یارم چو سخن گوید از لب شکر افشاند
چشمم ز فراق او هر شب گهرافشاند
گرباد نهد روزی در کوی توپا ایجان
بس خاک که از دستت بر فرق سرافشاند
عاشق چو ترا بیند در کیسه نبیند زر
دامن ز وجود خود یکباره برافشاند
بس خون که دل از دیده بر چهره فشاند از تو
ور با تو بود کارش زین بیشتر افشاند
ایکاش دل ما را صد جان عزیزستی
تا هر نفسی بر تو جانی دگر افشاند
باتو سرو زر بازم کانکس که ترا خواهد
چون شمع سراندازد چون برق زرافشاند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر درباره عشق و فراق سخن میگوید. او از زیبایی و شیرینی سخنان محبوبش میگوید و اینکه چشمش شبها به خاطر دوری او اشک میریزند. شاعر اشاره میکند که اگر روزی به کوی محبوبش برود، خاکی که از پا برمیدارد، بیشتر از زعفران است. همچنین عاشق وقتی محبوبش را میبیند، از درون خود چیزی ندارد که به محبوبش ندهد. او میگوید که عشقش به محبوب به قدری عمیق است که کاش میتوانست صد جان داشته باشد تا هر لحظه او را بیشتر دوست بدارد. در نهایت، او تشبیه میکند که اگر محبوبش بخواهد، همانند شمع میسوزد و روشنایی میبخشد.
هوش مصنوعی: وقتی محبوبم سخن میگوید، لذت کلامش مانند شیرینی است که از لبانش میریزد. هر شب به خاطر دوری او، چشمانم پر از اشک میشود.
هوش مصنوعی: یک روز گربهای سراغ تو خواهد آمد و آنقدر افشانه خاک به سر و روی تو خواهد پاشید که به یاد تو بماند.
هوش مصنوعی: عاشق وقتی تو را ببیند، به هیچ چیز دیگر فکر نمیکند و تمام داراییاش را با کمال بیاعتنایی در اختیارت میگذارد.
هوش مصنوعی: بسیار اشک و عاطفهای که از دل برای تو ریخته میشود، اگرچه در حضور تو باشد، باز هم بیشتر از این خواهد بود.
هوش مصنوعی: ای کاش دل ما صد جان باارزش داشت تا در هر لحظه بتوانیم جان تازهای برای تو فدا کنیم.
هوش مصنوعی: به خاطر تو، مانند درخت سرو برمیخیزم، چرا که تو مرا میخواهی. مثل شمعی که نورش را میتاباند، با شدت و قدرت خواهی درخشید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.