گنجور

 
۱
۲
۳
۴
۵
۵۵
 

عبدالقادر گیلانی » غزلیات » شمارهٔ ۳ - بلبل شوریده

 

ای بلبل شوریده دیوانه توئی یا ما

جویای رخ خوب جانانه توئی یا ما

تو عاشق گلزاری من عاشق دیدارم

در درد فراق او مردانه توئی یا ما

تو در قفسی و ما در خلوت خود تنها

[...]

۱۰ بیت
عبدالقادر گیلانی
 

عبدالقادر گیلانی » غزلیات » شمارهٔ ۳۲ - دل مجروح

 

ای ذکر تو را در دل‌، هر دم اثری دیگر

وای از تو به ملک جان دارم خبری دیگر

از تیر ملامت‌ها داریم دلِ مجروح

جز لطف تو ما را نیست والله سری دیگر

سلطان جمال تو تا جلوه دهد خود را

[...]

۱۲ بیت
عبدالقادر گیلانی
 

عبدالقادر گیلانی » غزلیات » شمارهٔ ۳۷ - نومید مشو

 

نومید مشو بنده از رحمت ما هرگز

زیرا که به غیر از ما کس نیست تورا هرگز

خواهم که در این عالم تو پاک شوی از جرم

ورنه به تو نفرستم‌، ای بنده‌، بلا هرگز

چون سوخته ای امروز از درد فراق ما

[...]

۱۰ بیت
عبدالقادر گیلانی
 

عبدالقادر گیلانی » غزلیات » شمارهٔ ۶۸ - گر تو طلبی داری

 

گر تو طلبی داری ، بیداری شب‌ها کو

با ذکر خدا بودن در خلوت تنها کو

آن دوست ، زِ هر ذرّه، خود را به شما بنمود

در مشرق و در مغرب، یک دیده بینا کو

هرچیز کزو جُستی ، بهر تو مهیا کرد

[...]

۱۱ بیت
عبدالقادر گیلانی
 

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۵ - در مدح ملک نصر الدین اتسز

 

ای طلعت تو نیکو وی قامت تو زیبا

زلفین تو چون عنبر، رخسار تو چون دیبا

از ماه سما دارای افروخته تر چهره

وز سرو سهی دارای افراخته تر بالا

کاشانهٔ شخص تو زیبد که بود جنت

[...]

۴۳ بیت
وطواط
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۳ - در مدح امین الدین محمد

 

ای دو لب تو بستد ای دو رخ تو نسرین

نسرین تو پر سنبل در بسد تو پروین

هستم ز دل و دیده ای به ز دل و دیده

بیچاره آن بسد نظاره آن نسرین

ای ترک بدیع آئین عشقم تو شد آئینم

[...]

۲۹ بیت
سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۴۰ - در وصف دلدار

 

ای پشت دل خسرو ای کام دل شیرین

ای سرخ سرخسی رو ای شوخ خوش شیرین

بسته کمری داری همچون کمر خسرو

بر سر کلهی داری چون تاج سر شیرین

فرهاد بگه گاهی شیرین بکف آوردی

[...]

۳۶ بیت
سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » غزلیات » شمارهٔ ۲۹ - آخر چه هست این؟

 

ای خصلت تو هشتن، آخر چه خصالست این

وی فعل تو برگشتن، آخر چه فعالست این

در . . . ن هلی و هشتی، برگردی و برگشتی

ای مایه هر زشتی، آخر چه خصالست این

در . . . ن برو در . . . ن هل، مندیش حرام از حل

[...]

۱۴ بیت
سوزنی سمرقندی
 

عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۴۸

 

کو عیسی روحانی تا معجز خود بیند

کو یوسف کنعانی تا جسم براندازد

کو تایب صد ساله تا بر شکن زلفش

حالی به سر‌اندازی دستار در اندازد

۲ بیت
عین‌القضات همدانی
 

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۳۲ - در مدح و تبریک عید و تقاضای صلت

 

نوروز مبارک باد ای آیت فیروزی

هر روز تو را فتحی بادا ز فلک روزی

آراسته شد عالم آراسته کن مجلس

مرکب چه همی تازی کینه چه همی توزی

زآن چشمه خور کردند از پرده شب پیدا

[...]

۱۰ بیت
قوامی رازی
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۸

 

با روی دِلَفروزت سامان بنمی‌ماند

با زلف جهان‌سوزت ایمان بنمی‌ماند

در ناحیت دلها با عشق تو شد والی

جز شحنهٔ عشقت را فرمان بنمی‌ماند

زین دست عمل کاکنون آورد غم عشقت

[...]

۴ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۳

 

جانا به غریبستان چندین بنماند کس

باز آی که در غربت قدر تو نداند کس

صد نامه فرستادم یک نامهٔ تو نامد

گویی خبر عاشق هرگز نرساند کس

در پیش رخ خوبت خورشید نیفروزد

[...]

۴ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۲

 

هرچند غمِ عشقت پوشیده همی دارم

هر کس که مرا بیند داند که غمی دارم

گفتم که فرو گویم با تو طرفی زین غم

ز اندیشه‌یِ غم خون شد هم زهره نمی‌دارم

با آنکه به هر فرصت صد نکته دراندازم

[...]

۵ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۷

 

ای دوست‌تر از جانم زین بیش مرنجانم

مگذر ز وفاداری مگذار برین سانم

جان بود و دلی ما را دل در سر کارت شد

جان مانده چه فرمایی در پای تو افشانم

من با تو جفا نکنم تو عادت من دانی

[...]

۵ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۱

 

ایمن ز عارض تو این خط سیاه تو

گویی که به روم آمد از زنگ سپاهِ تو

بر غبغبِ چون سیمت از خطِ سیه گویی

مشک است طرازنده بر طرهٔ ماه تو

تا ابرِ تو را دیدم بر گردِ مهِ روشن

[...]

۳ بیت
انوری
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴

 

جانا نظری فرما کز جان رمقی مانده‌ست

واکنون غم کارم خور کآخر نسقی مانده‌ست

از شرم رخ چون مه وآن عارض گلرنگت

مه در کلفی رفته گل در عرقی مانده‌ست

کردی به دلم دعوی وآن نیز فدا کردم

[...]

۶ بیت
جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳

 

یکروز بکوی ما آخر گذرت افتد

برحال من مسکین روزی نظرت افتد

گر هیچ مرا بینی بس گوهر ناسفته

کز نرگس بیمارت بر گلشکرت افتد

گویند برو بنشین در سایه زلف او

[...]

۷ بیت
جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳

 

نه چون رخ رنگینت گل در چمنی باشد

نه چون بر سیمینت برگ سمنی باشد

روی تو و نام گل نی نی چه حدیثست این

لعل تو و یاد من این خود سخنی باشد

گفتیکه مرا خواهی غم میخورو جان می کن

[...]

۶ بیت
جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳

 

یارم چو سخن گوید از لب شکر افشاند

چشمم ز فراق او هر شب گهرافشاند

گرباد نهد روزی در کوی توپا ایجان

بس خاک که از دستت بر فرق سرافشاند

عاشق چو ترا بیند در کیسه نبیند زر

[...]

۶ بیت
جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۳

 

وصل تو نمی یابم چندانکه همیجویم

خود می نرسم در تو چندانکه همیپویم

با روی تو و خویت روز و شبم اینکارست

دل در تو همی بندم دست از تو نمیشویم

گفتی تو که باری می بین که چه میگوئی

[...]

۵ بیت
جمال‌الدین عبدالرزاق
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۵۵
 
تعداد کل نتایج: ۱۰۹۲