افسانه چراغی در ۱ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۰۷ در پاسخ به امیر م دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۳۱ - حکایت آن مرد تشنه کی از سر جوز بن جوز میریخت در جوی آب کی در گو بود و به آب نمیرسید تا به افتادن جوز بانگ آب# بشنود و او را چو سماع خوش بانگ آب اندر طرب میآورد:
درود بر شما. باید به این شکل خوانده شود:
همچو حاجی طائفِ کعبِی صواب
الف رارا در ۱ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۵۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷:
راه شدی، تا نبدی این همه گفتار مرا
راهم می دادی، تا این همه حرف نزنم
شاهرخ کاطمی در ۱ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۳۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲:
سلام
صورت مسئله مولوی کبیر در مورد هر انسانی
منحصر به فرد صحبت می کنه انسان راه
طولانی طی کرده تا به انسان بودن رسیده
ولی اسیر ذهن وفکرش شده فکری
که افسانه سازی می کنه او از خداوند
تمنا می کنه روشنی وجودت را که
در ما هست پررنگ کن البته ماباید
اینکار را بکنیم تا بتوانیم از ان برگت
استفاده کنیم ومنظور باریدن سنگ
از عرش ادمی هست که از لومن ذهنی
نمیاد بیرون واحساس کمال می کنه
یعنی ذهن را خاموش کنیم محتویات
فکر مارا خداوند متلاشی کنه
ذهن وفکرهای افل ومزاحم را بزاریم
کنار در این مورد از خداوند کمک
خواسته نه اینکه سنگ بر دشمن
توهمی ذهن بریزه ما اسیر فکر
وذهن توهمی هستیم
غزل را بخوانید عمل کنید
رستگار خواهید شد
جهن یزداد در ۱ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۳۳ در پاسخ به علی دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۵:
بیگمان گرگان درست نیست
و دشت گردان است
در جاهای دگر نیز پیوسته ایران و دشت سواران خنجر گذار و زین دست میگوید که ایران و جزیره عربی را میخواهد که انجا هم زیر حکم ایران میشمردند
محمد الهی در ۱ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۵۲ دربارهٔ عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » گمشدن شبلی از بغداد:
در بیت ششم،مصرع دوم کتاب کشکول شیخ بهائی اینطور نقل نموده:
نه زنم نه مرد در دین آه از این
احمد مستان در ۱ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۴۰ در پاسخ به هیچ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۲:
این نظر مستلزم تغییر در دو کلمه است،
و ظاهرا وحش معنای جمعی داره و مفردش (وحشیّ) است
(باغ وحش)
زهیر در ۱ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۱۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۶۲:
با توجّه به «ما» در مصرع زیر از مولانا:
آنگه کنی آهنگِ ما، آهنگِ ما
به نظر میاد در این مصرع و همچنین در رباعیِ بالا، مولوی از طرف راهیافتگان (یعنی همون «ما») سخن گفته و مخاطبش انسانهای کمالنیافته ولی طالب است.
سعید عباس زاده در ۱ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۳۳ در پاسخ به پریسا مالکی شریفی دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۵:
"و سقیهم" یعنی سیرابشان کنید. هم خانواده سقا ساقی
معنی مصراع: آن زمانیکه ساقی جام الست گفت وسقیهم (سیرابشان کنید، شراب برسونید بهشون) ...
دکتر صحافیان در ۱ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۷:۴۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۱:
دوش از جناب آصف پیک بشارت آمد کز حضرت سلیمان عشرت اشارت آمد(۱۷۱)
دیشب از پیشگاه آصف بن برخیا( وزیر سلیمان) پیک شادی سررسید، که از پادشاه جهان اشارت خوشگذرانی و حال خوش رسیده است.(وزیر شاه شجاع نیز آصف بوده است که بر خلاف پدرش مبارز الدین سختگیر نبود)
۲- خاک وجودمان را با شراب عشق گل کن( دیشب فرازمانی ابتدای خلقت است و البته هر لحظه باید ادامه پیدا کند)، آری زمان آبادانی ویرانسرای دل فرا رسید.( خانلری: آب باده)
۳- ( اکنون که دیدارش فراهم است در مییابم که)وصفهای بیاندازه که از موهای دلکش یار گفتهاند، یک حرف از هزار بیش نبوده است( خانلری: حسن یار- محور ابیات بر وصف دیدار است)
۴-لباس مستیهای من! عیبم را بپوشان! که معشوق پاکدامن برای دیدار آمده است( خانلری: کان پاک دامن اینجا)
۵- امروز جایگاه زیبارویان مشخص میشود، زیرا ماه زیبای من در صدر مجلس نشسته است( معیار ارزیابی زیبایی است)
۶- همت مور را میستایم که بر تخت جمشید( سلیمان) که جایگاهش در اوج آسمان است، حضور دارد( خانلری: معراج آفتاب)
روزی بر وادی نمل میگذشت.موری نامش منذره میگفت: ای موران در خانههای خویش شوید تا لشکر سلیمان شما را نکوبند. ایشان ندانند.باد سخن را به گوش سلیمان رسانید.آن مور را حاضر کرد و گفت: از من چرا میترسید، شادروان من در هواست و شما بر زمین؟مور: بلی تو در هوایی و لکن ملک دنیا را بقا نیست من ایمن نیم که از نفس تا به نفس ملک تو را زوال آید، به زیر افتی، ما کوفته گردیم( قصص قرآن، ۲۸۳)
۷- ایمانت را از چشمان دلربایش نگاهدار، که آن جادوگر، کمان ابروها را به قصد غارت ایمان وداشتههایت کشیده است( و البته چه غارت خوبی)
۸-هنوز آلودهای حافظ، از فیض شاه زیبارویان، پاکی بخواه! که معشوق معدن جوانمردی است( خانلری: آلودهای چو حافظ)
۹- دیدارش دریاست، لحظه را دریاب، دریاب!(مروارید بیاب یا تاکید) ای ورشکسته!( سرمایه از دست داده) هنگام تجارت و سود است.
