گنجور

حاشیه‌ها

وکیل در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۲۶ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۴۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۲:

چو‌پیراهن شوم آسوده خاطر ، گرش همچو قبا گیرم در آغوش . بنظر حقیر این بیت اشاره به بازگشت بینایی یعقوب پیامبر پس از بوییدن بوی پیراهن یوسف را دارد که هر چند یوسف فرسنگها از پدر دور بود ولی پیراهنی که او برای پدرش فرستاده بود سبب آرامش یعقوب گردید 

زهیر در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۲۶ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۱۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۶۰:

آهنگ خوانش آخرین مصرع چه طوریه؟

زهیر در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۲۶ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۵۱ در پاسخ به خامش دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵:

گفتم که دو غزل ۷۵ و ۷۹ شبیه همند و نباید با هم اشتباه گرفته شوند، در یکی «خواجه» هست و در دیگری نیست.

زهیر در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۲۶ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۴۳ در پاسخ به رضا جوانروح دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵:

خواجۀ خوش‌دامن در غزل ۷۹ هست نه غزل ۷۵

زهیر در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۲۶ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۴۱ در پاسخ به همایون دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹:

با هم شبیه‌اند. ولی بیت‌هایی (مثل همین بیت آخر) درین غزل هست و در ۷۵ نیست.

یزدانپناه عسکری در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۲۶ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۳۲ دربارهٔ سعدالدین وراوینی » مرزبان‌نامه » باب چهارم » داستانِ پسرِ احولِ میزبان:

7- در صفتِ بهترینِ موجودات می‌آید، عَلَّمَهُ شَدِیدُ القُوَی ذُو مِرَّهٍٔ فَاستَوَی ، و لیکن چون از پی هوی قدمی فرا نهند.

***

[یزدانپناه عسکری]

مرور مجوز عبور

ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوی‏ -  النجم : 6

اقتدار و انعطاف و سیالیت در یوم الفصل و روز دَیْن با مرور (مِرَّةٍ) و تسویه نفس بالسَّوِیَّه و اجازه عبور و حفظ ودیعه آگاهی و نیروی پیوند دهنده زندگی و آمیختن در بی کرانگی.

__________

(وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها – شمس : 7)

ذُو : دارنده ، صاحب ، دارا، دارای

 ذُو : الذَّاتُ- آنچه که در خور شناختن یا خبر دادن باشد؛ «اسمُ الذَّاتِ» در اصطلاح نحویان اسمی است آمیخته با ذات و جوهر مانند (الرجُلُ) و (الأسَدُ) که در مقابل این اصطلاح اسم معنی است مانند (العِلْم) و (الشجَاعَة)

«مرة» : 1-  تابیده شده  2-  قدرت و توانایی معنوی 3- عبور

مرور : عبور ، اجازه عبور

فاستوی (سوی) : الْمُسَاوَاة: برابری با در نظر گرفتن ذرع و وزن و پیمایش، و در هر سه مورد زیر بکار می‏رود.

اسْتَوَی‏ دو وجه دارد: اوّل- دو فاعل یا بیشتر به آن اسناد داده می شود.‏ دوّم- برابری و استوی در ذات شی‏ء و اعتدال و استقرار آن مثل آیات: (ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوی‏- 6/ نجم) (نیرومندی، که فرود آمد و استقرار یافت) . (فَاسْتَوی‏ عَلی‏ سُوقِهِ‏- 29/ فتح) (بر ساق های او قرار گرفت و معتدل شد).

پشه در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۲۶ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۳۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۱۶ - بیان آنک نفس آدمی بجای آن خونیست کی مدعی گاو گشته بود و آن گاو کشنده عقلست و داود حقست یا شیخ کی نایب حق است کی بقوت و یاری او تواند ظالم را کشتن و توانگر شدن به روزی بی‌کسب و بی‌حساب:

جناب مروتی،

سپاس بیکران از شما،

خیلی استفاده کردم،چقدر خوب،چشمان ما را روشن میکنید،

سایه شما بلند باشه،

 

زهیر در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۲۶ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۳۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۳۱:

این غزل یه جوریه، انگار مولانا وقتی داشته می‌سرودتش، هم‌زمان از شادی می‌رقصیده!!

