گنجور

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۹

 

ما را چه که باغ لاله دارد

ما را چه که خسته ناله دارد

ما را چه که گربه می کند تخم

ما را چه که گاو می زند شخم

ما را چه که گوش خر دراز است

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۰

 

من که در دانش و هنر طاقم

شمع ایوان و شمس آفاقم

دختر قاضی نیشابورم

ماه پرویز و شاه شاپورم

رشک شیرین و جفت پرویزم

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱

 

سهی سروی از تخم شاهان کی

چو گلبن بروئید در خاک ری

بیاراست رخسار و بالا فراشت

گل و لاله از چهره در باغ کاشت

بتان سر نهادند بر پای او

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۲ - برای شاهزاده خانم عیال عمادالملک طبسی نگاشته شده

 

ای طرازنده اساس خرد

که خرد رنگ هستی از تو برد

جامه دلکشت کلید ادب

بسته بر درگهت امید ادب

ادب از دانش تو ترکیبی

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۳

 

ای مجیر السلطنه ای جان پاک

ای مقامت برتر از این آب و خاک

شکوه ها باشد مرا از بن عمت

زخم او را چاره سازد مرهمت

این نه سعدالملک نحس الملک بود

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۴ - طلیعه روزنامه نیم رسمی آفتاب

 

خداوندان دانش را بشارت

که از گردون بخاک آمد اشارت

ز نور آفتاب بامدادی

گشایش یافت اینک باب شادی

جریده آفتاب از مطلع نور

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۵

 

زمین گرد است مانند گلوله

نیوتن کرده واضح این مقوله

اگر چه گفته فیثاغورث از پیش

نبودش حجتی بر گفته خویش

نیوتن قول خود را با دلائل

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۶

 

این چه . . . الملک بود ای نور چشم

که نباشد در کلاهش هیچ پشم

هر چه کتبا یا شفاها نزد وی

رفتم و در ناله افتادم چو نی

مرمرا نامد جوابی زین خصوص

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۷

 

آن شنیدم که روبهی عیار

با بزی شد درون صحرا یار

روبهک سخت رند و دانا بود

در همه کارها توانا بود

گرم و سرد زمانه دیده بسی

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۸ - در ستایش آب شلف معدنی تنکابن

 

آفریننده شفا و مرض

آنکه او جوهر آفرید و عرض

آدمی را ز خاک پیدا کرد

خاک را محو و مات و شیدا کرد

خاک از آب و آب از آتش ساخت

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۹

 

آن شنیدم که گفت پشه به کیک

بامدادان پس از سلام علیک

کای گرامی رفیق چابک چست

سر این نکته را بگو بدرست

من بدین بال و برز و سینه و شاخ

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۰

 

بنام ایزدان امشاسپندان

کز ایشان دیو و اهریمن به زندان

نخست افروزه اهورمزدا

خدای زنده دادار توانا

خجسته و همن و اندیشه نیک

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۱

 

ای تازه عروس مهربانم

وصل تو حیات جاودانم

خورشید سپهر اقتدارم

پیرایه بزم افتخارم

مهر تو نشسته در دل من

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۲

 

بشنو از من داستان مختصر

رو در آن مجلس بیفکن یک نظر

فرقه ای گرم غزلخوانی شده

مست حق در بزم روحانی شده

رو بر آن در کن که هرگز بسته نیست

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۳ - شرایط قضاوت

 

کسی بر حکم بین الناس بگزین

که گویندت نیایی خوبتر زین

سزای مسند است آن پاک طینت

که باشد فضلش افزون از رعیت

دم خصمش نسازد تار و تیره

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۴ - تمثیل گرگ و بره

 

آن لحظه که در میان خون خفت

آهسته بزیر لب همی گفت

ای از قدح غرور سرمست

آلوده به خون بیگنه دست

ما کشته حرص و آز خلقیم

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۵

 

شاعری گفت که در راه حجاز

بودم از شوق حرم در تک و تاز

در دل بادیه اشتر راندم

وز دل پاک خدا را خواندم

گشتمی رهسپر خانه چو پیک

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۶

 

به ایرانیان روس بیداد کرد

گمانش که ایران تهی شد ز مرد

چو بیشه تهی ماند از نره شیر

شغالان در آیند در وی دلیر

تن خفته را مرده پنداشتند

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۷ - اشاره بمعاهده ۱۹۰۷

 

چو پیمان شکن یار همسایه دید

کسی را به او نیست گفت و شنید

ز پیمان و عهد کهن دست شست

سوی انگلیس آمد از در نخست

بدو گفت ایرانیان مرده اند

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۸ - موافقت انگلیس و تصدیق بر بستن عهد و پیمان

 

چو روس این سخن گفت با انگلیس

بگفتش هلا زود پیمان نویس

که با هم نجوئیم راه دوئی

نرانیم گفت از منی و توئی

بزودی کنیم این زمین را دو بهر

[...]

ادیب الممالک
 
 
۱
۲
۳
۴
۶
sunny dark_mode