بخش ۱۴۵ - حکایت آن امیر کی غلام را گفت کی می بیار غلام رفت و سبوی می آورد در راه زاهدی بود امر معروف کرد زد سنگی و سبو را بشکست امیر بشنید و قصد گوشمال زاهد کرد و این قصد در عهد دین عیسی بود علیهالسلام کی هنوز می حرام نشده بود ولیکن زاهد تقزیزی میکرد و از تنعم منع میکرد
بود امیری خوش دلی میبارهای
کهف هر مخمور و هر بیچارهای
مشفقی مسکیننوازی عادلی
جوهری زربخششی دریادلی
شاه مردان و امیرالمؤمنین
راهبان و رازدان و دوستبین
دور عیسی بود و ایام مسیح
خلق دلدار و کمآزار و ملیح
آمدش مهمان بناگاهان شبی
هم امیری جنس او خوشمذهبی
باده میبایستشان در نظم حال
باده بود آن وقت ماذون و حلال
بادهشان کم بود و گفتا ای غلام
رو سبو پر کن به ما آور مدام
از فلان راهب که دارد خمر خاص
تا ز خاص و عام یابد جان خلاص
جرعهای زان جام راهب آن کند
که هزاران جره و خمدان کند
اندر آن می مایهٔ پنهانی است
آنچنان که اندر عبا سلطانی است
تو بدلق پارهپاره کم نگر
که سیه کردند از بیرون زر
از برای چشم بد مردود شد
وز برون آن لعل دودآلود شد
گنج و گوهر کی میان خانههاست
گنجها پیوسته در ویرانههاست
گنج آدم چون بویران بد دفین
گشت طینش چشمبند آن لعین
او نظر میکرد در طین سست سست
جان همیگفتش که طینم سد تست
دو سبو بستد غلام و خوش دوید
در زمان در دیر رهبانان رسید
زر بداد و بادهٔ چون زر خرید
سنگ داد و در عوض گوهر خرید
بادهای که آن بر سر شاهان جهد
تاج زر بر تارک ساقی نهد
فتنهها و شورها انگیخته
بندگان و خسروان آمیخته
استخوانها رفته جمله جان شده
تخت و تخته آن زمان یکسان شده
وقت هشیاری چو آب و روغنند
وقت مستی همچو جان اندر تنند
چون هریسه گشته آنجا فرق نیست
نیست فرقی کاندر آنجا غرق نیست
این چنین باده همیبرد آن غلام
سوی قصر آن امیر نیکنام
پیشش آمد زاهدی غم دیدهای
خشک مغزی در بلا پیچیدهای
تن ز آتشهای دل بگداخته
خانه از غیر خدا پرداخته
گوشمال محنت بیزینهار
داغها بر داغها چندین هزار
دیده هر ساعت دلش در اجتهاد
روز و شب چفسیده او بر اجتهاد
سال و مه در خون و خاک آمیخته
صبر و حلمش نیمشب بگریخته
گفت زاهد در سبوها چیست آن
گفت باده گفت آن کیست آن
گفت آن آن فلان میر اجل
گفت طالب را چنین باشد عمل
طالب یزدان و آنگه عیش و نوش
بادهٔ شیطان و آنگه نیم هوش
هوش تو بی می چنین پژمرده است
هوشها باید بر آن هوش تو بست
تا چه باشد هوش تو هنگام سکر
ای چو مرغی گشته صید دام سکر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، داستان امیری خوشدل و بامحبتی روایت میشود که به مهمانی دعوت شده و در آنجا درباره باده و میگساری صحبت میشود. مهمانها به دنبال بادهای خاص هستند که از یک راهب تهیه میشود. بادهای که در اصل قدرت و شرف انسانی را به نمایش میگذارد و در آن گنجینههای پنهان زندگی وجود دارد.
شعر به تضاد بین هشیاری و مستی، و تأثیرات آن بر روح و جان انسانها پرداخته و زاهدی را معرفی میکند که زندگیاش را در جستجوی حقیقت و صبر سپری کرده است. او با انتقاد از مصرف باده، به مخاطب یادآوری میکند که باده و مستی جُز آفتی برای عقل و روح هستند و باید بر سر به عقل و معنویت خود استوار بمانند.
در نهایت، شعر نشان میدهد که زاهد و دنیاداران هر دو در پی حقیقت هستند، اما از مسیرهای متفاوتی به دنبال آن میگردند.
هوش مصنوعی: یک امیر خوشدل و خوشرفتار وجود دارد که مانند باران بر دلهای مست و بیچاره میریزد و به آنها امید و شادابی میبخشد.
هوش مصنوعی: شخصی مهربان و دلسوز به خوبی از دیگران حمایت میکند و با صداقت و انصاف، مهربانی را ارائه میدهد. او با سخاوت و بخشش در درون خود، به دیگران کمک میکند و به آنها اهمیت میدهد.
هوش مصنوعی: این بیت به ویژگیهای یک شخصیت برجسته اشاره دارد که هم در مقام رهبری و هم در ارتباط با مردم، ویژگیهایی چون دانایی، دوستداشتن و درک عمیق از رازهای زندگی را داراست. این فرد به عنوان الگو و راهبری برای دیگران شناخته میشود و از او به عنوان کسی که با خردمندی و محبت به دیگران خدمت میکند، یاد میشود.
هوش مصنوعی: دوران عیسی به یاد میآید که مردم دلنواز و کمآزار بودند و زیبایی خاصی داشتند.
هوش مصنوعی: در شبی ناگهانی مهمانی آمد که از نظر اخلاق و شخصیت بسیار خوشایند و دلپذیر بود.
هوش مصنوعی: شراب باید در حالت نظم و ترتیب خود باشد، در آن صورت مجاز و قانونی خواهد بود.
هوش مصنوعی: آنها شراب کمی داشتند و گفتند: ای غلام، برو و سبو را پر کن و مداوم برای ما بیاور.
هوش مصنوعی: از راهبی که شراب منحصر به فردی دارد، همگان میتوانند به رهایی جان برسند.
هوش مصنوعی: نوشیدن یک جرعه از آن جام راهب میتواند تاثیراتی داشته باشد که هزاران بطری و پیمانه نمیتواند داشته باشد.
هوش مصنوعی: در آن شراب، جوهر و خاصیتی پنهان وجود دارد، مانند اینکه در عبا و پوشش پادشاهانه، ارزش و مقام نهفته است.
هوش مصنوعی: به خودت ظلم نکن و به ظاهر افراد ننگر، چرا که آنچه درونشان است، میتواند ارزشمندتر از آنچه به نظر میرسد باشد.
هوش مصنوعی: به خاطر چشمبد، آن گوهر ارزشمند مردود و دور شد و از بیرون، آن لعل رنگباخته و کدر شد.
هوش مصنوعی: ثروت و ارزشها در خانههای مردم یافت نمیشود، بلکه گنجها همیشه در جاهای خالی و ویران وجود دارند.
هوش مصنوعی: گنج انسانی که مانند خاک و ویرانه شده است، ناشناخته مانده و نازکچشم آن شیطان بر آن پوشش گذاشته است.
هوش مصنوعی: او به دنیا و شرایط خود نگاه میکرد و در دلش میگفت که من از همان خاک و موجودات هستم، پس من هم جزئی از این جهان و موجودات آن هستم.
هوش مصنوعی: غلام دو ظرف را برداشت و با شوق و شتاب در زمانی به سمت دیر راهبان دوید و به آنجا رسید.
هوش مصنوعی: او به قیمت طلا، شرابی به دست آورد و در ازای سنگ، جواهری خریده است.
هوش مصنوعی: نوشیدنی که بر سر پادشاهان مینشیند و تاجی از طلا بر سر ساقی میگذارد.
هوش مصنوعی: آشوبها و هیجانها بندگان و پادشاهان را در هم آمیخته و دچار درگیری کرده است.
هوش مصنوعی: تمام استخوانهای بدن به یکباره به روح تبدیل شدهاند و هر چیز در آن زمان به یک حالت مشابه رسیده است.
هوش مصنوعی: در زمان هوشیاری، انسانها مانند آب و روغن، که هرکدام در جای خود ثابت و جدا از هم هستند، رفتار میکنند. اما در زمان مستی، آنها مانند جان و تن، به هم پیوسته و وابسته به یکدیگر میشوند.
هوش مصنوعی: در آنجا، مانند هریسه، همه چیز به هم آمیخته شده است و دیگر فرقی وجود ندارد؛ حتی اگر کسی در آنجا غرق شود، باز هم تفاوتی حس نمیشود.
هوش مصنوعی: اینطور که باده او را به سمت قصر آن امیر خوبنام میبرد.
هوش مصنوعی: زاهدی که غم دیده و سخت در مشکلات گرفتار است، به نزد او آمد.
هوش مصنوعی: بدن از آتشهای دل به شدت داغ است و خانهاش را فقط برای غیر خدا آماده کرده است.
هوش مصنوعی: در زندگی، درد و رنجهای فراوانی بر دل انسان مینشیند و مشکلات همچنان به یکدیگر انباشته میشوند، به طوری که هر ناکامی و ضایعهای به دیگری افزوده میشود.
هوش مصنوعی: چشم هر لحظه به تلاش و کوشش دلش معطوف است، در طول روز و شب همواره به جستجوی درک و فهم عمیقتر مشغول است.
هوش مصنوعی: در این بیت به وضعیتی اشاره شده که سال و ماه در میان خون و خاک تلفیق شدهاند، و نشان از دلسردی و ناامیدی دارد. صبر و بردباری او در نیمه شب از بین رفته و رخت بربسته است.
هوش مصنوعی: زاهد از من پرسید که در سبوها چه چیزی وجود دارد. من پاسخ دادم که باده است و او از من سوال کرد که آن کیست.
هوش مصنوعی: او گفت که فلان شخص، مرگ را چنین به طالب نشان داد.
هوش مصنوعی: کسی که به دنبال خداست، در عین حال از لذتهای دنیوی و خوشیهای فریبنده نیز بهره میبرد و گاهی به حالتی از غفلت و بیتوجهی میرسد.
هوش مصنوعی: ذهن و توانایی تو در نبود عشق و شراب، افسردگی و سستی را تجربه میکند. ذهنهای دیگر باید در پی این هوش و ذکاوت تو باشند.
هوش مصنوعی: تا ببینیم در حالت مستی، عقل و هوش تو به چه گونهای عمل میکند، ای کسی که همچون پرندهای به دام گرفتار شدهای.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.