گنجور

حاشیه‌ها

همایون در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۵۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۶۴:

آب حیات جستنی جامه در آب شستنی

بر در دل نشستنی تا بگشایدت دری

 

شمس تبریزی آفتاب روزگار جلال دّین بلخی و  رومی ما بوده است 

انسان از راه فکر و منطق و علم و دین و فلسفه سر از هستی در نمی آورد و روز بروز نا امید تر و دل گسسته تر و پریشان تر می‌شود و ناچار به زندگی حیوانی و لذات دنیوی و یا عبادات زاهدانه خود پناه می جوید 

اما یک راه باز است و آن عشق است 

عشق نیازمند راهنما و پیر است وگرنه عشق هم چون جوی های دیگر که در ما روان است به هدر می‌رود 

عشق را تنها برخی انسان های نادر در می یابند و  در کتاب و شعر نمیتوان آنرا آموزش داد، هرچند جلال دّین عزیر در این کار بسیار توانمند عمل کرده است 

برای همین است که او اینقدر قدر شمس را می داند و نبود او را حس میکند

در این غزل او خود را مظهر شمس به حساب آورده است و معرفی میکند که بسیار مبارک است

شاه بگفته نکته ای خفیه به گوش هر کسی
گفته به جان هر یکی غیر پیام دیگری

همایون در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۵۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱۳:

از غزل های ابتدایی و آغازین پیش از ملاقات شمس و زنده شدن جلال دّین است که از عرفان آمیخته با رنگ مذهب و زهد می آید و از عرفان نو و مستی و عشق شمس و نوآوری بری است و متکی به عشق خدایی است و قالب تکراری دوری از عالم جسمانی

iran Kolivand در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۵۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۶۵:

در بیت آخر منظور از خداست چرا که اینه زمانی می‌تواند رنگ و عکس را نشان دهد که دارای بی رنگیست حال خدا نیز اینست خدا اگر از همه تعینات خلقی جدا باشد می تواند مخلوق باشد در غیر این صورت خدا چیزی محدود است اینه اگر دارای رنگ باشد نمی تواند بازتاب دهنده دیگر رنگ ها باشد 

مصیب مهرآشیان مسکنی در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۴۱ دربارهٔ هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶:

با سلام بیت سوم هاتف صد درصد در بیت سوم  چون سخن از مراد آورده چنین است 

منم آن مرید و دو چشم تر زفراق آن مه نو سفربه مراد دل برسی اگر به مراد خود  برسانیم.... هم معنی درست شد و هم واژه آرایی و هم مرید در مقابل مراد فاعل و مفعول هم شدند اولا برید نامه نیست بلکه یک واژه بی معنی  و غیر ضروری است که بریده میشود و در بریده دان می اندازند

بابک بامداد مهر در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۲۰ دربارهٔ هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ترجیع بند - که یکی هست و هیچ نیست جز او:

یار جو بالغدو و الاصال

یار گو باالعشی والابکار

باالغدو و الاصال  یعنی از دم دمای صبح تا شامگاه

بالعشی والابکار هم یعنی صلات عشا و صبح.

 

اصطلاح سخت وسنگین وپرتکلفی آورده اما درقران هم آمده.به نظرم لزومی نداشت مگراینکه ابراز سواد عربی کرده باشد.از قدرت و زیبایی ترجیع بند وبلندی معنا نمی کاهد

مصیب مهرآشیان مسکنی در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۳۴ دربارهٔ هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶:

با سلام جناب آقای هرمز رضائیان درود بر شما که دقت و امعان اندیشه بخرج داده ای فرمایش شما درست است در صورتیکه شاعر میسرود که گذشته است به پای تو ای جوان همه روزگار جوانیم ولی وقتی فرموده که گذشته در غمت ای جوان همه روزگار جوانیم حال اینجا فلسفه داستان سوگلی حرم هارون رشید  اگر چه عاری از حقیقت است ولی پاسخ نقد شما را علمی میدهد سوگولی زیبای هارون  هروقت به بازار میرفت. میدید جوانی آزرده سر راهش نشسته آخر دلش به رحم آمد گفت مشکل شما چیست گفت من از عشق تو بیمارم گفت میدانی داری با جانت بازی میکنی گفت بله میخواد عشق. مرا بکشد بزار به تیغ تیز هارون کشته شوم مختصر کنم تا زود عین مطلب ادا شود خلاصه سوگولی هارون با ندیمه ها هم آهنگ کرد که کام جوان را بر آورد و آن جوان را به حرمسرا آورد و طبق قرار خودش را همانگوننه که برای هارون آرایش میکرد برای او آراایش کرد که ناگهان هارون. سر رسید گفت چه خبر خودت را زینت کرده ای گفت جوانی در حال مرگ بود دلم بحالش سوخت گفت کجاست آن جوان وقتی اورا آورد دید پیرمردی است داد زد کجاست خواجه حرم دید او هم از ترس پیر شده فهمید که از غم بیم جان همه پیر شده اند.... 

