کار ما جز فکر مردن نیست دور از یار ما
وه که یار ما ندارد هیچ فکر کار ما
روی در دیوار غم شبها به سر بردن چه سود
گرنه آن مه بر زند یک شب سر از دیوار ما
چند خود را پیش ما قیمت نهی ای پارسا
خودفروشی را رواجی نیست در بازار ما
می کند پاک از سرشک سرخ روی ما رقیب
از حسد دیدن نیارد رنگ بر رخسار ما
گرچه شد سرحلقه اهل معرفت را شیخ شهر
سر نمی آرد برون از حلقه زنار ما
گوش کن ، گو طرّهء دستارِ خُود زاهد ، که شد،
دُرد پالایِ حریفان ، گوشهء دستارِ ما
گفتم از بوی تو شد باد صبا عطار گفت
جامی از انفاس خوش اکنون تویی عطار ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به مفهوم عشق و جدایی میپردازد و بیان میکند که زندگی بییار و غم فقط به فکر مرگ میگذرد. شاعر از دوری محبوبش غمگین است و اعتراف میکند که هیچ کس توانایی درک درد او را ندارد. او به بیفایده بودن زندگی در غیاب محبوب اشاره میکند و میگوید که اگر محبوب یک شب به دیدار او بیاید، همه چیز تغییر خواهد کرد. در نهایت، شعر به عمق احساسات انسانی و زشت بودن حسادت و رقابت اشاره دارد و نشان میدهد که عشق واقعی فراتر از ظاهر و مسائل مادی است.
هوش مصنوعی: زندگی ما فقط به فکر مردن میگذرد، در حالی که دور از معشوق هستیم و افسوس که محبوب ما هیچ توجهی به وضعیت ما ندارد.
هوش مصنوعی: عبارت اشاره به این دارد که چه ارزشی دارد که در شبهای غمگین به یاد معشوق باشیم، وقتی که او حتی یک شب هم سراغ ما نمیآید و از دیوار جدایی ما سر نمیزند. در واقع، بیانکننده ناامیدی و حسرتی است که در دل نسبت به دوری معشوق وجود دارد.
هوش مصنوعی: چرا خودت را در مقابل ما ارزشگذاری میکنی ای فرد درستکار؟ در بازار ما جایی برای خودفروشی نیست.
هوش مصنوعی: رقیب به خاطر حسادت نمیتواند به چهرهی ما نگاه کند و از ترس اینکه ما را زیبا ببیند، رنگ از رویش میپرد.
هوش مصنوعی: هرچند که در میان اهل دانش و آگاهی، مقام و موقعیت شیخ شهر بالا است، اما او نیز نمیتواند از دایره و حوزه ما خارج شود.
هوش مصنوعی: به سخن دقت کن؛ توجه کن که زاهد، که خود را با دستار میآراید، دیگر در حال حاضر در دنیای مادی و مشکلات غرق شده است، در حالی که ما هنوز به عیش و لذتهای زندگی اهمیت میدهیم و از شادیها دور نشدهایم.
هوش مصنوعی: گفتم که بوی تو باعث شده تا نسیم صبحگاهی خوشبو شود. عطار پاسخ داد که اکنون تو منبع خوشبوئی و عطر هستی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پردهی دیگر مزن جز پردهی دلدار ما
آن هزاران یوسف شیرینِ شیرینکار ما
یوسفان را مست کرد و پردههاشان بردرید
غمزهی خونیِ مست آن شهِ خمارِ ما
جان ما همچون سگانِ کوی او خونخوار شد
[...]
ای شکرخا کرده شُکرت طوطی گفتار ما
شکر توست الحمدلله همچو طوطی کار ما
قلبِ رویاندوده را گر امتحان ز آتش کنی
جز سیهرویی نباشد حاصل کردار ما
پیش بت سر بر زمین دست دعا بر آسمان
[...]
می نماید هر زمان حسن دگر دلدار ما
تا نباشد جز طلبکاری بعالم کار ما
در حقیقت شد بهشت عاشقان دیدار دوست
جز وصال و فرقت او نیست نور و نارما
حسن او پیداست ما محجوب هستی خودیم
[...]
شد بدیدار تو روشن دیده خونبار ما
یافت از وصل تو مرهم سینه افکار ما
بی تردد دولت وصل تو ما را شد نصیب
به که غیر از شکر این نعمت نباشد کار ما
همدم ما بود غم درد سر از ما کرد کم
[...]
طاعت ما نیست غیر از ورزش پندار ما
هست استغفار ما محتاج استغفار ما
هر گشادی کز سوی ما شد گره بر کار زد
قطع ها کردیم اما شد همه زنار ما
از نخستین جلوه قد دلبری افراشت حسن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.