دکتر مهدی صحافیان
آرامش و پرواز روح
امیر رحیمی در ۱ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۵:۴۸ در پاسخ به جلال دربارهٔ نصرالله منشی » کلیله و دمنه » ابتدای کلیله و دمنه، و هو من کلام بزرجمهر البختکان » بخش ۴ - علم به کردار نیک جمال گیرد:
در نسخه مرحوم مینوی این اشتباه تایپی وجود داره وگرنه در نسخه خطی شکل صحیح که همان «خورشید» است آمده است. همینجا به صفحات اول کتاب «بخش یک مقدمه نصرالله منشی وعلی الله توکلی» مراجعه کنید نسخۀ خطی موجود است. در تصحیح مجلس شورای ملی هم شکل صحیح کلمه ضبط شده است .نصرالله منشی » کلیله و دمنه » مقدمهٔ نصرالله منشی » بخش ۱ - وعلی الله توکلی
فاطمه یاوری در ۱ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۵۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۶:
عشق دردانه است؛
و من غواص؛
و دریا میکده!
سر فرو بردم در آنجا؛
تا کجا سر بر کنم......؟!
:))))))
+ من نه آنم کز وی این افسانه ها باور کنم......!
فاطمه یاوری در ۱ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۴۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۶:
کی طمع در گردش گردون دون پرور کنم.....؟
مسعود نخعی در ۱ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۴۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲:
واقعابعضی ازافرادچنان تفاسیری از شعر وسخن بزرگان می کنند که اگرخودشاعرمحترم زنده می شد هایهای می گریست.دوستان محترم این شعر کاملا اروتیک است وفحوای روشن جنسی دارد.افرادی که مدعی هستند درشعرشاعران بزرگ گذشته فقط صحبت ازخدا وعرفان وعشق الهی است یقینایقنایقنا باشعرفارسی بیگانه هستند.نه حافظ را می فهمند نه نظامی راخوانده اندنه از معاشقه ومغازله ی قهرمانان شاهنامه با زنها اطلاع دارند ،نه خمریه های منوچهری دامغانی راخوانده اندکه بزمشان ملازمه ی قطعی باحضور زنان دلربا داشته است .وقاطع دعوی هزلیات سعدی عزیرمااست.آیا آقایان می فرمایند نستجیربالله ونعوذبالله هزلیات هم معانی عرفانی دارد؟
فاطمه یاوری در ۱ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۴۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۷:
تو چنان در دل و جان* رفته که جان در بدنی.....!
فاطمه یاوری در ۱ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۴۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶:
عجب زبونی ای خدا!
فاطمه یاوری در ۱ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۳۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶:
بسیار می گفتم که دل،
با کس نپیوندم!
ولی...
دیدار خوبان اختیار از دست دانا می برد.....!!
دل برد؛
و تن در داده ام!
ور می کشد؛
استاده ام!
کآخر نداند بیش از این یا می کشد یا می برد......!!!
به به!
فاطمه یاوری در ۱ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۳۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۰:
هم تو که خسته ای دلم
مرهمِ ریشِ(!!!؟) خسته ای.....(":
فاطمه یاوری در ۱ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۳۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۸:
من ز فکر تو به خود نیز نمی پردازم....
نازنینا!
تو دل از من؛
به که پرداخته ای؟!
:"))))))))
آخی. بیچاره سعدی💚
فاطمه یاوری در ۱ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۲۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴:
که نه قوت گریزست
و نه طاقت گزندت.....!
پ.ن شجریان: نه پای رفتن از اینجا
نه طاقتی که بمانم......!!!
هعی. رشته. 27. خرداد. 02
افسانه چراغی در ۱ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۱۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۳۱ - حکایت آن مرد تشنه کی از سر جوز بن جوز میریخت در جوی آب کی در گو بود و به آب نمیرسید تا به افتادن جوز بانگ آب# بشنود و او را چو سماع خوش بانگ آب اندر طرب میآورد: