ظلم است که درمان خود از درد ندانی
قدر دل گرم و نفس سرد ندانی
از زردی چهره است منور دل خورشید
ای وای اگر قدر رخ زرد ندانی
از چشم بدان همچو سپندست فغانم
فریاد من ای بی خبر از درد ندانی
تا شمع ترا نعل در آتش نگذارد
بی تابی پروانه شبگرد ندانی
هر راهنوردی که کند دعوی تجرید
تا نگذرد از هر در جهان، فرد ندانی
از رخنه دل تا نشود باز ترا چشم
بیرون شد ازین خانه پر گرد ندانی
هر بی جگری را که به زورآوری محکم
بر خشم مسلط نشود، مرد ندانی
هر کس ز کرم طی نکند وادی شهرت
گر حاتم طایی است جوانمرد ندانی
ای آن که ترا برده ز ره اختر دولت
بی طاقتی مهره خوشگرد ندانی
چون نقش قدم تا ندهی تن به لگدکوب
دردی که ز من گرد برآورد ندانی
تا آینه از دست تو مشاطه نگیرد
هجران تو ظلمی که به من کرد ندانی
صائب نشود تنگ شکر تا دلت از درد
بی حاصلی مردم بی درد ندانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان احساسات و دردهای عمیق خود میپردازد. او به ظلمی که بر خودش رفته و نادیده گرفتن زجرهایش اشاره میکند. از زردی چهرهاش، نشان از غم و اندوه، میگوید و تأکید میکند که درک دردش برای دیگران ممکن نیست. شاعر یادآور میشود که تا زمانی که تجربیات واقعی را از سر نگذراندهاند، نمیتوانند عمق احساسات او را بفهمند. او به ارزش روابط انسانی و تأثیر آن بر روح و وجود اشاره میکند و در نهایت به انتقاد از افرادی میپردازد که نمیتوانند عمق مشکلات دیگران را درک کنند و فقط به ظواهر توجه میکنند.
هوش مصنوعی: غفلت از درد و رنج خود ظلم بزرگی است، و اینکه ارزش دل گرم و نفس سرد را ندانیم نشانه نادانی است.
هوش مصنوعی: اگر در چهرهات زردی هست، اما دلات از نور خورشید پر است، وای به حال تو اگر نتوانی زیبایی و ارزش چهرهی زرد را درک کنی.
هوش مصنوعی: از چشم او به شدت فریاد میزنم، اما تو که از درد من بیخبری، نمیدانی چقدر ناراحتم.
هوش مصنوعی: تا وقتی که شمع تو را به آتش نیندازد، نمیدانی پروانه از سر شوق و بیتابی چه میکند.
هوش مصنوعی: هر مسافر راهی که ادعای رسیدن به حالت خلوص و بینیازی از چیزهای دنیوی را دارد، باید ابتدا از همه درهای جهان گذر کند و به همگان شناخته شود.
هوش مصنوعی: اگر دل انسان نتواند منبع محبت و توجه باشد، چشمها از این دنیا پر از غم و خاکستر میشوند و نمیتوانند حقیقت را ببینند.
هوش مصنوعی: هر کسی که نتواند خشم خود را کنترل کند و تحت تأثیر آن قرار بگیرد، به عنوان فردی ناتوان و فاقد شجاعت شناخته میشود.
هوش مصنوعی: هر انسانی که از روی سخاوت و بزرگواری، راه جستجوی شهرت و محبوبیت را نپیماید، هرچقدر هم که به حاتم طایی، شخصیت معروف به سخاوت و جوانمردی، شبیه باشد، او به راستی جوانمردی را نخواهد شناخت.
هوش مصنوعی: ای کسی که بر اثر ستاره خوشبختی از مسیر خود منحرف شدهای، نمیدانی که این وضعیت ناشی از بیتابی توست.
هوش مصنوعی: تا زمانی که پا روی زمین نگذاری و دردی که از من برخاسته را تجربه نکنی، نمیتوانی درک کنی که زندگی چه سختیهایی دارد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که آینه نتواند زیباییهای تو را به نمایش بگذارد، رنجی که از جدایی تو بر من رفته را نمیدانی.
هوش مصنوعی: هرگز نمیتوان به کمبود شیرینی دلت احترام گذاشت تا زمانی که از رنج بیحاصلی دیگران بیخبر باشی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا خون نخوری چاشنی درد ندانی
تا دل ندهی آن چه به من کرد ندانی
تا بوی گلی نشنوی و کم نکنی ناز
آشفتگی باد چمن گرد ندانی
تا سر نشود خاک به جولانگه معشوق
[...]
تا می نخوری، قد رخ زرد ندانی ؛
تا جان ندهی، فایده ی درد ندان ی
تا جان نرسد بر لبت، از حسرت پیغام
آن مژده که قاصد بمن آورد ندانی
تا صاحب محمل، دلت ازکفر نرباید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.