متین سپاهی در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۱۷ در پاسخ به سعید دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۴:

وزن و آهنگ شعر با  "فراموش" هیچ مشکلی پیدا نمیکند

قادر نسودی - تبریز در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۰۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۰۶ - تزییف سخن هامان علیه اللعنة:

با سلام خدمت ادب دوستان ارجمند ؛

در نسخه مثنوی تصحیح نیکلسون - انتشارات ققنوس 1376 - عین همین  دو بیت آمده است  :

نردبان خلق این ما و منی است

عاقبت زین نردبان افتادنی است

هر که بالاتر رود ابله‌تر است

کاستخوان او بتر خواهد شکست

 

ولی به نظر می رسد بار موسیقیایی این دو بیت زیر بیشتر باشد  :

نردبان این جهان ما و منی است

عاقبت این نردبان افتادنی است


لاجرم آن کس که بالاتر نشست

 استخوانش سخت تر خواهد شکست

 

البته بین مردم هم این دو بیت رواج دارد .

و فکر کنم این دوبیت را از  مرحوم علامه محمد تقی  جعفری شنیده باشم .

نادر.. در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۴۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۵:

بر نقدِ قلب زن!

تو اگر قلب نیستی..

ابوتراب. عبودی در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۳۷ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۰۰:

باسلام و عرض ادب محضر استادان فرهیخته و گرامی

آزرده ام نمــوده ســراپـای زنــــدگــــی

گویی غبار غم نشسته به سیمای زندگی

بیـزارم از زمانـه و  از  چــرخ ِ روزگار

تلخ است کام دل ، ز تمنای زنــدگـــی

ای کاش صدق بود و صفا بود و راستی

تا شـوکـران نبـود به مینای زنـــدگـــی

یاران ! چه خوب خنجرت ازپشت می زنند

سیم و  زر و  دلار شـده معنـای زنـــدگــی

ای کاش مهرو همدلی و عشق و دوستی

بـودی مـُــدام رونـق ِ آوای  زنــــدگــــی

کاش: آیینه ی صداقت دلها نمی شکست

تا شور و شوق بـــود ســرا پای زنـدگـی

دلهاسیاه گشته (عبودی) تو را چه شد؟

نشناختـــی هنــوز ، الفبای زنـــدگـــی !

 

با احترام،دیوان ابوتراب عبودی،چاپ دوم

عزیز رادیو در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۵۷ در پاسخ به جهان دربارهٔ سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۸۹:

درود بر شما

شیخ اجل در اینجا با صراحت در مورد قوانین صحبت می کنه و می فرماید حاکمان ظالم با نوشتن قوانین به نفع خود بدون نیاز به جنگ افزار مردم را غارت می کنند.
به عبارت ساده تر ابتدا قانون می نویسند و بعد قانونی به مردم تجاوز می کنند. ما در دوران خودمان به خوبی این مسئله را با گوشت و پوشت خود لمس کرده ایم
این ابیات از سیاسی ترین ابیات شیخ اجل است که به اهمیت قاتون اساسی هر کشوری اشاره دارد

جهن یزداد در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۲۵ دربارهٔ سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۶ - داستان رستم پور زال در هفت ده سالگی و جنگ کردن او با ببر بیان قسمت اول:

گمانم دو هفتش باشد

جهن یزداد در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۲۳ دربارهٔ سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۵ - در ستایش پیغمبر (ص) و یارانش:

بیشتر اینها از خود فرامرزنامه هست بجز چند بیت  -

ابیاتی را که در فردوسی میبینید دگران از فرامرزنامه بردند بجز چند بیت ۵ - ۸-۱۴ از فردوسی  است

بیژن آزاد در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۱۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸:

می پندارم که مخاطب این غزل هم چون تعداد زیادی از غزل های سعدی یک مرد باشد!؟

رضا از کرمان در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۵۶ در پاسخ به امید صادقی دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۱ - آغاز کتاب:

ستودن نداند کس او را چو هست ...

امید جان سلام 

   یعنی هیچکس آنچنان که لیاقت اوست نمیتونه اون رو ستایش کنه اورا چوهست  یعنی اونجور که سزاواره   ولی با همه این حرفها وظیفه بنده است که کمر خدمتگزاری(یعنی شکر گزاری وعشق ورزی) را محکم ببنده.

 شاد باشی عزیز

رضا از کرمان در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۲۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴:

بی‌مزد بود و مِنَّت، هر خدمتی ...

سرکار خانم اسدی  سلام 

     عزیز ، من این طور معنی میکنم وبا کلمه مخدوم که شما فرمودید به معنی :خدمت کرده شده ،آغا، صاحب ،ارباب و دارنده خدمتکاران مشکلی پیش نمیاد 

هر کاری تا حالا کردم بی مزد ومنت بوده وخدایا جفا ،ظلم وبدبختی بیش ازاین نیست که خادمی خدمت بکنه ولی مخدوم به اون نظر وعنایتی نداشته باشه پس این ظلم را برکس دیگری مثل من روا ندار.

 شاد ومانا باشی

هانی اسدی در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۲۱ در پاسخ به برگ بی برگی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴:

با سلام و عرض ادب

بزرگترین خدمت از زبان حضرت سعدی خدمت به خلق است که بهترین عبادت هم گفته شده. حدیث من عرف نفسه عرف ربه نیز اشاره به خودشناسی و معرفت شناسی دارد. نه خدمت به خویشتن. در مسلک عارفان عکس این مطلب عنوان شده است. یعنی گذار از خویش و رسیدن به معشوق که لازمه آن خدمت به دیگران است. در معابد صوفیه اولین کار تازه واردان شستن لباس دیگر شاگردان و جارو کردن بوده نه خدمت کردن به خود.

با سپاس

هانی اسدی در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۱۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴:

 با سلام و عرض ادب

در مصرع دوم از بیت

بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم

یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت

به نظر میرسد استفاده از واژه مخدوم در اینجا اشتباه است. مخدوم به معنی کسی است که به او خدمتی شده. خادم به معنی کسی است که خدمتی ارائه داده است. بنابراین معنی مصرع دوم با توجه به مفهوم مصرع اول غلط است. یعنی یا رب مباد کسی که به او خدمتی شده مورد لطف قرار نگیرد. 

دوستان اگر نظر بنده اشتباه است لطفا تصحیح بفرمایند.

سپاس

کیمیا م در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۲۷ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۷ - در مدح جلال الدین شروان شاه اخستان:

قالب این شعر ترکیب‌بند است، نه ترجیع‌بند؛ زیرا بیتِ ترکیب متغیر است. دکتر شمیسا هم در کتاب انواع ادبی این شعر را ذیل قالب ترکیب‌بند آورده‌اند.

محمد علی حسن زاده در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۳۲ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۳۱۳:

سلام من برداشتم اینه که این شعر در تفسیر اقاموالصلاه در آیه 41 سوره حج است حضرت استاد در تبیین این جمله مثال اقام سوق را زدند اقامه سوق، با ساخت بازار متفاوت است گاهی ما بازار می سازیم با هدف خرید و فروش و کسب و کار، اما رونق نمی گیرد اقامه سوق زمانی است که تدابیری اتخاذ شود که بازار ساخته شده به هدف مورد نظر نائل آید یعنی خرید و فروش در آن رونق گیرد کسانی که مکنت پیدا می گنند در عمل به این آیه باید کاری کنند که هدف نماز در مردم محقق گردداینکه خدا را به جای دیدن در آسمان هفتم ،نزدیکتر از رگ گردن ببینیم با او زندگی کنیم خواسته هایمان را از او بخواهیم و دائم در محضر او ودر گفتگوی با او باشیم

۱
۶۱۵
۶۱۶
۶۱۷
۶۱۸
۶۱۹
۵۲۶۲