زهیر در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۲۶ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۲۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۵۸:

دیک در عربی یعنی خروس 🐓

فاطمه زندی در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۲۶ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۱۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۷:

 

غزل شماره‌ی ۱۹۷سعدی 

۱_نظرِ خُدای‌ْبینان، طَلَبِ هوا نباشد

سفرِ نیازمندان، قَـدَمِ خطا نباشد

نظر:نظر بازی، نگاه کردن به چهرهٔ زیبا رویان.

خدای بینان:کسانی که در اعمال و رفتار خود خدا را در نظر دارند 

هوا:هوس.سفر :سفر رفتن از شهری به شهر دیگر.سفر در عرفان عبارت است از توجه دل به حق .

نیازمندان :تهیدستان . قدم خطا برداشتن :قدم برداشتن در راه نادرست.

معنای بیت :نظر بازی خدا بینان به قصد هوسبازی نیست، همان گونه که وقتی نیازمندان راه سفر در پیش می گیرند ، قدم در راهی نادرست نگذاشته اند(عارفان حق بین از روی نیاز نظر بازی می کنند).

۲_ همه وقت، عارفان را، نظر است و عامیان را

نظری مُعاف دارند و دُوُم رَوا نباشد

عارف :در لغت به معنای «دانا و شناسنده »است ،در تصوف به کسی اطلاق می شود که خدا او را به مرتبهٔ شهود ذات و اسمأ و صفات خود رسانده باشد و این مقام از طریق حال و مکاشفه بر او ظاهر شده باشد ، نه به مجرد علم و معرفت نظری.

نظر :نگاه کردن. در عرفان به معنای دید و احساس لطیف و معنوی است که به وسیلهٔ آن می توان حقیقت را درک کرد .«نظر آن چشم حقیقت بین و زیبایی شناسی است که در باطن انسان باز می شود و به وسیلهٔ آن می توان حق را دریافت. 

عامیانه :عوام ، مردم نادان

نظری :با یک بار نگاه کردن .

معاف داشتن :مجاز دانستن.معنای بیت :

برای عارفان نظر همیشه مجاز است ، اما برای عوام نگاه کردن فقط یک بار مجاز است و نگاه دوم مجاز نیست. در این بیت با دو معنای «نظر»بازی شده است . و همچنین نظر دوم به حکم شرعی نگاه کردن اشاره دارد که وقتی مردی بخواهد با زنی ازدواج کند، می تواند یک بار به او نگاه کند. گفته اند :یک نظر حلال است. 

۳_به نسیم صُبح باید که نَباتِ زنده باشی 

نه جَمادِ مُرده کآن را خبر از صبا نباشد 

نبات:گیاه . جماد :موجود بی جان و بی حرکت

معنای بیت :وقتی نسیم صبا به هنگام بامداد می وزد (اگر می خواهی فیضی ببری ،باید مانند گیاه زنده بیدار و هوشیار باشی (تا همچون گل شکفته شوی )نه مانند جسمی بی جان و بی حرکت که از آمدن و رفتن صبا خبر دار نمی شود .

۴_ اگرت سعادتی هست که زنده‌ دل بمیری

به حَیاتی اوفتادی که دگر فَنا نباشد

زنده دل :مسرور ،شیفتهٔ عشق. معنای بیت:اگر سعادت آن را داشته باشی که با دلی شاد و عاشق از دنیا بروی ،به حیاتی می رسی که دیگر مرگ و نیستی به آن راه ندارد.

۵_به کسی نگر که ظلمت بزُودایَد از وجودت

نه کسی نعوذُ بِاللٌَهْ که دَر و صفا نباشد 

معنای بیت:در هنگام نظربازی به چهرهٔ زیبا رویی نگاه کن که پاکی و روشنایی از چهره اش می بارد و نگاه به چهرهٔ او می تواند تاریکی را از وجود تو پاک کند نه به چهرهٔ کسی که _پناه بر خدا نور و روشنایی در وجودش ندارد 

۶_تو خود از کدام شهری که زِ دوستان نَپُرسی 

مَگَر انٔدران وَلایَت که تویی وَفا نباشد 

نپرسی:احوال پرسی نمی کنی 

ولایت:شهر ،سرزمین

۷_اگر اهل معرفت را چو نِی استخوان بِسُنبی

چو دَفَش به هیچ سختی خَبَر از قفا نباشد 

معرفت :دل آگاه .بِسُنبی :سوراخ کنی

قفا :پشت گردن پس کردنی، در اینجا مراد ضربه یی است که به دف نواخته می شود .

معنای بیت :اگر استخوان اهل معرفت را مانند نی سوراخ کنی (خم به ابرو نمی آورد )زیرا مانند دف از درد و رنج ضربه ها یی که بر پشت آن می نوازند بی خبر است.

۸_اَگَرَم تو خون بریزی به قیامَتَت نگیرم

که میانِ دوستان این همه ماجَرا نباشد

اگرم:ضمیر «م»متعلق به خون است. اگر تو خونم بریزی.

به قیامتت نگیرم : در روز قیامت دامنت را نمی گیرم و از تو شکایت نمی کنم ماجرا :در لغت به معنای آن که اتفاق افتاده است ماوقَع. اینجا ماجرا به معنای رنجش به کار رفته و بنابراین کاربرد آن در اینجا متاثر از اصطلاح صوفیانه« ماجرا گفتن» است که یکی از آداب صوفیان بود هرگاه میان دو صوفی یا دو درویش متعلق به یک خانقاه رنجشی پیش می آمد ،همهٔ صوفیان در حضور پیر جمع می‌شدند و در را می بستند آنگاه دو طرف ماجرا به زبان نرم به گلایه و بازخواست از یکدیگر می پرداختند و شخصی که جرم بر او ثابت می شد به نشانه پذیرفتن خطای خود برهنه می شد، یعنی خرقه را از سر بیرون می آورد و آن را در میان جمع می انداخت و به عذرخواهی و استغفار غرامت در قدمگاه (کفش کن) می ایستاد مراد این است که اگر معشوقه خون عاشق را بریزد و او را بکشد اتفاق مهمی نیفتاده است تا سبب رنجش و شکایت عاشق باشد.

 ۹_ نه حَریفِ مهربان‌ست حریفِ سُست‌پیمان

که به روزِ تیرباران، سِپَرِ بلا نباشد

حریف یار سست پیمان کسی که به پیمان خود پای بند نیست و به آسانی آن را زیر پا می گذارد ،

تیر باران :باران تیر ،بارش تیر به فراوانی از هرسو

در اینجا کنایه از سرزنش ها یا آزارهای بسیار است .سپر بلا شدن :به کنایه یعنی خطر بلا را با آغوش باز پذیرفتن.و به جان خریدن 

۱۰. تو در آینه نِگَه کُن که چه دلبری! ولیکن

تو که خویشتن ببینی، نظرت به ما نباشد

چه دلبری :چقدر دلربا هستی،« ی» شناسه است. معنای بیت: برای آنکه بدانی چقدر زیبا و دلرباعی، خود را در آینه تماشا کن، اما اگر تو خود را ببینی چنان دلباخته و فریفتهٔ خود خواهی شد که دیگر هیچ اعتنایی به ما نخواهی کرد.

۱۱. تو گمان مَبَر که #سعدی ز جَفا مَلول گردد

که گَرَش تو بی‌جنایت بکُشی جفا نباشد

جفا بی مهری بی وفایی ملول :خسته، بیزار جنایت: جرم گناه. معنای بیت: تصور نکن که سعدی از دست بی‌مهری و آزار تو به تنگ می آید و از تو بیزار می شود زیرا حتی اگر تو او را بی گناه هم بکشی، ازنظر تو بی مهری و آزار به حساب نمی آید.

۱۲. دِگَری همین حکایت بکُنَد که من، ولیکن

چو مُعامِلَت ندارد سخن آشنا نباشد 

معاملت داشتن: سر و کار داشتن، علاقه داشتن معاملت به معنای معامله و داد و ستد، و نیز رفتار است .اما سعدی آن را در اینجا و نیز در باب پنجم گلستان حکایت پنجم به معنای نزدیک و نظر بازی به کار برده است آشنا در اینجا کم و بیش به معنای دلنشین گیرا «موثر »و از این قبیل است معنای بیت: دیگری از (شاعران دیگر )نیز همین داستان را که من می گویم می‌گویند( آنان نیز سخن از عشق به میان می‌آورند) اما چون دلبستگی و تعلق خاطری به معشوقی ندارند، سخن سخن شان به دل نمی نشیند.

#بشرح #محمد علی# فروغی# حبیب# یغمایی

                 

مسعود رمی در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۲۶ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۴۹ در پاسخ به کوروش گرامی دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۲۹ - اعتراض مریدان در خلوت وزیر:

ضمن تشکر از کوروش عزیز و مدیر فخور ، عزیز ، سایت گنجور ،

البته لطفاً بدینصورت اصلاح شود:

ما عدم هائیم و هستی های ما 

تو وجود مطلقی ، فانیم ما 

Amin Chatrrouz در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۲۶ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۳۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۶۵:

رشک برم کاش قبا بودمی چونک در آغوش قبا بوده‌ای

سلام واژه قبا چه قرابتی با دل و حرم لطف خدا داره که داره رشک می بره کاش قبا بودمی؟

تشکر

مصطفی سیاهپوش در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۲۶ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۴۷ در پاسخ به ناصر مرادی دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۳:

سپاس فراوان

یوسف شیردلپور در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۲۶ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۴۲ دربارهٔ فصیحی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۳:

آخ اخ چه هم نواست بادلم این بیت 

مارا برای سوز گداز آفریدند 

دکلمه بی نهایت زیبا ودلنشین بانو روشنک گلهای 572 ب

فوق‌العاده است🙏

radman Mmm در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۲۶ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۲۸ در پاسخ به (نگین)در ابتدای راه دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۴:

درود بر شما🌹

روسیاه در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۲۶ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۴:۳۴ در پاسخ به یکی (ودیگر هیچ) دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸۸:

سلام عزیزِ جان، با بخشهای نسبتا زیادی از فرمایشات و نوشته‌های شما موافقم

لیک سوالی داشتم، پاسخی نثار این "روسیاه" نمایی، بر امتنانش افزایی:

این درست که خدا انسان را آزاد آفرید تا بین راه صحیح و غلط انتخاب کند، ولی اگر هشدار نمی‌داد که مسیر غلط و کج کدام است و در صورت ورود چه بلاهایی بر انسان وارد می‌شود و چه عواقبی دارد و انتهایش بکجا می‌رسد(و فقط می‌گفت تو آزادی برو)، آیا خیلی نامردی بزرگی نبود؟!

روسیاه در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۲۶ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۵۰ در پاسخ به محمود سیاوش دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸۸:

اضافه شدن کلمه گور در محل مورد نظر، مخرب وزن و آهنگ شعر است

روسیاه در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۲۶ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۴۳ در پاسخ به علی دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸۸:

جسارتا نه اشکال درست است، نه تجویز به "بیشابیش‌کِشی" حرف ی که در جواب مطرح فرمودند، ضروری می‌نماید. بیت مزبور بی نقص و منظم است. اگر اشکالی در خوانش آن دارید، خوانش‌تان را به اهل فن ارائه دهید تا اشکال خوانشی شما معلوم و اصلاح گردد.

۱
۵۷۶
۵۷۷
۵۷۸
۵۷۹
۵۸۰
۵۲۵۹