گنجور

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش چهارم - قسمت دوم

 

ای بیخبر از درد دل و داغ نهانی

ما قصه ی خود با تو بگفتیم و تو دانی

دل مینگرد روی تو، جان میرود از دست

داریم از این روی بسی دل نگرانی

ای شمع که ما را به سخن شیفته کردی

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش پنجم - قسمت دوم

 

چو گوهر پاک دارد، مردم پاک

کی آلوده شود در دامن خاک

گل سرشوی از این معنی که پاک است

به سر بر میکنندش گرچه خاک است

شیخ بهایی
 

رضی‌الدین آرتیمانی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷

 

در خاطر آنشوخ مگر ناله اثر داشت

کامشب دلم از نالهٔ خود شوق دگر داشت

خوش بود سرائیدن بلبل به چمن لیک

خود بر سر دیوار غم آهنگ دگر داشت

هرگز نه من از کس، نه کس از من نشدی شاد

[...]

رضی‌الدین آرتیمانی
 

رضی‌الدین آرتیمانی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵

 

روی تو که رنگ از رخ گلهای چمن برد

هوش از سر و طاقت ز دل و تاب و توان برد

جز فتنه و آشوب ندانست دگر هیچ

چشمت که ز مردم سخن آورد، ز من بُرد

ار سوخت ز خود بلبل و افروخت ز خود گل

[...]

رضی‌الدین آرتیمانی
 

رضی‌الدین آرتیمانی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷

 

جائی که به طاعات مباهات توان کرد

محراب صنم قبلهٔ حاجات توان کرد

من روی به کعبه نهم از خاک در تو

از کعبه اگر رو به خرابات توان کرد

چون روح قدس در طلب زندهٔ شوقم

[...]

رضی‌الدین آرتیمانی
 

رضی‌الدین آرتیمانی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵

 

ای کاش که سجاده به زنار فروشند

این طایفه دین چند به دینار فروشند

حق از طرف برهمنان است که امروز

صد سبحه به یک حلقه زنار فروشند

ترسم که به خاکستر گلخن نستانند

[...]

رضی‌الدین آرتیمانی
 

رضی‌الدین آرتیمانی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵

 

ای عشق نگویم که به جای خوشم انداز

یکبار دگر در تف آن آتشم انداز

آتش چه زنی بر دلم از نام جدائی

این حرف مگو با من و در آتشم انداز

بیماری خود داده به ما نرگس مستش

[...]

رضی‌الدین آرتیمانی
 

رضی‌الدین آرتیمانی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۴

 

ای راندهٔ درگاه تو خواری و عزیزی

پیدا ز تو هر چیز ندانم تو چه چیزی

ما هیچ ورای تو ندیدیم و نبینیم

ای آنکه بتحقیق، ورای همه چیزی

ای آنکه تمیز بد و نیکت خفقان کرد

[...]

رضی‌الدین آرتیمانی
 

رضی‌الدین آرتیمانی » مقطعات و غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲

 

چون بادگری سر نکند راه عدم را

داد است بگوئید عرب را و عجم را

بگرفته همه اهل جهان را غم راحت

یا رب که نگیرند ز ما راحت غم را

رضی‌الدین آرتیمانی
 

رضی‌الدین آرتیمانی » مقطعات و غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۵

 

جز نیم نفس نیست غم و شادی عالم

بر نیم نفس من چه بگریم چه بخندم

گو سرو برافراز که از جلوه هلاکم

گو چهره برافروز که بر شعله سپندم

رضی‌الدین آرتیمانی
 

رضی‌الدین آرتیمانی » مقطعات و غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۰

 

هرگز نگرفتیم به خوبان سر راهی

وز جذب نظر وانکشیدیم نگاهی

ای دل چو سراپای وجودت همه شد یار

من هیچ ندانم دگر از یار چه خواهی

رضی‌الدین آرتیمانی
 

رضی‌الدین آرتیمانی » مفردات » شمارهٔ ۳

 

فیض عجبی یافتم از صبح ببینید

این جادهٔ روشن ره میخانه نباشد

رضی‌الدین آرتیمانی
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴

 

با شهپر عنقا چه نوا بال مگس را

همه نغمه داوود که دیدست جرس را

در معرض خورشید سها را چه نمایش؟

با نور تجلی چه ضیا نار قبس را؟

بس غنچه نشکفته به تاراج خزان رفت

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲

 

تمکین خرد برد ز سر شور و شرم را

پیری برهاند از شب غفلت سحرم را

مانند ترنجم که خزان است بهارش

دم سردی دی تازه کند برگ و برم را

تا سدره بپرم اگرم در بگشایند

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸

 

گل خلعت نو داد دگر شاخ کهن را

بر سلطنت حسن سجل ساخت چمن را

شاخ گل خوش بو به ره باد سحرگاه

بگشود سر نافه غزالان ختن را

شد لاله به خمیازه به یاد می لعلت

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹

 

جز نام صنم نقش مکن لوح جبین را

تا چپ نکنی راست نخوانند نگین را

از شوق شهیدان حریم سر کویش

چون دانه در آغوش نگنجند زمین را

پیداست رهایی من از ضعف وجودم

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۹

 

صافی شوم از کون که در درد صفا نیست

بر عرش زنم جوش که در خمکده جا نیست

رویم همه چون سایه، که در خدمت خورشید

صد گونه سجودست که در خدمت ما نیست

لطف نظر سوختگان تابش برقست

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۹

 

این نخل که از چشمه جان رسته که کشتست؟

وین خط که دهد یاد ز معجز که نوشتست؟

ما فتنه ز مشاطه حسنیم نه از عشق

زنار مغان رشته خط و زلف که رشتست؟

جز از اثر دهشت ما وحشت ما نیست

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۰

 

معشوقه من قبله نما قبله نظر گشت

تا گشت نظر با رخ چون آینه برگشت

غرق کرم حیله گرانم که در آن کوی

سفتم شبه دیده و هم سلک گهر گشت

زد خنده شیرین نمکی بر دل ریشم

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۲

 

عشق است که علم دو جهان مختصر اوست

مجموعه احوال دو عالم خبر اوست

صد راهزنم در صف اندیشه نشسته

حرز دل آگاه نشین از نظر اوست

بیگانگیش بار دهد اشک ندامت

[...]

نظیری نیشابوری
 
 
۱
۱۲۵
۱۲۶
۱۲۷
۱۲۸
۱۲۹
۲۷۶
sunny dark_mode