گنجور

حاشیه‌ها

فرهود در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۹ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۴۲ در پاسخ به یاسین مشایخی دربارهٔ نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۴ - در معراج پیغمبر اکرم:

منظور نظامی از فضول در اینجا «استاد‌نما»‌های بی‌هنر بوده که آن زمان هم اینگونه افراد کم‌تعداد نبوده‌اند. وگرنه نظامی چطور می‌تواند به فردوسی طعنه بزند؟

 

نظامی فردوسی را دانای طوس و چهر‌ه‌‌آرای عروس سخن می‌نامد.

 

سخنگوی پیشینه دانای طوس         که آراست روی سخن چون عروس

 

 

فاطیماه تقیان دینانی در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۹ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۳۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۸۱ - تفسیر و هو معکم اینما کنتم:

💚معنی و مفهوم شعر بالا🌱

🔸بازهم به قصه بر میگردیم قصه ای که اگر خوب دقت کنی اصلا از آن خارج نشده بودیم.

🔹اگر در جهل بمانیم و دنبال فهمیدن هدف آفرینش و حقایق آن را نباشیم، در زندان و جبر خداوند هستیم. 
و اگر در پی فهم و درک حقیقت و علم باشیم، در بهشت و گلستان خداییم و این خاصیت را خدا در ما نهاده است.

🔸همه چیز از اوست...
در عالم خواب، بیخود و مست خداوندیم. 
و اگر به بیداری دست پیدا کنیم و بر علمی که در ما نهاده، عالم و قدرتمند شویم، اینهم از اوست.
که مارا ساخته و از عدم، موجود کرده است.

🔹اگر گریه کنیم، مثل ابر پرشکوهی هستیم که منشاء رزق و روزی مخلوقات هست.

و اگر بخندیم، مثل نور و تابشی هستیم که شکوه و شوکت درخشندگی خداوندیم. 

🔸اگر خشمگین شویم و به ستیز درآییم، انعکاسی از صفت قهر اوست.

و اگر به صلح و مدارا درآییم، نیز انعکاسی از صفت لطف و مهربانی اوست.

زیرا ما سایه او هستیم و و روح اوست که در ما دمیده شده است.

🔹ما در این عالم پیچیده و پر رمز و راز، چه کسی هستیم؟

مثل حرف « ا » که از خود هیچ ندارد، نه نقطه، نه حرکت، نه هیچ علامتی...

ما نیز، هر مظهری در این عالم پیدا کنیم، نشان از وجود و ذات اوست.

فرهود در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۹ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۰۵ دربارهٔ نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۴ - در معراج پیغمبر اکرم:

به شبرنگی از شب‌چرا گشته مست ...

به شبرنگی از شب‌چرا گشته مست       چو ماه آمده شب‌چرائی به دست

 

شبرنگ در اینجا یعنی براق

شب‌چرا (دو معنی دارد یکی شب‌چره یعنی نُقل و میوه و شیرینی مهمانیِ شب دیگری چریدن اسب در شب

شب چرا در مصرع دوم یعنی شب‌چراغ یا گوهر شب‌چراغ )

 

علیرضا عباسی در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۹ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۲۳ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۰۳:

تهی شود به لبم نارسیده رطل گران ز بس که ریشه دوانده است رعشه در

مهران خواجه در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۹ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۰۴ در پاسخ به کیوان پارسائی دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۴ - حسد کردن حشم بر غلام خاص:

ممنون از شرح ابیات

دکتر محمدحسین بهاری در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۹ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۰۶ دربارهٔ صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۶۴ - حکایت:

درود

در بیت دوم واژه جانب درست است که نادرست

جاقب نوشته شده است

یزدانپناه عسکری در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۹ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۳۵ دربارهٔ میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۸۹- سورة الفجر- مکیة » النوبة الاولى:

4- وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ - و بجفت و بطاق.

***

[یزدانپناه عسکری]
وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْر - الفجر : 3
چگونگی حیات انسان تنظیم و برانگیخته می شود بر پایه تابش و پرتو آگاهی (شفع) و قطع می شود به اقطاع و اغوا (وَتْر)


____
قالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعین‏ - ص : 82

فرید وحدت در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۹ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۲۵ در پاسخ به هادی رنجبران دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۶۶:

با درود،در قسمت نخست نوشته ی شما،به وحدت موضوع در اشعار جناب مولوی و پراکندگی در سعدی و حافظ اشاره شده است،که از جهت اهمیت موضوع موجب کنجکاوی برای پی جویی موضوع شد.بنابرای چنانچه زحمت نباشد،ماخذی را که دربررسی موضوع می توان از آنها بهره گرفت،اگر معرفی کنید،مایه منت پذیری و سپاسگزاری بسیار خواهد بود.سپاس

Khishtan Kh در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۹ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۱۹ دربارهٔ حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۵:

احسنت⭐

مسافر در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۹ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۱۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۸:

سلام

این غزل توسط آقای پرویز شهبازی در برنامه 980 گنج حضور به زبان ساده شرح داده شده است

می توانید ویدیو و صوت شرح  غزل را در آدرسهای  زیر پیدا کنید:

aparat

parvizshahbazi

کوروش در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۹ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۷:۴۷ دربارهٔ اوحدی » جام جم » بخش ۱۱۶ - در منع تقلید:

