گنجور

حاشیه‌ها

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۸ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۱۰ دربارهٔ امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳ - تتبع مخدومی نورا:

سوزیَم ، تا برفُروزی رویِ آتشناک را

رضا از کرمان در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۸ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۳۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۸۳ - صفت بعضی اولیا کی راضی‌اند به‌احکام و لابه نکنند کی این حکم را بگردان:

حُسن ظنی بر دل ایشان گشود که ...

با سلام 

  بنظر من عمی درسته  اگر به معنای این بخش مثنوی توجه کنیم مولانا درباره اولیایی صحبت میکنه که کاملا تسلیم حکم مشیت الهی وتقدیرند  تا جایی که دعا کردن برای تغییر قضا را کفر ومنافی مقام رضا میدانند.

در بحر صفات ذات بی چون وچرا

کشتی صفت ایم فتاده،نه دست ونه پا

ملاح ارادت است بر من حاکم

گر وقفه و،گر سیر کند در دریا

از بایزید پرسیدند چه می خواهی گفت :ارید  لا ارید  آن خواهم که هیچ نخواهم .

پس در بیت آخر داریم : درنظراین اولیا همواره تمامی اتفاقاتی که برایشان رقم میخورد جنبه خیر دارد هرچند با سلیقه وذایقه آنان جور نیاید ودر آن لحضه برای ایشان ناخوشایند باشد ،وهرگز با دید منفی به قضیه نگاه نمیکنند و همانند آدم نابینا که تنها پرده سیاهی را بر پنجره دیدگان آویخته وصرفا سیاهی میبیند ، ایشان فقط جنبه تاریک ومنفی قضیه را در نظر ندارند , وبه اصطلاح  به قضایا بد بین نیستند وبه این موضوع ایمان واعتقاد کامل دارند که خداوند تنها خیر ما را بر ما حکم  وجاری میکند . بکار بردن کلمه غمی، کلام  را به مرگ عزیز وآشنای یک نفر محدود میکنه  واین جفا کاری  به مولاناست است.

حسن ظن = گمان خوب بردن ،دید مثبت  

عمی(Ami) = نابینا 

البته نابینایان گرامی ، روشندلان جامعه مایند واز قدیم گفتند در مثل جای مناقشه نیست  شاد باشید. 

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۸ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۳۷ دربارهٔ اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳:

ای که می‌گویی ، خَرامِ قَدِّ خوبان دل بَرَد

آرا منتظری در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۸ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۰۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۱:

دولتمند خال هم این شعر را با حس و حالی شنیدنی؛ خوانده و از تمام جان مایه گذاشته است. در لیست آهنگ های ایشان پیدا نکردم تا پیشنهاد کنم.

جهن یزداد در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۸ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۰۵ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اردشیر نکوکار » پادشاهی اردشیر نکوکار:

من این تخت را پایکار وی‌ام
همان از پدر یادگار وی‌ام

واژه پایکار برای نایب السلطنه

سید رضا قریشی در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۸ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۰۶ دربارهٔ عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت رازجویی موسی از ابلیس:

من که بدنام جهانم چه صلاح اندیشم

بابک بامداد مهر در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۸ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۴۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۷۸:

سایه ی شادیست غم 

غم در پی شادی دود

اشاره هوشمندانه ای است به ماهیت شادی وغم و ملال ولذت.که وابستگی به این حالتهای روحی که از اتفاقات بیرونی نشات می گیرند چرخه تکراری وبی پایانی دارد.درصورتی که اگر از این دوحالت فراتربرویم و ازدرون آرامش وصفا داشته باشیم و حالتهای عارضی شادی ودر سایه آن غم متعاقب آن را حقیقی ندانیم به زندگی اصیل رسیده ایم

سید محمد صادق ساداتی در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۸ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۱۱ دربارهٔ اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۷:

بیت اول اینگونه است:

