گنجور

حاشیه‌ها

پارسا نوری در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۰۸ در پاسخ به سیاوش عیوض‌پور دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۴:

درود سیاوش جان

روح رو که کسی ندیده و اثبات عقلانی همه شمولی برای آن ارائه نشده که لفظ کتمان رو بیان می‌کنید.

خیام در نفی یا حداقل ندانم‌گری ماورا و ادیان و به خصوص نداسنستن از دنیای پس از مرگ صحبت می‌کنه.

نفی یا قبول روح یا هر پدیده دیگری به طور صرف خردورزی یا بی‌خردی نیست. همان طور که از اسم خردورزی پیداس تفکر در مورد پذیرش یا عدم پذیرش این دو است و نه خود این دو عمل. پس چه نفی یا قبول در صورتی که با فکر انجام باشد با خردورزی است.

البته این بحث که خرد آیا به قبول یا رد رای می‌دهد یه بحث دیگه‌س...

اینکه شما در مورد روح از کتمان حرف می‌زنید انگار پدیده‌ای هست که آشکار هست و می شه دیدش و جایی برای مناقصه نداره و اینکه حرف از تقابل این موضوع با خردمندی حرف می‌زنید و به نوعی از برهان خلف استفاده می‌کنید به طور ضمنی که می‌گه «روح که عیان است پس کتمانش یعنی خردورز نبودن ولی تو خودت رو خردورز می‌دونی»  حقیقتا رویکرد درستی نیست. 

سروش جامعی در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۱۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱:

شب توبه و صبحدم گناه دگری

گشتیم و نیافتیم راه دگری

از چاه بجای اینکه بیرون آییم

کندیم درون چاه. چاه دگری

***********

شد کوچه به کوچه جستجو عاشق او

شد با شب و گریه روبرو عاشق او

پایان حکایتم شنیدن دارد

من عاشق او بودم  و او عاشق او

***********

ای صبح! نه آبی نه سپیدیم هنوز

در شهر امید نا امیدیم هنوز

دیدی که چه کرد دست شب با من و تو؟ 

در باز و به دنبال کلیدیم هنوز

*********

چند رباعی از جناب ایرج زبردست. معروف به خیام زمان

مبین نوری در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۱۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۰:

چه قدر این غزل زیباست. صدای آسمانی استاد شجریان هم بر زیبایی شعر افزوده است. مخصوصا بیت دوم که حافظ دعایی که من هر روز تکرارش می کنم. از خدا می طلبم صحبت روشن رایی

فاطمه rezaie در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۴۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۴:

فوق العاده زیباست این شعر😍😍

ابوتراب. عبودی در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۱۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۳:

باسلام و عرض ادب محضر فرهیختگان گرامی و استادان ارجمند

صدنغمه بلند شد ز هر پرده ی ساز
صدغنچه گل  شکفت در گلشن راز

درسـی نگرفتیم نه از این و  نه آن
کاین عمر بُـوَد آه و دمی مفت مباز

 

دیوان ابوتراب عبودی،چاپ دوم

پردیس ابراهیمی در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۲۵ در پاسخ به کوروش دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۲۷:

اگر اشتباه نکنم میشه 

هرکسی که تلاش می‌کند انسان مستبد و لجبازی را نصیحت کند او خود به آگاه سازی و نصیحت کردن بیشتری احتیاج دارد.

محمدرضا پورعبداللهی در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۲۰ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » جمشید » بخش ۳ - داستان رویش مار بر شانه‌های ضحاک:

سلام ودرود بر فردوسی بزرگ از این شعر فردوسی من برداشت کردم که حکیم گیاهخوار بوده و چون خودم گیاه خواری میکنم این بخش برام خیلی جذاب بود و کلا گیاهخواران خیلی آرامش دارند و با کشتن حیوانات و حتی پخت غذا مخالفند

زیبا روز در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۱۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۴۳:

چوشنیدم این بگفتم توعجب تری ویا او؟

که هزار جوحی اینجا نکند به جز مریدی 

جوحی که در ادب غرب به جُحی مشهور است در نگاه مولانا باید از رندانی باشد که خود را به 

حماقت می زنند تا حقیقت درون متشرعان را آشکار سازند . ماجرای مفتون شدن قاضی بر زن جوحی در دفتر ششم موید این معنی ست 

رضا از کرمان در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۵۹ در پاسخ به سعید دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۸۵:

سعید جان سلام 

  در پاسخ به شما دوست گرامی با توجه به معنای ابیات قبلی که میگه تا حالا هر کار کردی رها کن وبه کار دیگری بپرداز معنی بیت۴ میشه :

ای که حوریان سپید اندام زیادی را در کنار وآغوش کشیده ای  اکنون مدتی کناره‌ات را از همه خالی کن و ببین که چیز بهتری (عشق ورزی) را میتونی در کنار خودت بگیری،وبهتر بگم چون جای هردو وجود نداره هم آغوش بهتری  جایگزین خواهد شد.

  شاد باشی

امیر ایرانی در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۲۹ در پاسخ به سایه های بیداری سایه های بیداری دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۸۵:

بسم الله الرحمان الرحیم

انسان بودن خود هدفی بزرگ است.. 

آن دو درخواست سید الشهدا در راه انسانیت بوده است ، انسانیتی که حکم میکند از جنگ و خونریزی و اسارت حدالامکان جلوگیری شود.

ماجرای کربلا بسیار پیچیده است ، سید الشهدا ابتدا امری را فدای امری می کند ، یعنی آبرو و اعتبار را فدای زنده ماندن خود و خانواده اش و جلوگیری از جنگ می کند. (که البته این کار تنافی با هدف احیای دین ندارد زیرا در صورت زنده ماندن حضرت ، بلاشک این هدف دنبال می شد. اصلا سیدالشهدا در آغاز نیز برای جنگ خارج نشد بلکه برای عزیمت به کوفه از مکه خارج شد پس اصلا جنگ مانعی در برابر حضرت بوده و حتی زمانی که توسط لشگریان یزید متوقف می شود به آنها متذکر میشود که خودتان مرا برای بیعت خواندید ، حال که مایل نیستید بر می گیردم)

بعد از این فداکاری که موفق نبود ، حضرت دست به فداکاریِ بزرگتری می زند : فداکردن جان و اسارت خانواده در برابر احیای سنت الهی....

هیهات من الذله

در آخر گمان کردم که در صحبتتان تلویحا مقام سیدالشهدا کوچک شمرده شده ، قطعا این گمان من اشتباه است اما برای یادآوری این مطلب که بزرگانی چون مولانا خاک پای عترت اهل بیت اند این رباعی را بخوانیم:

در دایرهٔ وجود موجود علیست

اندر دو جهان مقصد و مقصود علیست

گر خانهٔ اعتقاد ویران نشدی

من فاش بگفتمی که معبود علیست

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰۳

 

 

رضا از کرمان در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۰۶ در پاسخ به امیرعلی داودپور دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۰:

سلام 

  ضمن تشکر از حاشیه شما  البته باید توجه کرد معنای فقر در عرفان با فقر مصطلح مالی قطعا یکی نیست. 

کوروش در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۲۷ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۲۷:

میشه تفسیر کنید ؟

شهرام همائی بروجنی در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۲۶ دربارهٔ جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۹۸۳:

در نشانیِ زیر به آواز خوانده شده است:

پیوند به وبگاه بیرونی

بیت دوم، مصراع دوم:

جانم فدات درست است.

محمد باقر انصاری در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۸ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۴۳ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۴:

در باره حدیث کل مولود یولد علی الفطره، حدیث دیگری هم هست که السعید سعید فی بطن امه و الشقی شقی فی بطن امه، یعنی آدم درستکار در شکم مادر درستکار خلق شده و همینطور گمراه و بدکار. بحث در این مسأله بسیار مفصل است و علما نظرات مختلفی دارند. آنچه مسلم است انسان قابل تعلیم و تربیت است و بر خلاف عقیده مسیحیت که انسان طبعاً گناهکار و بد سرشت است، در اسلام فطرت انسان پاک است و قابل تربیت. و در تاریخ و تجربه نمونه های زیادی وجود دارد. نمونه تاریخی حر ابن یزید ریاحی است که در برابر امام حسین (ع) توبه کرد و بهشتی شد. این مطلب اجمالاً عرض شد تا دوستان در باره آن تحقیق و مطالعه نمایند. 

جهن یزداد در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۸ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۱۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹:

گرد دراز کرد ای پخته بخواهی خوردنا

 گرد = گردن

Eli Yari در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۸ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۳۸ در پاسخ به امیر مهاجر دربارهٔ خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » هیچ است [۱۰۷-۱۰۱] » رباعی ۱۰۲:

این شعر در هیچ منبع معتبری از آثار مولوی وجود ندارد.

همیرضا در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۸ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۲۲ در پاسخ به سپیده سپهری دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۰:

این مطلب را مطالعه بفرمایید:

پیوند به وبگاه بیرونی

علی مرادی در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۸ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۱۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۹ - گمان بردن کاروانیان که بهیمهٔ صوفی رنجورست:

کیست بیگانه تن خاکی تو

کز برای اوست غمناکی تو

تنها بیگانه که در واقعیت وجود انسان وجود دارد این جسمی است که وابسته به دنیاست و هر اقدام و علمی چه خوب یا بد اگر برای جسم انجام دهد در اصل دارد دنیا را میسازد و هراقدامی که برای روح انجام دهد در اصل دارد جسم را هم در زیر تسلط روح آباد می کند حتی اگر در ظاهر برای جسم دنیایی بد باشد.

حالاتی که برای جسم دنیایی است مثلا خشم کینه نفرت حرص و طمع غرور تکبر 

علی مرادی در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۸ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۴۵ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۹ - گمان بردن کاروانیان که بهیمهٔ صوفی رنجورست:

رگ و ریشه

شاهرخ تندروصالح در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۸ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۰۶ دربارهٔ عطار » مختارنامه » باب چهاردهم: در ذَمّ دنیا و شكایت از روزگار غدّار » شمارهٔ ۶:

پیرامون رباعی حاضر ، خوانشی دیگر دیده ام که در اینجا ذکر می کنم :

دود است جهان ، جهان همه دود انگار 

وین کهنه رباط را فنا زود انگار 

چون نابود است اصل هر بود که هست 

هر بود که پود گشت نابود انگار

۱
۵۹۲
۵۹۳
۵۹۴
۵۹۵
۵۹۶
۵۴۵۸