُفلِسانیم و هوایِ مِی و مُطرب داریم

آه اگر خرقهٔ پشمین به گرو نستاند

چرا؟؟؟

گر شوند آگه از اندیشهٔ ما مُغبَچِگان

بعد از این خرقهٔ صوفی به گرو نَسْتانند

آسیب شناسی زیرکانه، رندانه تلنگری است برای ما ، که باور کنیم ادبیات ما در رکاب آموزش اخلاقیات نظری ما قرار گرفته است ، سوا از همه زیبای های اعجاز گونه اش که سر تسلیم فرود می آورم ..

 

مازیار azadi در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۶ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۲۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴:

با سلام، چقدر دوستان تحلیل های سطحی میکنند، یعنی چون از تشنه لب و صحرا و... استفاده شده دیگه منظور حادثه کربلاست؟! شما همون حافظ رو باز نکنی اصلا برات بهتره... اولین پیام حافظ تو این شعر اینه که شریعت و نماز و قران هیچ کمکی ب من نکرد و فقط عشق بود که به فریادم رسید... میگه حتی اگه قرآن رو با چهارده روایت حفظ باشی بازم کمکی نمیکنه و این عشقه به فریادت میرسه

۱
۶۸۲
۶۸۳
۶۸۴
۶۸۵
۶۸۶
۵۵۲۸