منم غریب دیار و تویی غریب‌نواز
دمی به حال غریب دیار خود پرداز

کوروش در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۸ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۰۳:۰۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۴ - قصهٔ اهل ضروان و حیلت کردن ایشان تا بی زحمت درویشان باغها را قطاف کنند:

لا تخف دان چونک خوفت داد حق

نان فرستد چون فرستادت طبق

 

اینه که بیشتر نگرانی های ما به واقعیت نمیپیونده

 

فرشاد نورایی در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۸ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۲۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۵ - رزم خاقان چین با هیتالیان:

درود، و‌ سپاس از کوشش‌های شما ایران‌دوستان

بیت ۸۵۴

نادرست: 

چنین داد پاسخ که انباز مرد

نه کاهد نه سوزد نه ترسد ز درد

درست (تصحیح بیتی از شاهنامه، ماهیار نوابی، خرد و کوشش، تابستان ۱۳۵۴، شماره ۱۷):

چنین داد پاسخ که انبار مزد

نه کاهد نه سوزد نه ترسد ز دزد

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۷ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۴۴ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۸۵:

قبول نیست دعا ، تا دعا توانی کرد

 

من کسانی می شناسم زاُولیا

که دهانشان بسته باشد از دعا

مثنوی معنوی

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۷ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۳۵ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۸۵:

اگر ز صدق ، طلب رهنما توانی کرد

Darya A در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۷ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۳۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۰:

سلام 

در دیوان حافظ من که بر اساس نسخه ی قدسی هست به جای زهر، دُرد نوشته شده است. 

آیا هر دو یک معنی میدهند؟؟ 

عارف احسن در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۷ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۳۴ در پاسخ به مجید امیری دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۳۶:

سلام آقای امیری .آیا شما صدای اسحاق انور رو با این غزل دارید؟

عارف احسن در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۷ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۳۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۳۶:

سلام آقای امیری ،آیا شما با صدای اسحاق انور اون غزل رو دارید؟

علیرضا بدیع در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۷ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۱۹ دربارهٔ کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۹۹:

بسیار ایراد تایپی دارد

علیرضا بدیع در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۷ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۰۹ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۲:

قافیه مصراع دوم نیز شکر است؟

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۷ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۲۰ دربارهٔ فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۹:

حُسن ، آب و رنگ نبوَد، عشق پیچ و تاب نیست

از مجرّد هم ، مجرّددان اگر دل می‌برَد

m.s.i در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۷ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۵۵ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » گلهٔ یار دل‌آزار:

یکی از شعرهای خودم:

آتش عشقی بود که به خاکستر سنگ شد
روزگاری خوش که به سیاهی رنگ شد
هیزمی چند خواهم آورد به آتشدان
نوری چند خواهم آورد به این عشق پنهان
روشن کنم عشق خاموش معشوق بی وجدان
شاید گرم شود قلب یخ این بانوی زیبای نامهربان
خود سوزم دوباره خاکستر شوم زیر سم چهارپایان
تا دوباره آرام گیرم از این عشق بی پایان

m.s.i در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۷ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۵۱ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » شرح پریشانی:

از شعرای خودم:

با تو از این عشق صدبار پیر شدم
سر به بالین نهادم به تقدیر نیست شدم
نظری بر ماسلف عمر فکندم دیدم
خریت به خرد خویش فکندم شیر شدم
کاش ز رهی دگر از عشق شروع میکردم
به جای پنجره از در  ورود میکردم
کاش دوباره عشق بجوش می آمد
روح رنجور من از جسم برون می آمد
خفقان خفته سیال بشر فرو می آمد
از پس عقل عشق پاک جلو می آمد
زپس مرگ دانم چه کنم در زندگیم
معصوم بدارم آن روح پاک زندگیم
هان تو ای خواننده این جفنگ بی معنی
گوش گیر نشوی چو من دچار بی وزنی

۱
۶۰۵
۶۰۶
۶۰۷
۶۰۸
۶۰۹
۵۵۲۱