آنچه بینی کزو شکم برود

 

این نگه کن که: روح هم برود

 

شکم برود یعنی چی ؟

 

 

کوروش در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۹ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۷:۴۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۲ - رجوع به حکایت زید:

شهوت ناری به راندن کم نشد

 

او بماندن کم شود بی هیچ بد

 

منظور از بی هیچ بد چیه ؟

 

 

کوروش در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۹ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۷:۴۱ در پاسخ به سیدمهدی دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۲ - رجوع به حکایت زید:

عالی بود با سپاس ❤❤❤

فرهود در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۹ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۴۵ دربارهٔ مولانا » فیه ما فیه » فصل پانزدهم - فرمود که هرکه محبوب است خوب است:

هرکسی روی به کسی آورده است و ...

سطر ۱۲ از بند سوم:

« خدو زده‌اند » درست است یعنی شمشیر زده‌اند، جنگیده‌اند.

Khishtan Kh در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۹ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۳۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۳:

بربستن بار خوش نباشد 

رفتن ز دیار خوش نباشد 

رفتی ز بر و غافل از آنی 

دور از بر یار خوش نباشد 

دل خوش چو کنم با خیالت؟

نشکسته انار خوش نباشد

زین بیش چو برم گاه به تباهی؟

دایم انتظار خوش نباشد

حالی که شود خزان بهاران 

دردا  بچو پار خوش نباشد

عمر دو سه چند روزه مارا 

با جان فگار خوش نباشد 

زینهار رخ مه، در انزوا شد 

غفلت شب تار خوش نباشد 

آنجا که ترا نخوانده است کس

پایت مگذار خوش نباشد

راهی که همه پر از نشیب است

بر کام سوار خوش نباشد 

خاکی که ز ریشه شورزار است

بهر کشتُ کار خوش نباشد

بر او که ترا نخواست از دل 

بستن دل زار خوش نباشد 

بر وی که ز لب شل اختیار است

فاشی اسرار خوش نباشد 

وآنی که ز رنج بی نسیب است

بهر غمگسار خوش نباشد

در غیره مبین گوهر یاری 

رفاقت مار خوش نباشد  

در گوش عجب النطفه لافهم 

پند بی شمار خوش نباشد

هرجا قلم و صفحه محیاست

جز وصف نگار خوش نباشد

فرهود در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۹ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۰۰ دربارهٔ مولانا » فیه ما فیه » فصل پانزدهم - فرمود که هرکه محبوب است خوب است:

« آخر من تا این حد دل دارم »

یعنی به حدی دل من قوی است. آنچیزی که گفته‌اند درون چون کوه.

عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۹ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۱۵ در پاسخ به علیرضا ابوالحسنی دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴:

همان بانگ نای خوش سمر درست است

دلیل نمی شود که اگر چیزی به مذاق من خوش آمد، بر سخن مولانا بار کنم

نای حرف می زند، زمزمه می کند و سمر به همین معنی است یعنی سخن گفتن در گوشی شبانه

 

به یُمن همت حافظ امید  هست که باز

أری أُسامر لیلی بلیلة القمر

ببینم که با لیلا در شب مهتاب، در گوشی نجوا می کنم

فرهود در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۸ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۰۳ دربارهٔ مولانا » فیه ما فیه » فصل چهل و سوم - هر کسی چون عزم جایی و سفری می‌کند:

دل گفت مرا تخته غلط می‌خوانی       من لازم خدمتم تو سرگردانی

ملازم صحیح‌تر به نظر می‌رسد بجای لازم. ملازم یعنی خدمتکار پیوسته همراه.

در چند سطر بالاتر ( ملازم ) آمده است.

مهرداد نصر در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۸ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۴۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۸:

نظر آقای فرهاد صحیح است مصرع سوم و چهارم در ادامه همدیگر هستند ، کلمه( بحر ) و( دُر ) در مصراع سوم و چهارم آرایه جناس هستند و دلیل بر این مدعا. 

عبدالرضا ناظمی در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۸ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۱۷ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۹۲:

(1). یعنی بر پشت، به پشت بخوابم. زیرا «ستان یعنی به پشت بازافتاده. حکیم انوری گوید:
از زلزله حمله چنان خاک بجنبدکاز هم نشناسند نگون را وستان را» (مجمع الفرس محمد قاسم کاشانی)
در لغت فرس اسدی نیز آمده: به پشت باز خفته را ستان خوانند. رودکی گفت:
«یاد کن زیرت اندرون تن شوی‌تو برو خوار خوابنیده ستان» ص 142 در فرهنگ جهانگیری هم آمده: «ستان با اول مکسور چهار معنی دارد: اول به پشت خوابیده را گویند.» در هرحال ستان در مقابل به‌رو خوابیده است که امروز عوام دمرو و به صورت صحیحتر دیمرو) گویند. چه دیم به معنای صورت است. در جهانگیری آمد: «دیم با یای معروف دو معنی دارد اول روی باشد ...» 

۱
۴۶۰
۴۶۱
۴۶۲
۴۶۳
۴۶۴
۵۲۶۸