گنجور

حاشیه‌ها

عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۴ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۱۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » ترجیع بند:

در پای لطافت تو میراد
هر سرو سهی که بر لب جوست
میراد: بمیرد – سَهی: راست و بلند

در حلقهٔ صَولجان زلفش
بیچاره دل اوفتاده چون گوست
صَولَجان: چوگان

در هیچ زمانه‌ای نزاده‌ست
مادر بجمال چون تو فرزند
جَمال: زیبایی

در دام تو عاشقان گرفتار
در بند تو دوستان مُحَبَّس
مُحَبَّس: زندانی، اسیر 

من در همه قولها فصیحم
در وصف شمایل تو اَخْرَس
فصیح: واضح، کلام روشن - أَخْرَس: لال

از بهر خدا، که مالکان، جور
چندین نکنند بر ممالیک
ممالیک: بندگان

هرجا که مُوَلَّهی چو فرهاد
شیرین صفتی برو گمارد
مُوَلَّه: عاشق و شیفته

نالیدن عاشقان دلسوز
ناپخته مَجاز می‌شمارد
مَجاز: غیر حقیقی

ای کاش مرا نظر نبودی
چون حَظّ نظر برابرم نیست
حَظّ: بهره و قسمت و نصیب

ای سیم‌تنِ سیاه‌گیسو
کز فکر سرم سپید کردی
سیم‌تن: کسی که بدنش مانند نقره است

بسیار سیه، سپید کرده‌ست
دوران سپهر لاجوردی
لاجوردی: کبود، آبی تیره

هم دردی و هم دوای دردی
گفتی که صبور باش، هیهات
هیهات: اسمِ فعل در زبان عربی به معنی دور است

اِحیای روان مردگان را
بویت نفس مسیح مریم
اِحیا: زنده کردن

دستان که تو داری ای پری‌روی
بس دل ببری به کَفّ و مِعْصَم
مِعصَم: مچِ دست

تنها نه منم اسیر عشقت
خلقی مَتُعَشِّقند و من هم
مَتُعَشِّق: عاشق

شیرین جهان تویی به تحقیق
بگذار حدیث ما تَقَدَّم
ما تَقَدَّم: آن‌چه گذشته است

تلخست دهان عیشم از صبر
ای تنگ شکر بیار قندی
عَیش: زندگی

کاجی ز درم درآمدی دوست
تا دیدهٔ دشمنان بکندی
کاج: کاش – کاجی: کاشکی

آیا که به لب رسید جانم
آوخ که ز دست شد عنانم
آیا: از بن مضارع آمدن آی + ا به معنی بیا

با درد تو یاوری ندارم
وز دست تو مَخْلَصی ندانم
مَخْلَص: جای خلاص، گریزگاه

دست چو منی قیامه باشد
با قامت چون تویی در آغوش
قیامه: قیامت

خاطر پی زهد و توبه می‌رفت
عشق آمد و گفت زَرق مفروش
زَرق: ریا، ظاهرنمایی

مُسْتَغرِق یادت آنچنانم
کم هستی خویش شد فراموش
مُسْتَغرِق: غرق

طاقم ز فراق و صبر و آرام
زآن روز که با غم تو جفتم
طاق: یگانه، تک و تنها

آهنگ دراز شب ز من پرس
کز فُرْقَت تو دمی نخفتم
فُرْقَت: فراق و دوری

تو خنده زنان چو شمع و خلقی
پروانه صفت در احتراقت
اِحتراق: آتش گرفتن

ما خود ز کدام خیل باشیم
تا خیمه زنیم در وُثاقت؟
وُثاق: سراپرده (وِثاق و وَثاق = بند و طناب)

تو مست شراب و خواب و ما را
بیخوابی کشت در تیاقت
تیاق: اشتیاق، شوق

جز دیدهٔ شوخ عاشقان را
بر چهره دوان سرشک خون نیست
شوخ: در اینجا به معنی زیبا

تسلیم قضا شود کزین قید
کس را به خلاص رهنمون نیست
قید: بند

گر بکشد و گر معاف دارد
در قبضهٔ او چو من زبون نیست
معاف داشتن: بخشیدن، مصدر میمی است (مترادف عفو)

جان برخی روی یار کردم
گفتم مگرش وفاست چون نیست
برخی: قربانی، فدا

کس با رخ تو نباخت اسبی
تا جان چو پیاده در نینداخت
اسب و پیاده: مهر های شطرنج

ای بر تو قبای حسن چالاک
صد پیرهن از محبتت چاک
چالاک: بلند و موزون (در اینجا)

مهر از تو توان برید؟ هیهات
کس بر تو توان گزید؟ حاشاک
حاشاک: هرگز

اول، دلِ برده باز پس ده
تا دست بدارمت ز فتراک
فِتراک: ترک بند که به عقب زین اسب بسته می‌شود

درد از جهت تو عین داروست
زهر از قِبَل تو محض تریاک
قِبَل: طرف – تریاک: پادزهر


پای طلب از روش فرو ماند
می‌بینم و حیله نیست الاک
روش: رفتن (مصدر)

بربود جمالت ای مه نو
از ماه شب چهارده ضو
ضو: ضوء ، روشنایی

دستی ز غمت نهاده بر دل
چشمی ز پیت فتاده در گَو
گَو GOW : زمین پست و مغاک، گود، گودال

رضا از کرمان در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۴ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۱۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۴۷:

سلام

شرح این غزل را میتوانید در برنامه ۴۳۸ گنج حضور توسط استاد پرویز شهبازی مشاهده فرمایید .

شاد باشید

یاسر سلیمانی در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۴ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۱۷ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۲ - مناجات:

این شعر را  استاد اکبر گلپا همراه تار استاد فرهنگ شریف در مایه دشتی، در برنامه رادیویی بزم شاعران اجرا کرده است.

ali barani در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۴ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۳۰ در پاسخ به رضا دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۰ - شنیدن آن طوطی حرکت آن طوطیان و مردن آن طوطی در قفص و نوحهٔ خواجه بر وی:

قفص به همین شکل در نسخه های اصلی آمده. در اصل کلمه یونانی است و در فارسی و عربی و ترکی به این شکل ( معرب) آمده

مصطفی خدایگان در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۴ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۲۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۵:

در مصرع دوم بیت هشتم «تف خود» اشتباه است و باید هرچه سریعتر اصلاح شود به «تف خور»

و لطفا فتحه‌ی تف را درج کنید تا به جای تَف، اشتباها تُف خوانده نشود‌.

سپاس از زحمات شما عزیزان گنجوری 

محمدرضا در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۴ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۰۸ در پاسخ به ناشناس دربارهٔ عطار » منطق‌الطیر » در تعصب گوید » درتعصب گوید:

استثنای نون ساکن است که در برخی مواقع هجای کشیده محسوب میشود

رضا از کرمان در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۴ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۵۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۵۲ - حکایت:

سلام 

در مصرع دوم به حالت پیامبران در هنگام دریافت وحی اشاره داره که ایشان در آن زمان دچار گر گرفتگی وحالت خلسه میشدند مثلا وضعیت حضرت موسی در کوه طور ویا خود رسول اکرم به گفته تاریخ  در مصرع اول تفاوت حال عاشق ومعشوق را بیان کرده 

رضا از کرمان در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۴ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۵۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۵۷ - بیان آنک علم را دو پرست و گمان را یک پرست ناقص آمد ظن به پرواز ابترست مثال ظن و یقین در علم:

بعد از آن یمشی سویا مستقیم نه ...

سلام آقا کوروش 

  استناد واقتباسی از آیه ۲۲ سوره مبارکه ملک :

(افمن یمشی مکبا علی وجهه اهدی امن یمشی سویا علی صراط مستقیم)  ایا کسی که نگونساز رود به هدایت نزدیکتر است یا کسی که با قامت راست در طریق مستقیم است .

ضمن انکه آقا امین قبلا آیه را نوشته اند ولی عزیزم مولانا حالت سالک طریق حق را با این مثال تبیین کرده با توجه به بیت قبلی وقتی سالک از ظن وگمان رها شد به علم حقیقی دست پیدا میکند و روح او دوبال خواهد داشت و به سوی حق در حرکت است ودیگر منحرف ونگونسار نخواهد رفت 

مکب = نگونسار

شاد باشی عزیزم

 

سورنا در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۴ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۰۵ در پاسخ به فريدون دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۱۱:

هر چیزی که که به ذهن شما درست در نیاد که نمیشه ایراد بگیری عزیز. حداقل قبلش یه زحمت به خودت بده یه سرچ ساده بزن تو لغت نامه ها

سورنا در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۴ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۰۴ در پاسخ به فريدون دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۱۱:

پدر جان شوخ در قرن سوم و چهارم گستاخ معنی میداده. جسور

احمد احمدی در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۴ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۳۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۸:

