گنجور

حاشیه‌ها

فجر زنده بودی در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۰۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶۹ - قصهٔ آدم علیه‌السلام و بستن قضا نظر او را از مراعات صریح نهی و ترک تاویل:

بد عمر را نام اینجا بت‌پرست ...

عمر که در ابتدا به ظاهر بت پرست بوده در واقع از همون اول و ابتدای آفرینش خداپرست و مومن بوده .

فجر زنده بودی در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۰۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶۹ - قصهٔ آدم علیه‌السلام و بستن قضا نظر او را از مراعات صریح نهی و ترک تاویل:

نزد موسی نام چوبش بد عصا نزد خالق بود نامش اژدها

ظاهرا عصای موسی چوبی بیش نبوده است ولی خب می دانیم که ماهیت ش اژدها بوده . در واقع دارد مثال هایی از ظاهر و باطن اسما می زند که حالا بعضی از این رموز را برای انسان های عادی نیز فاش کرده است .

فجر زنده بودی در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۰۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶۹ - قصهٔ آدم علیه‌السلام و بستن قضا نظر او را از مراعات صریح نهی و ترک تاویل:

اسم هر چیزی بر ما ظاهرش اسم هر چیزی بر خالق سرش

سر و رمز و راز هر اسم ظاهری رو خالق بهش یاد داده بود 

فجر زنده بودی در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۰۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶۹ - قصهٔ آدم علیه‌السلام و بستن قضا نظر او را از مراعات صریح نهی و ترک تاویل:

اسم هر چیزی تو از دانا شنو سر رمز علم الاسما شنو

ماهیت هر اسمی رو می شود از حضرت آدم شنید و این نشان از احاطه کامل حضرت آدم به تمام عالم هستی بوده است که خدا در وجودش قرار داده بوده است .

فجر زنده بودی در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۵۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶۹ - قصهٔ آدم علیه‌السلام و بستن قضا نظر او را از مراعات صریح نهی و ترک تاویل:

هر که اول مؤمن است اول بدید ...

کفر و ایمان فردی رو که در طول زمان تغییر می کند رو واضح و کامل شناخت و می دانست که آیا این شخص مومن تا آخر عمر مومن می ماند یا نه و برعکس ، به طور خلاصه از ماهیت وجودی و نهایی فرد آگاه شده بود حضرت آدم با توجه به علمی که خداوند به او عطا کرده بود .

فجر زنده بودی در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۵۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶۹ - قصهٔ آدم علیه‌السلام و بستن قضا نظر او را از مراعات صریح نهی و ترک تاویل:

هر لقب کو داد آن مبدل نشد آنک ...

هر اسمی رو که خدا به آدم یاد داد دیگه اون اسم تغییری نکرد و ثابت ماند به عنوان مثال اگر حرف از چالاکی بوده است این چالاکی به کندی و کاهلی تبدیل نگشته است . 

فجر زنده بودی در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۵۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶۹ - قصهٔ آدم علیه‌السلام و بستن قضا نظر او را از مراعات صریح نهی و ترک تاویل:

اسم هر چیزی چنان کان چیز هست ...

ماهیت وجودی هر اسم را می داند چنانکه اگر انسانی دچار تغییرات روحی و شخصیتی شود نیز اون شخصیت نهایی ش را هم می داند .

 

ماهیت وجودی هرچیزی غیر از انسان قابل تغییر نیست ، مثلا سنگ همیشه سنگ است و آب همیشه آب بوده است ولی خب انسان ها در زندگی تغییر می کنند و ماهیت نهایی و وجود پایانی او نیز همان رفتار و شخصیت واپسین ش می باشد .

فجر زنده بودی در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۵۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶۹ - قصهٔ آدم علیه‌السلام و بستن قضا نظر او را از مراعات صریح نهی و ترک تاویل:

بوالبشر کو علم الاسما بگست صد ...

بوالبشر : حضرت آدم ، پدر تمامی بشر 

علَّمُ الاسما: داننده تمامی اسم ها ، اسم هایی که خداوند به حضرت آدم یاد داده بوده است و منظور از اسم هم لفظ اسم نیست بلکه ماهیت وجودی همه ی موجودات رو به انسان آموخته بوده است .

بگست : بَگ است ، بگ به معنای صاحب منصب می باشد،  یعنی کسی که به منصب فهم تمامی اسما رسیده است 

نسیم بهاری در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۳۴ در پاسخ به کژدم دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵ - رؤیای جوانی:

ممنون از توجه و پاسخ شما.

مجید سنجری در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۰۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۴:

کاسه سر هست نه کاسه زر 

منظور حافظ از خاک انداز ، یعنی کاسه سر اندازه خاک نشود نه اینکه خاک انداز 

علی خلیلی در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۲۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۹۷ - مثل دوبین هم‌چو آن غریب شهر کاش عمر نام کی از یک دکانش به سبب این به آن دکان دیگر حواله کرد و او فهم نکرد کی همه دکان یکیست درین معنی کی به عمر نان نفروشند هم اینجا تدارک کنم من غلط کردم نامم عمر نیست چون بدین دکان توبه و تدارک کنم نان یابم از همه دکان‌های این شهر و اگر بی‌تدارک هم‌چنین عمر نام باشم ازین دکان در گذرم محرومم و احولم و این دکان‌ها را از هم جدا دانسته‌ام:

شهر کاشان به این منظور در این شعر استفاده شده که از قدیم الایام این شهر، مظهر و نماد دشمنی با عمر بوده(حتی در تاریخ نوشتند که قاتل عمر از شهر کاشان بوده) و زین رو مولانا این شهر را برای به کار بردن در این شعر به کار برده و این ماجرا ها در این شهر اتفاق می‌افتد.

کژدم در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۱۰ دربارهٔ جلال عضد » دیوان اشعار » رباعیّات » شمارهٔ ۱۱ - محسن:

حل معما:

با افزودن حرف آغازین واژهٔ من (=میم) به حسن، به محسن می‌رسیم.

من - ـن = مـ

مـ + ـحسن = محسن

فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۴۱ در پاسخ به رضا دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷:

با سپاس و درود فراوان به رضایِ گرامی برای دل نوشته هایش که گفته اند "هرچه از دل بر آید لاجَرَم بر دل نشیند"

در ارتباط با بیت:

هر آن که رازِ دو عالَم زِ خطِّ ساغر خواند / رموزِ جامِ جم از نقشِ خاکِ رَه دانست

کسی که به گنجِ شادمانی دست یابَد, چنان بینشی(بصیرت) در او ایجاد می شود که آنچه جمشید از جامِ افسانه ای خود در میافت او با نگاهِ به طبیعت در خواهد یافت!

در واقع حافظ تنها راهِ رسیدن به بصیرت! را شادمانی و  آنهم شادی عاری از هرگونه آلودگی و ناپاکی می داند!

 

منطقه میسان> عماره> عراق {۲ دسامبر ۲۰۲۳}

کژدم در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۴۳ دربارهٔ فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۸:

شاه و شیخ و شحنه درس یک مدرس ...

به جز در این یک بیت، همه واژه‌های به کار رفته در دیگر بیت‌ها همگی پارسی سره‌اند.

کژدم در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۵۱ در پاسخ به نسیم بهاری دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵ - رؤیای جوانی:

در دیوان شهریار نشر نگاه، در صفحه‌های ۱۸۱ و ۱۸۲ پس از غزل «ستارهٔ صبح» و پیش از غزل «پروانه و آتش» قرار دارد. 

توکل در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۵۰ دربارهٔ هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵:

در پاسخ به بیت اول این غزل هاتف اصفهانی بیتی از شفایی اصفهانی می آورم 

آن عشق که در پرده بمانَد به چه ارزد؟
عشق است و همین لذت اظهار و دگر هیچ
.

