پیک سحری ا در ۱ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۰۷ در پاسخ به ج اروجی دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۳:
نسخه ی بایسنقری هم که در حکومت تیموریان نوشته شده که قدمتش چهارصد سال نمیشه ... ضمن اینکه خود تیموریان یعنی بایسنقر نوه ی امیر تیمور بود که تمام عمر خود را صرف گسترش و توسعه ی اسلام کردن !!
Mojtaba Razaq zadeh در ۱ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۴۶ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایتِ شمارهٔ ۱۵:
چقدر سعدی زیبا حکایت میکند
مسیح در ۱ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۵۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۸:
با سلام و درود نامتناها خدمت همه سروران گرامی. از خواندن حاشیه های شما چیزهای بسیاری آموختم. چند نکته ای برای سهیم شدن دارم:
1. برای به دست آوردن چیزی، باید ظرفی خالی داشت. با دستان، ذهن و قلبی پر، چیز دیگری نمیتوانیم بدست آوریم.
2. راه رشد، تکامل، تحول و یا بزرگ شدن را از گذشته به آینده ببینیم نه برعکس. یعنی اینطور نگاه کنیم که ابتدا کره زمینی نبوده، سپس بوجود آمده و کم کم طی میلیاردها سال گونه های گونان گیاهی و جانوری در آن تحول یافته اند. و در خصوص گونه خودمان (آدمیان)، نیز از عصر حجر تا کنون کم کم دارای توانمندیهای مختلف و گونه گون مادی و معنوی (فکری) شده ایم. پس اینگونه نیست که از عصر انسانهای کامل! گذشته باشیم. پس، آدمیان را داری کاستی ها و توانمندیها ببینیم و بدانیم، نه کامل.
3. سعی کنیم جهان را ساده ببینیم و عمیق دریابیم.
و اما به فکر من این غزل بسیار زیبا یعنی:
بیت1-میخواهم با کمک شراب (انگوری) اندک زمانی از مسائل و مشکلات زمانه رهایی یابم. (تاثیرات می الست و شراب عرفانی که یک دم نیست)
بیت 2- از آنجایی که نهایتی برای تلاش و کوشش در این جهان نیست و آرامش و آسودگی در آن وجود ندارد، بهتر آنست که دست از حرص و طمع برداریم و زیاد دربند مسائل آن نباشیم.
ابیات 3 و4 و 5- حال که چنین است و ثباتی در این جهان نیست، بی توجهی و عدم وابستگی به آن را مدنظر قرار بده و بسیار سخت کوشی را کنار بنه و نیم نگاهی هم به عیش و نوش دنیوی داشته باش و این گفته مرا با بی جنبه ها مطرح مکن.
بیت 6 و 7- راستی، درنظر داشته باش که توجه به توصیه هایی که کردم ارزشمند است و چیزی از ارزشهای تو نمیکاهد. من همونی هستم که باوجودیکه دائماً چشم ساقی بدنبال من هست، ولی خب خنده ام میگیرد چون با چنین برو بازوی نازکی که دارد، توان تیر زدن (شکار کردنم) را ندارد.
سیدمحمد جهانشاهی در ۱ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۴۰ دربارهٔ قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳:
از آن ، به شیشه جلوه نماید نهالِ ما
nabavar در ۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۳۲ دربارهٔ صامت بروجردی » کتاب النصایح و التنبیه » شمارهٔ ۴ - و برای او فی النصیحه:
از عباس نیای نوری:
پیاپی
خواستم تا بار دیگر بلکه دیدارت کنم
خوابت آشفته ست ، نوشین نیست ، بیدارت کنم
راه را بیراهه رفتی ، راه ترکستان مرو
کعبه را گم کرده ای ، شاید که هشیارت کنم
ساغری در دست دارم ، از شرابی لعل فام
گر خسی ، خاری ، بیا تا جمله گلزارت کنم
در صف مستان بیا ، بنشین ، یکی جامی بزن
تخت و تاجت می دهم ، شاه جهاندارت کنم
گر بنوشی یک دو جامی زین میِ نوشین گوار
ذره ای ناچیز باشی، دُرّ شهوارت کنم
خادم مردم نباشی، بار دوشی سنگوار
دل به دست آور ترا درجمع، سالارَت کنم
دستگیر ناتوان باشی به روز بی کسی
ماه گردون را غلام خاکِ دربارت کنم
گر یتیمی را به سر دست نوازشگرشوی
در بهشت دوستی گلزار بی خارت کنم
با ” نیا “ گر هم نوای آهِ مظلومان شوی
توسن بخشندگی را رامِ رهوارت کنم
،،،،،
از معینی کرمانشاهی نیز غزلی زیبا خوانده ام:
ترک آزارم نکردی ترک دیدارت کنم
آتش اندازم به جانت بس که آزارت کنم
قلب بیمار مرا بازیچه می پنداشتی؟؟؟
آنقدر قلبت بیازارم که بیمارت کنم
کیوان پارسائی در ۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۰۷ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۹ - حکایت در معنی تواضع نیکمردان:
چیزی که به نظرم می رسد این است که مصرع: "که با شیر جنگی سگالد نبرد" باید سوالی باشد.
معنی بیت در آن صورت چنین است:
" دَرَد مست نادان گریبان مرد"
یعنی اگر هر مردی با مست نادان در افتد مست گریبان وی را خواهد درید
" که با شیر جنگی سگالد نبرد؟"
یعنی چه کسی (کدام شخص عاقلی) اندیشه خصومت با شیر جنگی را در سر می پروراند؟ تلویحاً اشاره دارد که جنگ با شیر عین حماقت است
که البته در صورت صحیح بودن برداشت بنده گویش های عزیزان بابت شعر فوق که در بالا خوانده شده نیز اشکال خواهد داشت.
