علیرضا آرام در ۱ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۴ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۴۷ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۶۲:
عجب غزلی چقدر زیبا به به...
واقعا بعضی از بیت های صائب آدم رو متحیر میکنه...
Ariya Ab در ۱ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۴۳ دربارهٔ دقیقی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۵:
سپاس اقای دقیقی
فرهود در ۱ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۱۶ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۴۲ - مقالت دوازدهم در وداع منزل خاک:
نظامی در این بیت و بیت بعد، سخاوت را رستگاری از آتش دوزخ و همچنین کلید دانش میداند.
سخاوت کن که هرکس کاو سخی بود
روا نبود که گویم دروزخی بود
عطار
میلاد جمشیدی در ۱ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۳۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲:
هرکسی از حافظ سهم خواهی میکنه برای خودش و عقایدش چراش رو نمیدونم. ولی این شعر برای شاه یحیی سروده شده و موقعی هستی که حافظ داره به یزد تبعید میشه. و یک جورایی داره از شاه یحیی درخواست میکنه شرایط آسایش رو براش فراهم کنه
Bitrex در ۱ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۲۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۷:
بابت قالب نوی سایت واقعا سپاسگزارم
شهرام همائی بروجنی در ۱ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۱۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۰:
درود. در همه ی دیوانهائی که این کوچک تاکنون دیده ام، نیم بیت نخست چنین آمده است:
من، چه در پای تو ریزم که سزای تو بود.
"خورای تو" یکی از نازیبا تر و نادرست تر گزینه هائیست که من تا کنون به جای "سزای تو" دیده ام
هشیار باشید که یکی از خویشان خورا، خوراک است و دم دست بودن واژه ی خوراک موجب آن می شود که معنائی که از خورا در اندیشه در می آید به معنای خوراک نزدیک باشد و از سوی دگر، با بودن واژه ی زیبای "درخور" که معنا و کاربردی روشن و جا افتاده دارد و اقبال بسیاری در ادب پارسی به آن شده است، خورا هرگز نمی تواند، در خور و شایسته بودن را به زیبائی و خوبی نمایندگی کند.چکیده ی سخن اینکه: خورا بسیار زشت و، سزا بسیار زیبا و درست می نماید و در شگفتم که چگونه این مصرع می تواند در نازیباترین گونه ی خویش ، (البته پس از شکل : که خوراک تو بود) در این تاربرگ نهاده شود.
منابعی که در آنها این مصرع با : " سزای تو بود" گزارش شده را به زودی برای علاقه مندان خواهم شناساند. سپاس 🌿🌿🌿
میم الف در ۱ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۲۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۲:
سلامها
در جواب دوستی که پرسیدند دیدار و دیدن چرا هر دو در یک مصرع آمده.
با مراجعه به لغتنامه دهخدا متوجه میشوید یکی از معانی دیدار، چهره و رخسار و منظر است.
شاهد مثالش نیز ابیات زیر. درین ابیات دیدار در معنی چهره آمده است:از دور بدیدار تو اندر نگرستم
مجروح شد آن چهره ٔ پر حسن و ملاحت
بوشکور بلخیدانش او نه خوب و چهرش خوب
زشت کردار و خوب دیدار است
رودکینبید روشن و دیدار خوب و روی لطیف
کجا گران بد، زی من همیشه ارزان بود
رودکیپدر گفت با دختر ای آرزوی
پسندی تو او را بدیدار و خوی
فردوسی
حبیب شاکر در ۱ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۳۵ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۴:
سلام برهمراهان گرام
راهیست ز کهکشان و نامش شیری
بی حد به روی زمین راه قیری
گر رهرو آدمی ره خود می رو
ره را ز چه برخلق خدا می گیری
سپاس از دوستان
😂😂😂🌹🌹
حبیب در ۱ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۲۳ در پاسخ به برگ بی برگی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۶:
تشکر از تفسیر خوبتون، واقعا استفاده کردم
کوروش در ۱ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۴۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۷ - گفتن پیغامبر صلی الله علیه و سلم به گوش رکابدار امیرالمؤمنین علی کرم الله وجهه کی کشتن علی بر دست تو خواهد بودن خبرت کردم:
گر ندارد صبر زین نان جان حس
کیمیا را گیر و زر گردان تو مس
منظور از کیمیا چیست ؟
فرهاد ریاضی در ۱ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۳۵ در پاسخ به حمید دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۹:
زیباترین تفسیر از این شعر به نظر بنده
سعمن در ۱ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۱۷ در پاسخ به Mahmood Shams دربارهٔ ایرج میرزا » مثنویها » عارف نامه » بخش ۵:
سلام و درود بر شما
از امعان نظر و لطف جنابعالی سپاسگزارم
شعری نیز در پاسخ به یکی از سروده های ایرج میرزا با مطلع"نقاب دارد و دل را به جلوه آب کند "سروده ام که به زودی در سایت ذیل همان شعر درج و تقدیم خواهد شد.