در مصراع «ماه و خورشید و پری و آدمی اندر نظرت» وزن شعر درست نیست. اگر به جای واژه «خورشید» واژه «مهر» گذاشته شود وزن شعر درست می‌شود: «ماه و مهر و پری و آدمی اندر نظرت»

محمد علی کبیری در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۴ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۱۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶:

غزل عجیبی هست از حافظ ولی آنچه به نظر اینجانب می آید سواد سحر  (نیم شب) هم شعر را روانتر می کند و هم صحیح تراست

چشم تو سیاهی سحر را داره  البته بیمار هست

دوش بیماری چشم تو ببرد از دستم

کوروش در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۴ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۰۵:۲۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۵۷ - بیان آنک علم را دو پرست و گمان را یک پرست ناقص آمد ظن به پرواز ابترست مثال ظن و یقین در علم:

بعد از آن یمشی سویا مستقیم

 

نه علی وجهه مکبا او سقیم

یعنی چه ؟

 

 

 

فردوس برین در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۴ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۰۴:۱۶ در پاسخ به شرح سرخی بر حافظ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶:

عالی بود تشکر

فردوس برین در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۴ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۰۴:۱۴ در پاسخ به امیررضا مرادی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶:

درودبر شما 

همان حکایت میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست 

توخودحجاب خودی حافظ از میان برخیز 

دکتر حافظ رهنورد در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۴ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۲۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۹:

آن دوستی که در مورد پیک اول عرق نوشتی

حافظ از مشروب حرف نزده که ما بچسبانیمش به اتانول و متانول. حرف از شراب است و شراب اسم خاص است؛ نه مثل مشروب اسم عام. بعد هم که از دختر رِز سخن گفته و این تایید همان شراب است و نه مشروب. البته نباید به تفسیرهای عجیب‌وغریب برخی دوستان از شراب به‌عنوان می الاهی و چنین موهومات هم توجه داشت. 

عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۴ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۲۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » ترجیع بند:

به لطف خدا طی دو روز تمام متن را چک کردم و ویرایش هایی تقریبا کامل انجام شد

هرچند برای جناب آقای محمدی مدیر عزیزِ گنجور کار شاقی درست شد اما تقریبا خوانش را برای همگان آسان می کند.

متن های عربی تماما طبق قواعد عربی حرکت گذاری شد و قبلا ترجمه کرده بودم.

ان شاءالله طی یکی دو روز آینده تمام کلماتی که نیاز به معنی داشتند را با معنی تقدیم می کنم

حسن اکبری در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۴ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۱۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۵ - روان شدن خواجه به سوی ده:

نظرات رو خوندم واقعا عجیب بود  ، بنظر بنده ، ده کنایه از فضای محدود ذهن است، شهر فضای بی انتهای وجود، خر کور هم بنده اگر که خودم رو با ذهن یکی بدونم و از الوهیت درونم غافل باشم ، بنده ی خدا میدونسته که همون اول مثنوی گفته هر کسی از ظن خود شد یار من از درون من نجست اسرار من

مهندس سید امیرحسین سراجی در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۴ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۵۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۵۹ - داستان آن کنیزک کی با خر خاتون شهوت می‌راند و او را چون بز و خرس آموخته بود شهوت راندن آدمیانه و کدویی در قضیب خر می‌کرد تا از اندازه نگذرد خاتون بر آن وقوف یافت لکن دقیقهٔ کدو را ندید کنیزک را به بهانه به راه کرد جای دور و با خر جمع شد بی‌کدو و هلاک شد به فضیحت کنیزک بیگاه باز آمد و نوحه کرد که ای جانم و ای چشم روشنم کیر دیدی کدو ندیدی ذکر دیدی آن دگر ندیدی کل ناقص ملعون یعنی کل نظر و فهم ناقص ملعون و اگر نه ناقصان ظاهر جسم مرحوم‌اند ملعون نه‌اند بر خوان لیس علی الاعمی حرج نفی حرج کرد و نفی لعنت و نفی عتاب و غضب:

در زمان تاریکی از زندگی بودم که با این شعر زیبا از مولانا آشنا شدم، این شعر زیبارا من میتواند در زندگی روزمره خودم حس کنم و به آن عشق بورزم.
تشکر میکنم از سایت گنجور باید قرار دادن این محتوای زیبا.

۱
۵۷۴
۵۷۵
۵۷۶
۵۷۷
۵۷۸
۵۵۱۸