معشوقه من قبله نما قبله نظر گشت
تا گشت نظر با رخ چون آینه برگشت
غرق کرم حیله گرانم که در آن کوی
سفتم شبه دیده و هم سلک گهر گشت
زد خنده شیرین نمکی بر دل ریشم
اشکم به حلاوت شد و آهم به اثر گشت
اوراق گل اندر بغل غنچه نگنجید
تا عطر دمم هم نفس باد سحر گشت
پیداست دل آمیزیم از گونه گفتار
چون رنگ ثمر گشت بلی طعم ثمر گشت
شاید شوم انگشت نما همچو مه نو
نعلم که در آتش ز رخش بود قمر گشت
زان کلکم ازو عطر فشانست که دستم
با سنبل خوشبوش بر آن طرف کمر گشت
تا بوسه گه خیره مذاقان نکند دست
دندان زدم آن ساعد چون شاخ شکر گشت
در هر خم آن زلف کمینگاه بلایی است
با این همه زان روی نخواهم به خطر گشت
عقلی که کلید در گنجینه ام او بود
تا عشق درآمد به میان حلقه در گشت
با این دل پر عربده شرمنده عشقم
هر جا که غمی تیغ برآورد سپر گشت
هر نسخه شعری که برآورد «نظیری »
از غیرت آن نافه چین خون جگر گشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر عشق و زیبایی معشوقهاش را توصیف میکند. او از تأثیر عمیق وجود معشوق بر دل و جانش سخن میگوید و به تغییرات حاصل از احساسات عاشقانه اشاره میکند. با تشبیهاتی زیبا، شاعر از جذابیت چهره معشوق و تأثیر آن بر خود سخن میزند و احساساتی مانند شوق، درد و سرمستی را ابراز میکند. او همچنین به دلبستگی عمیقش و خطراتی که ممکن است در پی این عشق به وجود آید، اعتراف میکند. در نهایت، شعر نگاهی به زیبایی عشق و همچنین غمها و دلتنگیهای آن دارد.
هوش مصنوعی: معشوقه من، به گونهای میدرخشد که مانند قبلهای راهنمایی میکند. وقتی به چهرهاش نگاه میکنم، گویی که نگاه من به سمت آینهای بازمیگردد که زیباییاش را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: در دنیای پر از فریب و نیرنگ غرق شدهام، جایی که همه چیز به نظر میآید زیبا و با ارزش است، اما در واقع، چهره واقعیاش را نمیبینم و نمیتوانم از میان زیباییهای ظاهری حقیقت را مشاهده کنم.
هوش مصنوعی: از خندهی شیرین تو دل زخمخوردهام شاد شد، اشکم به خاطر لذتی که تو به من میدهی شیرین گشت و آهی که میکشم، تاثیری عمیق و دلنشین پیدا کرد.
هوش مصنوعی: گلبرگهای گل در آغوش غنچه جا نمیگیرند و بوی عطر من همنفس با نسیم صبح شد.
هوش مصنوعی: به وضوح مشخص است که عشق و دلبستگی ما از نوع بیان و کلاممان نمایان میشود، همانگونه که وقتی میوه رنگ میگیرد، طعم آن هم نمایان میشود.
هوش مصنوعی: شاید به اندازهی یک ماه نو، که در آسمان دیده میشود، مورد توجه قرار بگیرم، اما نمیدانم که آیا زیباییام مثل درخشندگی قمر در شب بر اثر آتش خواهد بود یا نه.
هوش مصنوعی: از آن جایی که شما را میبینم و عطر شما را حس میکنم، دستم با گل خوشبو به دور کمر شما میچرخد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که لبهای دلربا در خنده و بوسه غرق نشوند، من دندان بر روی آن بازوی شیرین و لطیف گذاشتم که مانند شاخهای شکر نرم و خوشمزه شده بود.
هوش مصنوعی: در هر لایه از زلف آن یار، دمی از خطر پنهان است، اما با وجود این زیبایی، حاضر نیستم که به خاطرش در معرض خطر قرار بگیرم.
هوش مصنوعی: عقل که راهنمای من به دنیای فهم و دانش بود، هنگامی که عشق وارد شد، تواناییاش را از دست داد و در اثر عشق دچار تغییر شد.
هوش مصنوعی: دل من پر از هیاهو و درد است و به خاطر عشق، شرمنده هستم. هر زمانی که غمی به وجود آید، مثل سپری عمل میکند و از من محافظت میکند.
هوش مصنوعی: هر شعری که «نظیری» از احساسات و غیرت آن کسی که گل را میچینی، ساخته، به مانند خون جگر اوست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.