گنجور

 
مجیرالدین بیلقانی

غمی دارم که هرگز کم نگردد

دلی داری که گرد غم نگردد

به جان زخم ترا مرهم که باید؟

اگر هم زخم تو مرهم نگردد

هنوز آن دل بود در دام عالم

که او با درد تو همدم نگردد

ز لب صفرای من بشکن میندیش

که سور هیچ کس ماتم نگردد

چنانسازی به مویی کار صد دل

که از حسن تو مویی کم نگردد

جفا کن گر کنی کاری که امروز

وفا در خطه عالم نگردد

مجیر از هیچ کس خرم نگشته است

تو خوش بنشین که از تو هم نگردد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
مولانا

بگو دل را که گرد غم نگردد

ازیرا غم به خوردن کم نگردد

نبات آب و گل جمله غم آمد

که سور او به جز ماتم نگردد

مگرد ای مرغ دل پیرامن غم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
ملا مسیح

بجز لطف تو موری جم نگردد

خدایی هم به لطفی کم نگردد

صفی علیشاه

ز جرم خلق رحمت کم نگردد

محیطی غرقه شبنم نگردد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه