گنجور

 
مجیرالدین بیلقانی

جمال طبلکی! سگ بهتر از توست

که نشناسد کسی زرق و فنت را

بدی با هر که در عالم کسی هست

که نیکی باد لیکن دشمنت را

ز تیغ پهلوان امید دارم

که بدهد گوشمالی گردنت را

مرا گفتی که از عالم چه دانی؟

چه حاصل طبع و رای روشنت را؟

مرا نادان مخوان زیرا که گر تو

ز من پرسی تبار و برزنت را

از اینجا تا به کوهستان بگویم

که این ساعت که . . . زنت را؟

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode