گنجور

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۰

 

دم گیتی معنبر می نماید

چمن از خلد خوشتر می نماید

هوا از صبح لوئلؤ می فشاند

جهان از باد زیور می نماید

صبا را خیرمقدم گوی زیراک

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲

 

بیا بنشین که دلها بی تو برخاست

دمی با ما دل سنگین بکن راست

من اندیشم که جان بر تو فشانم

مشو از جای، کین اندیشه برجاست

ز تو جورست با ما و غمی نیست

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱

 

دلم عشق ترا چون جان نهان داشت

مسوز آن دل که عشقت را چو جان داشت

به چشمم عشق تو خوش لقمه ای بود

چو خوردم استخوان اندر میان داشت

زبانم سوخت چون نام غمت برد

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰

 

غمی دارم که هرگز کم نگردد

دلی داری که گرد غم نگردد

به جان زخم ترا مرهم که باید؟

اگر هم زخم تو مرهم نگردد

هنوز آن دل بود در دام عالم

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱

 

ز عشقت دل مسلم برنگردد

ز کویت باد بی غم برنگردد

ز من پرسی باشد عاشق آنکس

که با زخمت ز مرهم برنگردد

سر شاخ امید آن مرغ دارد

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳

 

ز عالم دلربایی بر نیامد

کزو شور و جفایی بر نیامد

چه گویم من تو خود دانی که بی زهر!

به باغ کس گیایی بر نیامد

نشد روزی به شب هرگز که آن روز

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۵

 

چه بد کردم که پیمانم شکستی

امید وصل در جانم شکستی

به عشوه پرده صبرم دریدی

به غمزه مهر ایمانم شکستی

چو در میدان عشقت گوی گشتم

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۹

 

مرا فرسوده غم چند داری؟

به عشوه تا کیم خرسند داری؟

به جد می بینمت در کشتن من

به خون من مگر سوگند داری؟

مرا از تست عیش تلخ چون دهر

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » شکوائیه » شمارهٔ ۸

 

فلک باز از نهان خارم نهادست

که پیری پای بر کارم نهادست

مرا خاری چنین ننهاد دیگر

اگر چه خار بسیارم نهادست

بدین موی سپید ار راست خواهی

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » شکوائیه » شمارهٔ ۱۰

 

فلک را عهد بس نااستوار است

همه کار جهان ناپایدارست

بیا کس کز پی یک روزه راحت

بمانده روز و شب در انتظارست

هوایی دارد و آبی زمانه

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » شکوائیه » شمارهٔ ۱۳

 

مرا زین بیش در عالم غمی نیست

که در شادی و در غم همدمی نیست

دمی خوش بر همه عالم حرام است

که اندر ملک عالم محرمی نیست

یقینم شد که زخم آسمان را

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱

 

جمال طبلکی! سگ بهتر از توست

که نشناسد کسی زرق و فنت را

بدی با هر که در عالم کسی هست

که نیکی باد لیکن دشمنت را

ز تیغ پهلوان امید دارم

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۴

 

ز گردون آرمیده چون بود خلق؟

که ایزد خود در او آرام ننهاد

خنک آنکس که در میدان ارواح

قدم در خطه اجسام ننهاد

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵۳

 

صفاهان خرم و خوش می نماید

بسان پَرّ شهرآرای طاووس

ولی زین زاغ طبعان کاهل شهرند

نجس شد بال خوش سیمای طاووس

یقین می دان که مجموع سپاهان

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷۸

 

خرد را دوش گفتم کز که نازند؟

طبایع هر چهار و چرخ هر نه

پس از اندیشه شافی مرا گفت

ز رای اوحدالدین عز نصره

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ملمعات » شمارهٔ ۱۶

 

شقیق النفس هات علی الشقائق

شرابی کان بدین وقت است لایق

گل اندر باغ می خندد چو معشوق

و قدیبکی السحاب بلحن عاشق

ادر بنت الکروم علی کرام

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ملمعات » شمارهٔ ۳۶

 

ادام الله ایام البهار

و الیس لیله حلل النهار

می روشن درین شب‌های تاری

چه می‌داری بیاور تا چه داری؟

ادر لله درک من ملیح

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ملمعات » شمارهٔ ۴۱

 

بنانک مستعد بالنوال

و شأنک غالب فی کل حال

تو آن شاهی که اقلیم خرد را

خجسته طالع و فرخنده فالی

و امرک لو خصصت به الثریا

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ملمعات » شمارهٔ ۴۹

 

جلال الدین! نلت مدی الامانی

و ساعدک الزمان بلا توانی

خداوندا! می نوشین طلب کن

که در اقبال صد نوشین روانی

لقد نالت بک الایام فخرا

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ملمعات » شمارهٔ ۵۰

 

مکانک فی الوری اعلی المکان

و شأنک قد تفوق کل شان

ایا خورشید را رأی تو ثانی!

ز اقران قرون، صاحبقرانی

فنجمک طالع فی المجد جدا

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode