حیدر شمسعلی در ۱ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۰۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۳:
سلام
من عراقیم ولی شعر فارسی خیلی دوست دارم با خصوص غزل سعدی
معنی این شعر کیست ؟
مدح حضرت پیامبر ؟ یا غزل معشوق سعدی ؟
MOSTAFA Nikroozi در ۱ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۳۱ دربارهٔ ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۸۵:
بسیار زیبا و قابل تامل
کوروش در ۱ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۰۷ دربارهٔ اوحدی » جام جم » بخش ۱۲۶ - حکایت:
تفسیر لطفا
رضا صالحی در ۱ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۰۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:
دیر: عبادتگاه مسیحیها
رضا صالحی در ۱ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۵۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:
معنای لابشرط «تاب»: پیچیدگی
کیخسرو در ۱ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۴۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶:
بعض نسخ:
بیت ۲: مددی کند سها را (ستارهای کم نور و کم قوت)
در ضبط خدا را شاید بتوان مانند ذوالنور شهاب را استعاره از سلطان دانست تا از تداخل دو خدا جلوگرفت
بیت ۴: دل عاشقان
بیت ۵: به پیام آشنایی ( ایهام: پیامی که آشناست یا پیامی از جانب یک آشنا)
بیت ۶ مصراع دوم: رخ خوب جانفزایت/رخ همچو ماه تابان، قد سرو دلربا را
(قیامت نمودن: آزار دادن عاشقان - استعلامی، قامت نشان دادن - ذوالنور)
بیت ۷: که به وقت صبحگاهی/صبحگاهان اثری بود دعا را
(جرعه دادن: توجه کردن - استعلامی، اندکی نوشاندن - ذوالنور)
رضا پروا در ۱ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۶:۱۱ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۲۵ - فی التوحید الله عزّ اسمه:
ماه را منجوق این پیروزه ایوان ساخته
محمد امین در ۱ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۵۰ در پاسخ به چنگیز گهرویی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۹:
به نظر میرسد با توجه به حضور واژهی «تکیهگاه»، وجود جایی برای تکیه دادن ضروری است و تکیه دادن میسر نیست مگر در یک «کنار»ی.
ادبیات در ۱ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۵۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳:
زهر از قبل تو نوشدارو
فحش از دهن تو طیبات استدعایی گر نمیگویی به دشنامی عزیزم کن
که گر تلخست شیرین است از آن لب هر چه فرماییسعدی از اخلاق دوست هرچه که آید نکوست/گو همه دشنام گو کزلب شیرین دعاست
(استاد سخن فارسی یک جمله و مفهوم به چند شکل میگویبد،کمتر شاعری هست که بتونه برای یک منظور به چند روش شعر بگوید.. سعدی از اینگوه اشعار زیاد داره)
جواد عباس زاده در ۱ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۴۸ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۰۸:
صائب خودش شیخ صوفی و پارسایی سرامد بوده و همین لباسش نشان صدق بر ان است
ادبیات در ۱ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۲۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۵:
گلهای رنگارنگ، برنامه 314.استاد محمودی خوانساری این غزل را در دستگاه سه گاه به زیبایی خوانده اند
جاوید مدرس اول رافض در ۱ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۲۳ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۳۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۰۳:
تضمین این شعر
شب همه شب زنور او منزله قمر برم
گر زسرم کُله برد من زمیان کمر برم
گلشن نعمتست و جاه، من زبرش ثمر برم
..............
آمدهام که سر نهم عشق تو را به سر برم
ور تو بگوییم که نی، نی شکنم شکر برم
********
سیطره اش درین جهان بخت خوشش بود ضمان
از رخ غنچه میبرم بر لب و آن دهن گمان
فتنه آخرالزمان، زان ذقن است و وزان دهان
..............
آمدهام چو عقل و جان از همه دیدهها نهان
تا سوی جان و دیدگان مشعله نظر برم
********
اوست همه وجود من،من فقط این پیرهنم
با که بگویم عاقبت فته و جور آن صنم
براه او نمانده جز خیالی از جان و تنم
...........
آمدهام که ره زنم بر سر گنج شه زنم
آمدهام که زر برم زر نبرم خبر برم
********
اذن اگر دهد ازان گلشن او ثمرکنم
سودبرد چو دیده ام نظر بر آن قمرکنم
گر که کند عنایتی دست در آن کمر کنم
................
اوست نشسته در نظر من به کجا نظر کنم
اوست گرفته شهر دل من به کجا سفر برم
*********آهوی جسم وپیکرش مُشک زناف میکند
مرغ دلش نشیمن از قله قاف میکند
جام می مغانه را باده ز صاف میکند
...........
آنک ز زخم تیر او کوه شکاف می کند
پیش گشادِ تیر او وای اگر سپر برم
********
قوس کنم روان خود تا ببرد بقاب خود
جور مکن جفا مکن دم مزن از عتاب خود
کی مه من خطا رود، دل تو ببر صواب خود
...............
