جانا نظری فرما کز جان رمقی ماندهست
واکنون غم کارم خور کآخر نسقی ماندهست
از شرم رخ چون مه وآن عارض گلرنگت
مه در کلفی رفته گل در عرقی ماندهست
کردی به دلم دعوی وآن نیز فدا کردم
زین بیش سخن باشد؟ بر بنده حقی ماندهست؟
بی روی دلاویزت در هجر غمانگیزت
دل را اثری خود نیست جان را رمقی ماندهست
گر سیم و زرم کم شد از من ز چه برگشتی
در هجر توام پُر در، زرّین طبقی ماندهست
روزی دو سه نیک و بد درد سر ما میکش
کز دفتر عمر ما خود یک ورقی ماندهست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر حاوی احساسات عمیق و اندوهی است که شاعر در مورد معشوق خود بیان کرده است. او از کم شدن انرژی و رمق خود صحبت میکند و میگوید که از غم جدایی و دوری معشوقش رنج میبرد. شاعر به زیباییهای معشوق اشاره کرده و از شرم و زیبایی او سخن میگوید. همچنین او از دعوی قلبی که داشته و فداکاریهایی که کرده، یاد میکند و میگوید که در دوری معشوق، هیچ اثری از دلش نمانده است. او به کمبودهایی که در زندگیاش احساس میکند، اشاره میکند و میگوید که در غم معشوق، روزگارش به سختی میگذرد. در نهایت، شاعر به گذر عمر و تأثیرات آن اشاره میکند و میگوید که از عمرش تنها یک ورق باقی مانده است.
هوش مصنوعی: عزیزم، لطفی کن و نگاهی به من بینداز که دیگر از من چیزی باقی نمانده است. اکنون که در درد و غم به سر میبرم، تو باید به من کمک کنی، زیرا دیریست که چیزی از زندگیام باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: به خاطر شرم، چهرهات مانند ماه شده و آن زیورسیار گلگونت هم زیر لباس پنهان مانده است و فقط گل در عرق و رنج مانده است.
هوش مصنوعی: به دل من ادعایی کردی و من هم برایت جانم را فدای آن کردم، آیا بیش از این چیزی برای گفتن باقی مانده است؟ آیا حقی بر گردن من باقیست؟
هوش مصنوعی: بدون حضور زیبایت در این دوری غمانگیز، دل هیچ اثری از خود نشان نمیدهد و جان هم اندکی توانایی دارد.
هوش مصنوعی: اگرچه داراییام کم شده، اما تو در عهد جداییات از من چه بازگشتی؟ سینهام پر از یاد توست و هنوز طلاهایی از عشق تو در دل دارم.
هوش مصنوعی: هر روز دو یا سه اتفاق خوب و بد برای ما مشکلساز میشود، در حالی که از عمر ما فقط یک ورق از دفتر زندگیمان باقی مانده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همین شعر » بیت ۶
روزی دو سه نیک و بد درد سر ما میکش
کز دفتر عمر ما خود یک ورقی ماندهست
از دفتر عمر ما یکتا ورقی ماندهست
کز غیرت لطف آن جان در قلقی ماندهست
از دفتر عمر ما یکتا ورقی ماندهست
کز غیرت لطف آن جان در قلقی ماندهست
بنوشته بر آن دفتر حرفی ز شکر خوشتر
از خجلت آن حرفش مه در عرقی ماندهست
عمر ابدی تابان اندر ورق بستان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.