گنجور

حاشیه‌گذاری‌های kaveh kaveh

kaveh kaveh


kaveh kaveh در ‫۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۴۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۱:

به نام او

در غزلیات حافظ جان به لغات باید توجه ویژه داشت به طور مثال در این غزل بیت زیبا و پر مفهوم که نظر کمترین را جلب نمود 

بهایِ بادهٔ چون لعل چیست؟ جوهرِ عقل

بیا که سود کسی بُرد، کاین تجارت کرد

می باشد توضیحا بهای هر چیزی را عقل تعیین می نماید و آدمی با پرداخت آن حق مالکیت بدست می آورد لذا در این بین حضرتشان بهای باده لعل را خود عقل بیان می دارند که در تفسیر انسان به چنان نتایج پر مفهوم می رسد که به اجبار سکوت اختیار می کند چرا که شرحش در اینجا میسر نیست در حدیث قدسی می فرماید دل محل ظهور تجلیات انوار الهی است . لذا عقل را هزینه کن و از این تجارت سود کن آزمودم عقل دور اندیش را بعد ازین دیوانه سازم خویش را... التماس دعا

 

kaveh kaveh در ‫۶ ماه قبل، پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۰۶:۱۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۰:

یا لطیف

معنی او به نظر می رسد تجلی ملکوتی آن نبی یا وصی یا ولی یاپیر در باطن سالک باشد که منشا عشق وبرهان رب و تمام تغییر و تحولات درونی سالک است در جای دیگر حضرت عشق می فرمایند هر لحظه به شکلی بت عیار برآمد گه پیرو جوان شد... ضمن احترام به رفقایی که ادعای ادیب و ادبیات دارند عرض میکنم  به قول فرمایش بزرگی اگر شعر را از مشعر بدانیم به معنای اشعار کردن و خبردادن است باید عرض کنم امثال حضرتشان توفیق دیدن و اجازه گفتن یافتند تا نوری جهت هدایت سالکان و رهروان طریقت گردند لذا خواهش مینمایم بین شعر و نظم که میتواند مورد نقد ادبی قرارگیرد و باعث رونق دکان برخی گردد تفاوت قایل شوند و اشعار شاعران حقیقی و لامکان و زمان را محدود به ذهن انتزاعی خود نفرمایند. با توجه به عرایض فوق لازم به ذکر است که شاید بتوان برای شعر و نظم رابطه عموم و خصوص مطلق را در نظر گرفت .

من ا... توفیق

 

kaveh kaveh در ‫۷ ماه قبل، شنبه ۲۶ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۰۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۴:

بنام او آنچه در این غزل بلکه چکیده کل دیوان خواجه بلکه هدف آفرینش منظور نظر عشق است و دیگر هیچ که به زیبایی می فرمایند

هر آن کسی که در این حلقه نیست زنده به عشق

بر او نَمُرده به فتوایِ من نماز کنید

رفقا تا دیر نشده برویم و عاشق شویم که باقی اضافات است چرا که در جای دیگر می فرمایند 

عاشق شو ارنه روزی کار جهان سرآید

ناخوانده نقش مقصود در کارگاه هستی

در پناه خدا

 

kaveh kaveh در ‫۹ ماه قبل، شنبه ۲۳ دی ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۳۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱:

با اذن او

مدتی بعد از پی‌نوشت فوق بر این باور شدم که منظور حافظ جان از خیال در مصرع گرانبهای

گفتم که بر خیالت راهِ نظر ببندم

شاید منظور آن تصورات غیر از مقصود درست است که مرتب انسان را آزار و اذیت می کند خواجه قصد دارند خودشان را برای بدست آوردن معشوق از چنگ آنها رها کنند در مصرع 

گفتا که شب‌رو است او از راهِ دیگر آید

مشخص می گردد تمام آنها بلکه وظیفه دارند تا زمانی که سالک به حقیقت موضوع دست نیافته است و به معنای دیگر پخته نشده است از هر سو سالک را مورد امتحان قرار دهد . التماس دعا

 

 

kaveh kaveh در ‫۹ ماه قبل، شنبه ۲۳ دی ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۰۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۴:

بنام حق

ضمن تبریک ماه رجب وحسن تقارون آغاز ماه مبارک و بیت زیبای این غزل دلربا آنجا که حافظ جان فرمودند

نگویمت که همه سال می پرستی کن

سه ما می بخرو نه ماه پارسا می باش

به نظر ناظر به این مطلب است باتوجه به احادیث که ماه های رجب و شعبان و رمضان از ماه های پر فضیلت سال است سالک با عبادت و روزه و نیایش مضاعف بکوشد تا انشاا.‌‌. از دست ساقی کوثر ازمی مخصوص فضیلت های این سه ماه بهرمند و سیراب شود تا نه ماه باقی سال رابا ذخیره الطاف این سه ماه سپری نماید  . التماس دعا

 

kaveh kaveh در ‫۹ ماه قبل، دوشنبه ۱۸ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۴۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱:

با اذن او

در این غزل زیبا بیت 

گفتم که بر خیالت راهِ نظر ببندم

گفتا که شب‌رو است او از راهِ دیگر آید

توجه ام را جلب کرد وقتی نور هدایت در قلب سالک تابیدن بگیرد دیگر سالک راهی جز تسلیم شدن ندارد و توانایی مقابله هم ندارد همانطور که در ابیات دیگر نیز خواجه اشاره به هدایت به هر طریق اشاره دارد و آن نور کار خود را خواهد کرد بدون اینکه چیزی قادر به توقف آن باشد آن نور را شاید بتوان به شکوفایی فطرت تعبیر نمود یعنی وقتی دانه گندم در شرایط مناسب قرار گیرد غریزه کار خود را خواهد کرد التماس دعا

 

kaveh kaveh در ‫۱۰ ماه قبل، شنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۲۱ دربارهٔ نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۲۰۷:

سلام درود اما بعد وَإِذۡ قَالَ رَبُّکَ لِلۡمَلَـٰٓئِکَةِ إِنِّی جَاعِلٞ فِی ٱلۡأَرۡضِ خَلِیفَةٗۖ ....آیه ۳۰ سوره بقره

هر لحظه به شکلی بت عیار درآمد

آنانکه خاک را به نظر کیمیا کنند 

آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند

التماس دعا

 

 

kaveh kaveh در ‫۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۰۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱:

سلام عرض ادب در این غزل زیبا زیبا زیبا بیت

تا چه بازی رخ نماید بیدَقی خواهیم راند

عرصهٔ شطرنجِ رندان را مجالِ شاه نیست

نظرم را جلب نمود  چرا که انگار حافظ جان بی پروا و آشکارا نحوه افکار عمل و رفتار خود را در این بازی زندگی بیان و تبیین می نمایند  توضیح می دهند انسانی که به آگاهی رسیده است یا انسانی که به هوشیاری دست یافته و سپس مست شده است و خود را از انانیت رها کرده و اختیار را از خود سلب نموده و  فاقد هرگونه ادعایی است در بازی زندگی خود را تسلیم و مانند سربازی مطیع اوامر صاحب اختیار نموده است باری صحنه شطرنج زندگانی وی فقط یک شاه دارد و وی مانند سرباز انجام وظیفه و فرمانبرداری میکند این انسان مقابل ابلیس است که بازی را با انانیت و مهره شاهی که برای خود لحاظ نموده بود شروع و بازنده زودهنگام بازی شد شرط بردن در  این بازی تسلیم شدن است تا تحت ولایت و سرپرستی ولایت امر قرار بگیریم تا شاهد مقصودرا در آغوش بگیریم انشاا.. سایر ابیات این غزل نیز خواننده را به این مفهوم راهنمایی می کنند زنهار زنهار که ابلیس تنها نخواهد بود بکوشیم که تسلیم باشیم اگر معروضات فوق را در دوکلمه خلاصه نماییم می شود بندگی و توکل کردن و تداعی آیات شریفه ای است مکرراً حضرت حق بندگانش را امر به توکل می نماید مانند

آیه ی 51 سوره ی توبه : اهل ایمان می بایست توکل نمایند و آن را که توکل نیست ایمانی نه دارد.

 

kaveh kaveh در ‫۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۰۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۶:

سلام عرض ادب در بیت رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار دستم اندر دامن ساقی سیمین ساق بود هجرت حافظ جان از رسم شریعت صرف و ذکر زبانی و ظاهری به سلوک و طریقت و طلب یاری و عشق ورزیدن با پیرومراد و راه گشای خود است دستم اندر دامن ساقی سیمین ساق می تواند مراد همین مطلب باشد حالات ناشی از کشف و شهود حاصل از طریقت بسیار سکر آور تر از انجام اوامر و نواحی مستحبات شریعت است بعضی دلیل حروف مقطعه در قرآن را لکنت زبان حضرت رسول  ۚهنگام دریافت وحی و کشف و شهود ناشی از آن می دانند آیه شریفه فَلَمَّا تَجَلَّیٰ رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَخَرَّ مُوسَیٰ صَعِقًا ۚ تداعی کننده همین بیت است آنجایی که حضرت موسی ع طلب می کند خدا خود را به ایشان نشان دهد ... لذا پروردگار به کوه تجلی میکند کوه از هم می پاشد و حضرت موسی بیهوش می شود... التماس دعا

 

kaveh kaveh در ‫۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۵۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۶:

سلام عرض ادب بدوا خدا را شاکرم که این اجازه را داد که در خصوص حافظ جان زبان درازی کنم در ثانی هم باز از خدا شاکرم چون جدا کردن حضرتشان از حق تعالی کار احمقانه ایست باری در مصرع مرغ زیرک چون بدام افتاد تحمل بایدش به نظر برای رها شدن در دام مبارکی که از آن نقل می شود شاید کلمه توکل حداقل برای بنده حقیر صحیح باشد چون چنان انسان در آن حال شش دره می شود که از تاب تحمل خارج است یا بهتر آنکه آن تحمل زیر فشار شدید به توکل تبدیل شود آخر سخن تداعی کننده آیه شریفه یا ایهالذین آمنو اصبروا و صابروا و رابطوا لعلکم تفلحون یعنی ای کسانی که ایمان آورده این اگر صبر پیشه کنید و در صبر خود استوار باشید و حدود الهی را رعایت کنید امید است به فلاح و رستگاری برسید عبارت دیگر همه آن کارها لازم ولی کافی نیست پس شرط لازم رحم و خواست پروردگار عالمیان است خودخواجه نیز در غزل دیگر می فرمایندچون حسن عاقبت نه به رندی و زاهدی است آن به که کار خود به عنایت رهاکنند التماس دعا

 

kaveh kaveh در ‫۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۴۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۰:

سلام حافظ جان در چه دوره عجیبی زندگی می کردند خفقان عجیب آشنایی گریبان گیرشان بوده خرقه به ناچار برای زنده بودن باید طوری زندگی کند که حفظ ظاهر نماید برخلاف میلشان چرا که باده دفتر جای دیگری گرو است جز توکل چیز دیگری راه گشا نیست کما اینکه از خدا صحبت روشن رایی که تداعی کننده آیه مبارک وجعل لی من لدنک سلطان نصیرا است برای ادامه راه طلب می نمایند...

 

kaveh kaveh در ‫۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۴۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶:

تشکر از نظرات دوستان در مصرع اهل نظر معامله باآشنا کنند حافظ جان بسیار زیبا تمایل خود را برای کسب فیض از حضرت شاه بیان کردند همانطور که دوستان اشاره کردند حتما باید فضای زمان و مکان که غزل سروده شده در نظر داشت استفاده از کلمه حاسدان ویا مصرعی که داستان حضرت یوسف بیان شده .. دلیل شرایط آن زمان بوده قابل ذکر است که از زمان زعامت حضرت شاه تازه سلسله جلیله نعمت الهی گنابادی از تقیه خارج شده بودند .التماس دعا