کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۲ - ایضا له
بخدایی که وصف بیچونیش
بر اشارات انبیا رفتست
قلم استقامت صنعش
همه بر خطّ استوا رفتست
بر سر بندگان بخواهد راند
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۳ - ایضا له
صدر آزادگان و خواجۀ دهر
که از وجان مردمی شادست
بر سرکان ز وجود او خاکست
در کف بحر با کفش با دست
پیش دستش چو سرو برپایست
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۶ - وله ایضا
چون چناری میان تهیست فلان
که همه آبها زین خوردست
از درون خالی از برون بی بر
وانگه از حرص پای تا سردست
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۸ - وله ایضا
صدر آزادگان کریم الدّین
که همه رسم تو کرم بودست
صیت تو همچو فکرت حکما
آسمان و زمین بپیمودست
گرچه در خدمت تو این کهتر
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۴۰ - بمدح الملک شمس الدّین ایتغمش
خسرو تاج بخش شاه جهان
که زتیغش زمانه بر حذرست
تحفۀ چرخ سوی او هردم
مژدۀ فتح و دولتی دگرست
رای او پیرو دولتش برناست
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۴۳ - وله ایضا
ای کریمی که گاه فیض نوال
رشح کلکت معلّم ابرست
از عطای تو نیمه یی برسید
وان دگر نیمه هم بران کبرست
همچو ایمان برات انعامت
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۴۶ - وله ایضا
نور دین ای که در فنون هنر
فضل تو همچو نور مشهور ست
جزوی از سر گذشت خامۀ تست
هر چه اندر کتاب مسطور ست
با عروسان خاطرت ما را
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۵۳ - وله ایضا
نظم و نثر سخن برابر نیست
گرچه هر یک چو دّر مکنونست
سخن نثر اگرچه بس نغزست
کار منظوم خود دگر گونست
آن نبینی که آهن بی قدر
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۵۹ - ایضا له
همه در پای مرگ پست شدند
هر کجا در زمانه پر هنریست
با چنین نکبت هنرمندان
وای آن کز هنر برو اثریست
شکرها می کنم که گرچه مرا
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۷۰ - وله ایضا
شب من روز در کنار گرفت
مشک کافور را ببار گرفت
شام را صبحدم هزمت کرد
لشکر روم زنگبار گرفت
عارضم از سیه گری بگریخت
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۷۲ - وله ایضا
ای نشاط دل خرد نامت
خنک آن کس که می برد نامت
چشمۀ سلسبیل بگشاید
بر زبانی که بگذرد نامت
غم هستی ز خاطرش برود
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۷۶ - دو دست قبول اندر آغوش کرد
هر گه شعری برم بر ممدوح
کند آنرا به نقد خود مجروح
من و ممدوح هر دو همکاریم
حال هر یک چو می شود مشروح
نیست زر در میان، همه سخنست
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۷۸ - وله ایضا فی صفتها
ای ز احکام همچو رویین دز
دست و هم از گشادنت عاجز
طرفه معشوق و گونة عاشق
از درون صامت از برون ناطق
گاه چون نرگسی سرافگنده
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۸۲ - ایضا له
هر که این هر دو قطعه بر خواند
که ازین پیش کردم آنرا یاد
پرسد از من که خواجه نیز ترا
چند خروار غلّه بفرستاد
نیک باشد که من جوابش را
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۸۳ - وله ایضا
دوش خر بنده کرد پیشم یاد
کاسبک خواجه زندگی بتو داد
نیک دلتنگ گشتم از خبرش
که جوان بود و زیرک و استاد
گرچه غمگین شدم ز واقعه اش
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۸۴ - وله ایضا
خواجه از بخل در مسلمانی
اعتقادی برای خود بنهاد
روزه گوید بهین طاعاتست
وز زکاتش همی نیاید یاد
من بگویم که بر کجا باشد
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۸۷ - وله ایضا
ای بزرگی که در جهان کرم
کس چو تو داد اصطناع نداد
بدهد سر ز دست آنکه ترا
گردن از روی امتناع نداد
بودم از تو بسی توقّعها
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۸۸ - وله ایضا
سرفرازا خدای عزّ وجل
بتو اقبال بی تناهی داد
این چنین دولت اکتسابی نیست
که ترا قدرت الهی داد
عصمت خون و مال خلق تویی
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۹۲ - وله ایضا
همچو ابرست دست خواجه فلان
خود کرا دستی آنچنان افتد؟
نه چنان ابر کز ترشّح آن
تشنه را قطره در دهان افتد
لیک ابری گران سایه فکن
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۹۴ - ایضاً له
دل که با یادش آشنا گردد
گر بیهوده ها چرا گردد؟
مرد این راه آنکس است که او
همه پیرامن بلا گردد
غرقه در آب چشم خود شب و روز
[...]