گنجور

حاشیه‌ها

مهدی واقعی در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۳۰ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۰۱ در پاسخ به فاطمه زندی دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰:

ممنونم  از زحمت شما

مهدی واقعی در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۳۰ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۰۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰:

با سلام خدمت دوستان

بیت دوم کلمه "بگفتم" درسته. با این کلمه وزن شعر هم تغییری نمیکنه

آرش ماهتابی در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۳۰ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۷:۰۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۲:

به نام خدا

با ادب و احترام ، 

 جناب حافظ در بیت دوم غزل میفرمایند: 

 قصة العشق لانفصام لها :

 پس دین نیک ، دین عشق است .

 

حق تعالی می فرماید : لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی فمن یکفر بالطاغوت و یومن بالله فقد استمسک بالعروه الوثقی لانفصام لها   ،

 والله سمیع علیم  

 و حافظ شیراز  تبیین و تفسیرش فرموده : 

قصة العشق  لانفصام لها

ای برادر ،در این جهان هرچه می اندوزی و پیش می گیری ، تا دم مرگ در یادت می ماند. مگر قصه ی عشق که ناگسستنی ست از تو ، .

که نه تو آن را با خود می بری. ، بل  او تو را با خود می برد .

علی میراحمدی در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۳۰ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۴:۲۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۹:

متاسفانه در حاشیه نگاری شعر حافظ با یک سری شرح های بلند مدرسه ای و تحت اللفظی مواجه ایم... 

من نمیدانم اول بار چه کسانی و با چه قصدی چنین شرح هایی بر شعر خواجه نوشتند اما اینگونه توضیحات و لغت معنا کردنها فقط از لطف شعر میکاهد و راه به هیچ نا کجایی هم نمیبرد 

 

فاطمه یاوری در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۳۰ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۳:۲۴ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵:

ساقی‌ امشب‌ چه‌ جنون ریخت‌ به‌ پیمانه ی هوش

که شکستم به دل از قلقل مینا، مینا.....

.

محو او گشتم و رازم به ملاء توفان‌ کرد....

.

درد عشقم من و خلوتگه رازم وطن است...

گشته‌ ام اینقدر از نالهٔ رسوا، رسوا...

فاطمه یاوری در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۳۰ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۳:۲۰ در پاسخ به ملیکا رضایی دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵:

+++++ :)))))))

فاطمه یاوری در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۳۰ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۳:۱۹ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴:

نیست در بنیاد آتش خانهٔ نیرنگ دهر

آنقدر خاکستر کایینه‌ای گیرد جلا...

فاطمه یاوری در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۳۰ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۳:۱۶ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴:

بیش از این آتش مزن در خانه ی آیینه ها....

فاطمه یاوری در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۳۰ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۳:۰۸ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:

هرکجا ذوق تماشایت براندازد نقاب

گر جمالت عام سازد رخصت نظاره را....!

عجب شعری:)

سوختم چندانکه با خوی تو گشتم آشنا....

فاطمه یاوری در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۳۰ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۳:۰۴ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:

تو و خرامی و صد تغافل

من و نگاهی و صد تمنا.........((((:

.

نخواند طفلِ جنون مزاجم خطی ز پست و بلندِ هستی...

.

نه شامِ ما را سحر نویدی،

نه صبحِ ما را گلِ سفیدی

چو حاصلِ ماست "ناامیدی" ،

غبارِ دنیا به فرقِ عُقبا......!

فاطمه یاوری در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۳۰ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۵۹ در پاسخ به کلام قاصر دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:

و حتی آیینه

فاطمه یاوری در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۳۰ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۵۷ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:

حبرت‌طرازی‌ست، نیرنگ‌سازی‌ست

تمثالِ اوهام آیینه دنیا....................

یزدانپناه عسکری در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۳۸ دربارهٔ ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل پنجم - کیفیت تحصیل صفت خوف از خدا:

7- غفلت و فراموشی از محاسبه روز قیامت

***

[قرآن کریم]

هَلْ یَنْظُرُونَ إِلاَّ تَأْویلَهُ

یَوْمَ یَأْتی‏ تَأْویلُهُ یَقُولُ الَّذینَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ قَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ

فَهَلْ لَنا مِنْ شُفَعاءَ فَیَشْفَعُوا لَنا أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَیْرَ الَّذی کُنَّا نَعْمَلُ

قَدْ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُون ‏( الأعراف/ 53)

***

[یزدانپناه عسکری]

بازندگان به غفلت

میدان آگاهی خود را تأویل نکردند.

شفیع و مستنسخ نامه اعمال خود نبودند.

غفلت و فراموشی از حقیقت امر وَ الْوَتْر.

____________

مسعود میرزایی در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۳۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۷:

خدا ز بعثت اوعشق را مؤسس شد

فضای خانه ی دل خالی از هواجس شد

درون هر دل سرگشته نور او حس شد

به صدر مجلس سودائیان  چو جالس شد

"ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد       

دل رمیده ی مار ار انیس و مونس شد"

بلند مرتبه سلطان بارگاه بهشت

وجود عالی هستی و ذات پاک سرشت

مبری از بدی و خصلت و صفات زشت

هرآنچه را که سر راه وصل بود بهشت

"نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت

به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد"

نسیم وصل رخش چون وزید درهمه جا

چو مرده زنده شد از این نسیم خوش جان ها

مشام جان معطر ازین عطر روح افزا

نگر که جذبه ی او از کجاست تا به کجا

"ببوی او دل بیمار عاشقان چو صبا 

فدای عارض نسرین و چشم نرگس شد"

هر آنچه خوبی و لطف و صفاست ازوست

جمال جان و جهان زیر طاق آن ابروست

نکویی دو جهان هم به یمن او نیکوست

میان این دل و او جذبه است یا جادوست؟

"بصدر مصطبه ام می نشاند اکنون دوست   

گدای شهر نگه کن که میر مجلس شد"

اگر به گوشه ی دل لحظه ای کنی تو نظر

چو بارگاه الهی شود همان منظر

وگر به کوچه ی دل نیز افتد از تو گذر

برون زشوق تو آید ز هر دری یک سر

"خیال آب ، خضر بست و جام ، اسکندر     

به جرعه نوشی سلطان ابولفوارس شد"

به پیش حشمت احمد بود سلیمان مور

به دست بوسی او موسی آمده از طور

مسیح از دم او کرد کسب فیض حضور

برون زپرده چو شد مست ازآن شراب طهور

"طرب سرای محبت کنون شود معمور    

که طاق ابروی یار منش مهندس شد"

جهان منور ازین تابناک نور هدی

هم اوست نورخدا نی زاصل نور جدا

به هوش ساکنان زمین!اهل فرش! شاه و گدا !

رسید سوی محبان ز اوج عرش ندا

"لب از ترشح می پاک کن برای خدا     

که خاطرم به هزاران گنه موسوس شد"

تو اسم اعظم حقی که کنز مخفی بود

تو مظهر همه اسماء حق زبود و نبود

چو خالقت به تو از اوج کبریا فرمود

توآن حبیب و عزیزی و احمد و محمود

"کرشمه ی تو شرابی به عاشقان پیمود  

که علم بیخبر افتاد و عقل بیحس شد"

اگر زروی چو ماهت نقاب برداری

پری رخان همه گویند ترک عیاری

به پیش روی تو گلها چو خار از خواری

چو یک نظر به نوشتار من فرو آری

"چو زر عزیز وجود است نظم من آری

قبول دولتیان کیمیای این مس شد"

شما که مدعی علم و فضل و ایمانید

هزار نکته گر از سر این جهان دانید

به پیش علم محمد هنوز نادانید

ازین سروده امید آنکه این سخن خوانید

"زراه میکده یاران عنان بگردانید    

چرا که حافظ ازین راه رفت و مفلس شد"

🏻 مسعود میرزایی 27 رجب 1428

 

حبیب شاکر در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۳۴ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۷:

سلام بر همنفسان عاشق 

دنیا اگرش دل ندهی دلگیری 

ور دل بدهی نمی توان بر گیری 

مانند غریق  تشنه در اقیانوس 

چه آب خوری یا نخوری می میری 

سپاس از هم یاران

مسعود میرزایی در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۲۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۴:

درآمد

سفر عمر به پایان رسد ای دل روزی
منتظر باش برای سفری  بهتر از این

گذر عمر ، زیانی است که بی جبران است
نیست در راه تو اما ضرری بهتر از این

در گذرگاه نگاه تو خطرهاست ولی
نیست در بین خطرها خطری بهتر از این

سر ما در قدمت گر چه که بی مقدار است
زیر پای تو که شد ؛ نیست سری بهتر از این

پشه ام گر چه ؛ ولی بال و پرم هدیه ی توست 

زین سبب ، نیست مرا بال و پری بهتر از این 

اعتبار سخن و شعر به مداحی توست
من ندیدم سند  معتبری بهتر از این

اثر چشم تو بر صفحه ی هر دل ، عشق است
مگرت هست نگارا ! اثری بهتر از این؟

حاصل قصه ی ققنوس همین یک سخن است:
آتش عشق ندارد شرری بهتر از این

 

✍ مسعود میرزایی - خرداد1402

سمیه سادات میربابایی در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۲۶ دربارهٔ مولانا » فیه ما فیه » فصل هفتم - سؤال کرد که « از نماز فاضل‌تر چه باشد » یک جواب آنک گفتیم:

از ابوهریره رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: «مَا مِنْ مَکْلُومٍ یُکْلَم فی سَبیِلِ الله، إِلاَّ جَاءَ یَومَ القِیَامةِ، وَکَلْمُهُ یَدْمَی: اللَّوْنُ لَوْنُ دَمٍ، وَالرِّیحُ ریحُ المِسک»: «کسی نیست که در راه الله زخمی بردارد مگر اینکه روز قیامت درحالی می آید که از زخمش خون جاری است؛ رنگش، رنگ خون است و بویش بوی مشک»

رسول الله صلی الله علیه وسلم فضل جهاد در راه الله را بیان می کند و اینکه مجاهد به چه مرتبه ای می رسد؛ و این پاداش نیکوی او می باشد؛ و مژده می دهد کسی که در راه الله زخمی می شود و در اثر آن کشته می شود یا بهبودی خود را به دست می آورد، روز قیامت با همان یادگار جهاد و بلا و مصیبتی که در جهاد دیده، در بین مردم حاضر می شود؛ با همان زخمی که در جهاد برداشته، درحالی که زخمش تازه است می آید اما این بار رنگ زخمش رنگ خون است و بوی مشک از آن به مشام می رسد. 

پیوند به وبگاه بیرونی

رسول تیموری در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۱۹ در پاسخ به ناشناس دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۵:

دقیقا 

سفید در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۵۶ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۲۸:

 

دو روزی با غم و رنج حوادث صبر کن بیدل

جهان آخر چو اشک از دیده‌ات یکبار می‌افتد...

 

سیاووش در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۰۳ در پاسخ به رضا از کرمان دربارهٔ رهی معیری » چند قطعه » قطعهٔ ۱۰ - همت مردانه:

سلام‌و سپاس. منظور شعر رو درک میکنم ولی واژه ی شیرسگ رو گفتم شاید معنای خاصی داشته باشه مثلا یه نوع سگ شکاری باشه .... 

۱
۵۷۲
۵۷۳
۵۷۴
۵۷۵
۵۷۶
۵۲۶۱