پاینده باشید.
سعمن در ۱ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۱۳ در پاسخ به الف رارا دربارهٔ ایرج میرزا » مثنویها » عارف نامه » بخش ۶:
فکر می کنید زنده نیستند مهم تفکرات پلیدشه که زنده است و جولان میده
اگه اون موقع یه ایرج میرزا داشتیم الان متاسفانه ده ها و صدها ایرج میرزا داریم که خود ایرج میرزا پیش اونا کم میاره
البته همان زمان هم خیلی از شاعران جرات کردند و پاسخ اشعار این چنینی او را دادند.
کوروش در ۱ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۱۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۷ - گفتن پیغامبر صلی الله علیه و سلم به گوش رکابدار امیرالمؤمنین علی کرم الله وجهه کی کشتن علی بر دست تو خواهد بودن خبرت کردم:
رمز ننسخ آیة او ننسها
نات خیرا در عقب میدان مها
نات خیر چیست ؟
سعمن در ۱ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۰۷ در پاسخ به Mahmood Shams دربارهٔ ایرج میرزا » مثنویها » زهره و منوچهر » بخش ۱:
سلام و درود بر شما
تیتر وار به نقاط سیاه دوران پهلوی اشاره کردید .
در پناه حق
سعمن در ۱ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۰۲ در پاسخ به Mahmood Shams دربارهٔ ایرج میرزا » مثنویها » عارف نامه » بخش ۴:
سلام و درود بر شما
از امعان نظر و لطف جنابعالی سپاسگزارم
شعری نیز در پاسخ به یکی از سروده های ایرج میرزا با مطلع"نقاب دارد و دل را به جلوه آب کند "سروده ام که به زودی در سایت ذیل همان شعر درج و تقدیم خواهد شد.
پاینده باشید.
Tavarish در ۱ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۵۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۶:
واقعا منوچهر خان عزیز فوق العاده بود ...ممنون ک اینقد وقت گذوشتی ...ممنون ک هم وطن منی ممنون ک یک ایرانی هستی ...و درود ب عاشقان ادب پارسی شمس الحق عزیز کیخای نازنین و دیگر دوستان و اهل دلان این مرزو بوم ِ سراسر عشق و هنر و ادب و سخاوت و رادمردی و زیبایی ...یزدان را سپاس از اینکه هستید ...
حسن کشکولی ارادتمندتان ...
کوروش در ۱ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۴۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۶ - جواب گفتن امیر المؤمنین کی سبب افکندن شمشیر از دست چه بوده است در آن حالت:
مر جفاگر را چنینها میدهم
پیش پای چپ چه سان سر مینهم
یعنی چه ؟
عبدالرضا ناظمی در ۱ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۷:۱۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۰:
درود
اگر هزار گزند آید از تو بر دل ریش
بد از منست که گویم نکو نمیآید
در بازی چوگان که گوی ( سر ) را با چوگان ( زلف) می زنند و عاشق می کشند بدشانسی من است که در اثر ضربات و طی بازی به شکلی قرار گرفته ام که معشوق زمانی که می خواهد به سر من ضربه بزند و سرم را از تن جدا کند بجای آن ضربه به دل افگارم می خورد و مرا عاشق تر و خون دل تر می کند . خدایش بیامرزاد
داداش صادق در ۱ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۴ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۵۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۸: