شبی کردی از درد پهلو نخفت
طبیبی در آن ناحیت بود و گفت
از این دست کاو برگ رز میخورد
عجب دارم ار شب به پایان برد
که در سینه پیکان تیر تتار
به از ثقلِ مأکولِ ناسازگار
گر افتد به یک لقمه در روده پیچ
همه عمرِ نادان بر آید به هیچ
قضا را طبیب اندر آن شب بمرد
چهل سال از این رفت و زندهست کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، راوی از شب دردناک و عدم خوابیدنش به خاطر درد پهلو صحبت میکند. در این حال، طبیبی در نزدیکی او وجود دارد که اشاره میکند دلیل درد ممکن است خوردن میوهای خاص باشد. راوی تعجب میکند که چگونه او میتواند شب را به پایان برساند در حالی که در سینهاش درد شدیدی احساس میکند. او به تناقضی اشاره میکند که اگر فردی به یک لقمه ساده دچار مشکل شود، ممکن است عمرش بیهوده سپری شود. همچنین، میگوید که قضا و تقدیر، همان طبیب را در آن شب از دنیا میبرد، اما بعد از چهل سال او را دوباره زنده میکند.
هوش مصنوعی: شبی به خاطر درد پهلو نتوانستم بخوابم. در آن ناحیه پزشکی بود که گفت...
هوش مصنوعی: دست کسی که برگ گل سرخ را میخورد، جای تعجب دارد اگر شب به پایان برسد.
هوش مصنوعی: در دل انسان درد و رنجی وجود دارد که به مراتب از باری سنگینتر و ناپسندتر است.
هوش مصنوعی: اگر در یک لقمه غذا دچار مشکل شود و در روده به هم بپیچد، تمام عمر نادان به بیمعنی خواهد گذشت.
هوش مصنوعی: در آن شب، پزشک سرنوشت از دنیا رفت، اما پس از چهل سال دوباره به زندگی بازگشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۸ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.