رضا از کرمان در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۴۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۶۹ - باز تقریر ابلیس تلبیس خود را:

سلام 

   یک ضرب المثل داریم که میگه (تویم خودم را کشته بیرونم مردم را)این بیت با این ضرب المثل کاملا هم خوانی داره یعنی گرگ از گرسنگی نمیتونه راه بره همه میگن از پرخوری  غذای زیاد ی  حالش بده .

 تخمه = سوئ هاضمه در اثر پرخوری

لوت = غذا ،خوراکی

مسافر در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۰۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۲:

 

سلام

این غزل توسط آقای پرویز شهبازی در برنامه 988 گنج حضور به زبان ساده شرح داده شده است

می توانید ویدیو و صوت شرح  غزل را در آدرسهای  زیر پیدا کنید:

 parvizshahbazi

 aparat

گنج حضور

بر نامه ای بر اساس مثنوی و غزلیات مولانا و غزلیات حافظ

برای برخورداری از زنده بودن این لحظه، حس فضای پذیرش و آرامش نا محدود این لحظه

برای حس شادی ، آرامش طبیعی درونی و بروز عشق در شما

برای سلامتی تن، ذهن و لطیف کردن احساس شما

برای خلاص شدن از مسائل زندگی،توهمات ذهنی، بی حوصله گی،دلمردگی، بی انرژی بودن و رسیدن به حالت شادی طبیعی

برای شناخت معانی زندگی ساز مولانا و حافظ در مدت کوتاه

دکتر صحافیان در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۱۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳:

بی‌خبران گوهر عشق، در نظربازی و شاهدبازی ما حیران مانده‌اند(چگونه از زیبایی به حال خوش می‌رسیم و جلوه‌های حق را به تماشا می‌نشینیم) من این‌گونه‌ام، بی‌خبران هر نظری و رایی بدهند.
۲- گرچه عاقلان مرکز دایره هستی‌اند که چون پرگار دور شرف و برتری می‌زنند(به سبب عقل انسان برترین آفریده است)ولی عشق از سرگردانی آنها در دایره هستی آگاه است.
۳- تنها چشمان من نظاره‌گر جلوه‌های زیبایی‌اش نیست، ماه و خورشید نیز آینه‌داران زیبایی او هستند.
۴- خداوند در ازل عهد ما را با لب شیرین زیبارویان بسته است.آری آنان جلوه‌گاه حق و ما خاکسار این زیبایی هستیم.
۵- هیج نداریم، ولی در شوق شراب و نوای خوش هستیم، وای اگر دلق پشمینه را در برابر آن نپذیرن!
۶- آری خفاش نابینا به دیدار خورشید نمی‌رسد، در آینه جمال حق آگاهان نیز سرگشته‌اند.
۷- ادعای عشق و شکایت از یار؟! چه ادعای دروغینی! بی‌تردید سزوار فراق‌اند.
۸-(پس ازین حال خوش نظربازی و عشق) امید است که جادوی چشمان سیاهت راهکار دهد چگونه در عین مستی عشق پوشیده بمانم و رسوا نشوم!
۹- اگر باد بوی خوشت را به آرام‌جای ارواح برد، عقل و جان نیز هر چه دارند فدایت خواهند کرد!
۱۰- اگر زاهد رندی حافظ( نظربازی و عشق حق) را نمی‌یابد، اهمیتی ندارد.دیو از قرآن خوانان می‌گریزد.
۱۱- آری اگر پسران زیباروی از فکر ما باخبر شوند( که چه شوری در درونمان می‌افکنند) دیگر خرقه صوفیانه را در برابر شراب نمی‌پذیرند(گرو گذاشتن و پذیرفتن خرقه یعنی تقاضا و اعطای حال خوش که همان شراب میخانه عشق است)
دکتر مهدی صحافیان
آرامش و پرواز روح

با سپاس از خوانش به فارسی دری سرکار خانم زینب بیات

پیوند به وبگاه بیرونی

۱
۶۰۴
۶۰۵
۶۰۶
۶۰۷
۶۰۸
۵۴۵۸