مونس در ۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۲۴ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۰۶:
سپاسگزارم برای خوانش شعر 🙏🏻🌱
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۳۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹:
ای توانگر مَفُروش این همه نِخوَت که تو را
سر و زر در کَنَفِ هِمّتِ درویشان است
حافظ به نکته یِ بسیار باریک و شگرفی اشاره دارد که توانگران که از نظرِ ثروت (زَر) و جایگاهِ اجتماعی سری تویِ سرها هستند و شناخته شده اند (سَر) , همگی به همت و لطف افرادی است که در دستگاهِ ایشان با جان و دل برای رضای خدا تلاش می کنند که نفع و بهره مستقیم آن اول از همه, متوجهِ توانگران خواهد بود.
حافظ به توانگران این نکته را گوشزد می کند که قوام و دوام این دَم و دستگاه به خاطر وجود این افراد درویش صفت است که بدون توجه به میزان حقوق و شرایط کاری از جان و دل و خالصانه مایه می گذارند, بنابراین لازم است که نسبت به شرایط زندگی آنها توجه کافی داشت و نسبت به معیشتِ آنها بی تفاوت نباشند.
هر توانگری که دچار غرور و نخوت شود و همه موفقیت ها و دستاوردها رو متوجه وجودِ خود بداند و نسبت به زحماتِ ایشان قدردان نباشد, این توانگری به مرورِ زمان از بین خواهد رفت.
مصداق های عینی این بیت به دفعات زیاد در پیرامون خود مشاهده کرده ایم و خواهیم کرد.
ابوغرب> میسان> عراق {۷ فوریه ۲۰۲۴}
سیدمحمد جهانشاهی در ۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۳۸ دربارهٔ جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹:
پِی را رسانده اند به راهِ خیالِ ما
عنقاء مغرب در ۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۳۲ در پاسخ به omid دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۳:
منظور از باده فروش علی علیه السلام می باشد
سیدمحمد جهانشاهی در ۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۰۱ دربارهٔ فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۳:
ناکرده شرح ، پیشِ تو معلوم حالِ ما
محمود صدری در ۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۵۴ در پاسخ به رامین دانشور دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۵۱:
آقای دانشور عزیز، احتمالا واژه اصلی، «مفخر» بوده است به معنای چیزی یا کسی که موجب افتخار است. با چنین اصلاحی، وزن مصرع درست میشود
فرهود در ۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۰۹ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۲۴ - مقالت سوم در حوادث عالم:
بیراه نظامی را پادشاه شاعران نخواندهاند:
گفته گروهی که بهصحرا درند
کهای خنک آنان که به دریا درند
وانکه به دریا در سختیکش است
نعل در آتش که بیابان خوش است
«نظامی»
بر سر قایقش اندیشهکنان قایقبان
دائماً میزند از رنج سفر بر سر دریا فریاد:
اگرم کشمکش موج سوی ساحل راهی میداد.
*
سخت طوفانزده روی دریاست
ناشکیباست به دل قایقبان
شب پر از حادثه، دهشتافزاست.
*
بر سر ساحل هم لیکن اندیشهکنان قایقبان
ناشکیباتر بر میشود از او فریاد:
کاش بازم ره بر خطهی دریای گران میافتاد!
«نیمایوشیج»
علی پور در ۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۰۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷۴:
معنی ای سردهان در این شعر چیست؟ یعنی ای ساقیان؟
حسین حسین زاده حصاری در ۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۵۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۲:
به نظر من مولانا از زبان خداوند گفته ..بعضی از دوستان فکر میکنند مولانا به خدا میگه...که این اشتباهه ...و من الله توفیق..
بابک بامداد مهر در ۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۳۹ در پاسخ به Sepide دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۴:
سلام بدیهی است وزن دچار اشکال می شود
جباری در ۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۴۲ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۶۸۴:
خیلی خیلی زیباست.
حمید رها در ۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۴۸ در پاسخ به پوریا دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۶:
درود. بیت دوم
مهرگیاه درخت مهربانی و وفاست . درختی است که ریشه بلند و گوشتی ان شبیه انسان است . و گفته اند هر که قسمتی از گیاه را با خود داشته باشد همه به او علاقمند میشوند و مهر می ورزند .
شاعر علاقه و مهرورزی خود را بیشتر و بیشتر اعلام میکند حتی اگر معشوق درخت دوستی را از بیخ و بن بر کند .
یعنی جور و جفای معشوق سبب ان نمیشود که دل از او بکند و درخت عشق او بخشگی گراید بلکه پر بار تر میشود.
حمید رها در ۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۴۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۶:
سلام . نمیدانم چرا دوستان فرهیخته ،نسبت به یک انتقاد کوچک بغض نشان میدهند و از بکار گیری کلمات زیبا بهره نمی گیرند .
بدیع صفت مشبه است .اسم فاعل یا صفت فاعلی نیست ، مُبدِع را میتوان بعنوان صفت فاعلی به معنی مبتکر یا آفریننده د
ر نظر گرفت . در آیه مذکور بدیع صفت است برای الله که محذوف است ،فاعل الله است نه بدیع .
بدیع در بیت یعنی خوش چهره ، زیبا روی
میگوید تو که خوشرو هستی و مایه کدورت نیستی بلکه سبب فرحبخشی هستی ،حیف است بیوفت باشی .
جمشید حقایقی در ۱ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۵۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۶: