گنجور

 
۱
۲۱
۲۲
۲۳
۲۴
۲۵
۲۷
 

صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۳۵

 

از ناله نسیمیش به بستان نرسیده

از گریه غباریش به دامان نرسیده

عشقی نفشرده است به سرپنجه دلش را

شهباز به آن کبک خرامان نرسیده

این جلوه فروشی، گل آن است که هرگز

[...]

۱۰ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۳۶

 

تا دیده خود کرد چو دستار شکوفه

برکرد سر از پیرهن یار شکوفه

در آینه بینش ما چشم به راهان

پیکی بود از جانب دلدار شکوفه

در دیده بی پرده ارباب بصیرت

[...]

۱۷ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۳۷

 

در مجمع ما نیست کسی را غم خانه

چون ریگ روان قافله ماست روانه

از هر دو جهان حاصل من ناوک آهی است

مانند کمان پاک فروشم ز دو خانه

رزمی است پرآشوب مصیبتکده خاک

[...]

۱۱ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۳۸

 

ای چشم تو خونریزتر از دور زمانه

مژگان ترا مردمک دیده نشانه

مجروح دم تیغ ترا مژده کشتن

پیغام صبوحی است به مخمور شبانه

می بود اگر با دل صد چاک چه می شد؟

[...]

۱۰ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۴۷

 

گر درد طلب رهبر این قافله بودی

کی پای ترا پرده خواب آبله بودی؟

زود این ره خوابیده به انجام رسیدی

گر ناله شبگیر درین مرحله بودی

دل چاک نمی گشت ز فریاد جرس را

[...]

۱۰ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۴۸

 

یک روز گل از یاسمن صبح نچیدی

پستان سحر خشک شد از بس نمکیدی

تبخال زد از آه جگرسوز لب صبح

وز دل تو ستمگر دم سردی نکشیدی

صد بار فلک پیرهن خویش قبا کرد

[...]

۱۷ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۴۹

 

دستی به سر زلف خود از ناز کشیدی

تا حلقه به گوش که دگر باز کشیدی

شد بر لب دریاکش من مهر خموشی

جامی که ز منصور سخن بازکشیدی

در کنج قفس چند کنی بال فشانی؟

[...]

۸ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۵۰

 

چون رشته به همواری اگر نام برآری

از گرد گریبان گهر سر بدر آری

زان شهپر همت به تو کردند کرامت

تا بیضه گردون به ته بال و پر آری

آزادگی آن است که چون سرو درین باغ

[...]

۱۳ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۵۱

 

دل آب کند برق جلالی که تو داری

آیینه گدازست جمالی که تو داری

در آینه و آب نگشته است مصور

از بس که بود شوخ مثالی که تو داری

با ناخن مشکین چه جگرها که کند ریش

[...]

۱۵ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۵۲

 

محراب نظرهاست کمانی که تو داری

شیرازه دلهاست میانی که تو داری

چون سبزه زمین گیر کند آب روان را

این قامت چون سرو روانی که تو داری

بر روی زمین رنگ عمارت نگذارد

[...]

۱۰ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۵۳

 

خون می چکد از تیغ نگاهی که تو داری

فریاد ازان چشم سیاهی که تو داری

در حمله اول ز جهان گرد برآرد

از خال و خط و زلف، سپاهی که تو داری

هر چند گلی نیست به خوش چشمی نرگس

[...]

۹ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۵۴

 

با اهل دل ای گردش افلاک چه داری؟

ای زنگ به این آینه پاک چه داری؟

دودم به فلک بر شد و گردم به هوا رفت

دیگر به من ای شعله بی باک چه داری؟

بگذار به درد دل خود ماتمیان را

[...]

۹ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۵۵

 

زنهار دل خویش به عالم نگذاری

این عیسی جان بخش به مریم نگذاری

هشدار که از بهر یکی دانه بی مغز

از خلد برون پای چو آدم نگذاری

امروز که بر همت والاست ترا دست

[...]

۸ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۵۶

 

ای آه جگرسوز ز شست تو خدنگی

کوه الم از دامن صحرای تو سنگی

در دشت خطرناک تو هر خار سنانی

از بحر پرآشوب تو هر موج نهنگی

گردون سراسیمه و این خاک گرانسنگ

[...]

۱۱ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۵۷

 

حیف است درین فصل دماغی نرسانی

چشمی ز گل و لاله چو شبنم نچرانی

آن روز ترا نخل برومند توان گفت

کز هر که خوری سنگ، عوض میوه فشانی

این بادیه از کاهلی توست پر از خار

[...]

۹ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۵۸

 

ظلم است که درمان خود از درد ندانی

قدر دل گرم و نفس سرد ندانی

از زردی چهره است منور دل خورشید

ای وای اگر قدر رخ زرد ندانی

از چشم بدان همچو سپندست فغانم

[...]

۱۲ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۵۹

 

ای جاده سودای تو هر رشته آهی

در هر گذری چشم به راه تو نگاهی

بر حسن لطیف تو که در چشم نیاید

از صبح ازل تا به ابد مد نگاهی

زان روز که شد حسن تو غایب ز نظرها

[...]

۱۱ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۶۰

 

در سینه عشاقی و از سینه جدایی

چون صورت آیینه ز آیینه جدایی

در چشمی و در چشم نیایی ز لطافت

گنجینه نشینی و ز گنجینه جدایی

در ظرف زمان شوکت حسن تو نگنجد

[...]

۶ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۶۱

 

با زلف تو دم می زند از نافه گشایی

بی شرمی مشک است ز مادر بخطایی!

از وصل نگیرد دل سودازده آرام

در بحر همان موج کند سلسله خایی

چون گوی شدم بی سروپا تا شوم آزاد

[...]

۱۱ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۶۲

 

ما صلح نمودیم ز گلزار به بویی

چشمی چو عرق آب ندادیم ز رویی

چشمی نچراندیم درین باغ چو شبنم

چون سرو فشردیم قدم بر لب جویی

با موی سفید اشک ندامت نفشاندیم

[...]

۹ بیت
صائب
 
 
۱
۲۱
۲۲
۲۳
۲۴
۲۵
۲۷
 
تعداد کل نتایج: ۵۴۰