چو زین بگذری مردم آمد پدید
شد این بندها را سراسر کلید
سرش راست بر شد چو سرو بلند
به گفتار خوب و خرد کار بند
پذیرندهٔ هوش و رای و خرد
مر او را دد و دام فرمان برد
ز راه خرد بنگری اندکی
که مردم به معنی چه باشد یکی
مگر مردمی خیره خوانی همی
جز این را نشانی ندانی همی
تو را از دو گیتی بر آوردهاند
به چندین میانچی بپروردهاند
نخستین فطرت پسین شمار
تویی خویشتن را به بازی مدار
شنیدم ز دانا دگرگونه زین
چه دانیم راز جهان آفرین
نگه کن سرانجام خود را ببین
چو کاری بیابی از این به گزین
به رنج اندر آری تنت را رواست
که خود رنج بردن به دانش سزاست
چو خواهی که یابی ز هر بد رها
سر اندر نیاری به دام بلا
نگه کن بدین گنبد تیزگرد
که درمان ازوی است و ز اوی است درد
نه گشتِ زمانه بفرسایدش
نه آن رنج و تیمار بگزایدش
نه از جنبش آرام گیرد همی
نه چون ما تباهی پذیرد همی
از او دان فزونی از او هم شمار
بد و نیک نزدیک او آشکار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
در این ابیات، فردوسی پس از توصیف خلقت جهان و پیدایش عناصر، به آفرینش
انسان میپردازد و به ویژگیهای ممتاز انسان، همچون خرد، هوش، و قابلیت
فرمانروایی بر سایر موجودات، اشاره میکند. همچنین، انسان را تشویق میکند
تا به ماهیت وجود خود و سرانجام زندگی بیندیشد.
پس از آفرینش جهان و عناصر طبیعت، انسان پدیدار شد که کلید گشودن همه این بندها (رازهای آفرینش) بود.
انسان قد راست کرد و همانند سرو بلند شد و با گفتار زیبا و خردمندانه، به انجام امور پرداخت.
انسان پذیرای هوش، اندیشه و خرد است و به همین دلیل حیوانات وحشی و اهلی از او فرمانبرداری میکنند.
اگر کمی با خرد نگاه کنی، درمییابی که انسان به لحاظ معنوی چه موجودی یگانهای است.
آیا انسانیت را بیمعنی میدانی؟ یا اینکه نشانهای غیر از آن نمیشناسی؟
تو را از میان دو جهان (دنیا و آخرت) برانگیختهاند و با واسطههای بسیار (مثل عناصر طبیعت) پروردهاند.
تو آغاز آفرینش هستی و پایان کار را خواهی دید؛ خود را بازیچه و بیاهمیت مپندار.
از فرد دانا سخن دیگری شنیدم؛ زیرا ما چه میدانیم که راز آفرینش جهان چیست؟
به سرانجام زندگی خود نگاه کن و اگر در این دنیا راه درستی یافتی، آن را برگزین.
اگر بدنت را به رنج میاندازی، اشکالی ندارد؛ زیرا رنج کشیدن برای دستیابی به دانش، ارزشمند است.
اگر میخواهی از هر بدی رها شوی، مراقب باش که خود را در دام بلا گرفتار نکنی.
به این آسمان پرتحرک نگاه کن، که هم درمان از اوست و هم درد.
گردش روزگار آن را فرسوده نمیکند و رنج و سختی به آن آسیب نمیرساند.
آسمان هرگز از حرکت باز نمیایستد و همچون ما انسانها دچار زوال و تباهی نمیشود.
فزونی و کاهش از اوست و نزد او همه چیز (خوب و بد) آشکار است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴۷ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.