گفتم آفتاب را گر ببری تو تاب خود
تاب تو را چو تب کند؟ گفت بلی اگر برم
***********
کاله جان چو میبرد نا رس و کال گشته ام
نقص نَجُست راه او محو کمال گشته ام
غنچه نو شکفته در صبح وصال گشته ام
....................
در هوس خیال او همچو خیال گشتهام
وز سر رشک نام او نام رخ قمر برم
***********
گم نشود ز پیش او این دل مهر کیش من
رافض اگر کند کسی مرهم خون ریش من
نکهت زلف کی رود ز خاطر پریش من
..............
این غزلم جواب آن باده که داشت پیش من
گفت بخور نمیخوری پیش کسی دگر برم
**********
جاوید مدرس رافض
مزضیه اوجی در ۱ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۲۳ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۱۶ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴:
15-عقل کامل میشود از گرم و سردِ روزگار
آب و آتش میکند صاحببرش شمشیر را
عقل آدمی با چشیدن سرد و گرم روزگار کامل می شود همانطور که قرار دادن شمشیر در حرارت زیاد و سرمای آب باعث تیزی و برندگی و مقاومت آن می گردد.
مزضیه اوجی در ۱ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۲۳ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۱۴ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴:
6-برنمیگردد براتِ قسمتِ حق، خون مخور
نیست ممکن بازگردیدن به پستان شیر را
برگشتن برات = نکول .پرداخت نشدن حواله و برات
این بیت جبر گرانه است
نگران روزی خود نباش که روزی تو مقدر است وهمانطور که شیر آماده در سینه مادر وقتی بیرون آمد به پستان بر نمی گردد برات و حواله تقدیراز پیش نوشته شده است وتغییر نمی کند.
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ۱ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۲۳ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۴۳ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۴:
یکی از اشتباهات شاهنامه در این بخش است که میگه مادرِ اسکندر با خودش,مترجم برد! در حالیکه مادر اسکندر قبلا زنِ داراب بود و مدتی در دربار ایران زندگی کرده بود و طبق گفته فردوسی اسکندر از تخمِ داراب بود نه فیلقوس (فیلیپ سوم)! 🤓
جلال خدابنده در ۱ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۲۳ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۴۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۷:
بنده با توجه ب یکسری شواهد میتونم بگم این غزل در وصف حضرت اباعبدالله الحسین هست.
فرهود در ۱ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۲۳ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۰۳ در پاسخ به بیژن غ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۹:
شیرجوش یعنی شیرجوی او
در رو یعنی اندر رو (برو وسط میدان)
احمد صالحی در ۱ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۲۳ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۲۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶ - بردن پادشاه آن طبیب را بر بیمار تا حال او را ببیند:
سلام و ارادت. بیت 18 امص درسته به معنای غروب.
یعنی او آفتابی ست که هرگز مغرب ندارد
هوشمند شکوهی در ۱ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۲۳ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۰۷ در پاسخ به سیاوش مرتضوی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶:
خوب است که بزرگان ادبیات را محترم بشمارید. خوب است که قدرشان را بدانیم. خوب است که از خوبی هایشان تعریف کنیم. اما بد نیست که آنها را کمی نقد کنیم. بد نیست که آنها را انسان بدانیم. معصوم که نبودند. تملق هم کار مسخره ایست. حافظ ممکن است در پاسخ به شاه نعمت الله ولی شعری هم سروده باشد. شما دوست نداری این کار را کرده باشد، من هم دوست ندارم. اما دوست داشتن من و شما که واقعیت احتمالی را تغییر نمیدهد. نظرتان خوب است که میگویید جواب به شاه نعمت الله ولی احتمالا در شان و منزلت ایشان نبوده. ولی شاید هم بوده. سندی اگر دارید با قطعیت بفرمایید. وگرنه نظرتان را به شکل شاید و احتمال دارد و بعید است و ... قابل احترام است. با قطعیت بگویید بدون سند، قابل احترام هم نیست. همانطور که خودتان هم در ابتدا فرمودید هیچ سند تاریخی در این مورد وجود ندارد. پس نه فقط شما، هر کس دیگری که نظری در این گفت و گو ارائه فرموده، برداشت خودش یا دیگری بوده و همه در احتمال و شاید و اگر نهفته است. قضاوت با خوانندگان.
در ادامه مشاعره حافظ و صائب و شهریار و ... در مورد آن ترک شیرازی را یادآور میشوم که بگویم هیچ بعید نیست شاعری بخواهد پاسخ شعر شاعری دیگر را در شعر بدهد. بخوانید و لذت ببرید به جای اینکه با نظر همه بطور کامل مخالفت کنید. همه چیز کاملا سپید و سیاه نیست. از تفاوت رنگها لذت ببرید.
Mojtaba Razaq zadeh در ۱ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۲۱ دربارهٔ سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراءالمدّعین ومذّمةالاطباء والمنجّمین » بخش ۷ - فی مثالب شعراء المدّعین: