ای کاش که سجاده به زنار فروشند
این طایفه دین چند به دینار فروشند
حق از طرف برهمنان است که امروز
صد سبحه به یک حلقه زنار فروشند
ترسم که به خاکستر گلخن نستانند
زان جنس که این طایف دربار فروشند
در کار دلم کرد همه عشوه چشمش
خوبان دغا مهر به اغیار فروشند
مخمور دو چشم تو رضی گشته نگاهی
کاین باده نه در خانهٔ خمار فروشند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این اشعار، شاعر به نقد و سختیهای اجتماعی و دینی میپردازد. او آرزو میکند که سجاده (نماد عبادت) به قیمت کمتری فروخته شود و انتقاد میکند از این که برخی افراد دین و اصول اخلاقی را به نفع منافع مالی خود قربانی میکنند. همچنین، او از عشق و زیبایی چشمان محبوبش صحبت میکند و تأکید میکند که این زیبایی و عشق نه تنها ارزشمند است بلکه نمیتواند در دنیای مادی و تجاری به حراج گذاشته شود. در نهایت، او از تاثیر عمیق نگاه محبوبش و بادهای که از آن مینوشد، سخن میگوید.
هوش مصنوعی: ای کاش میشد سجاده را به عنوان کالایی بفروشند؛ این گروه از مردم دین و ایمان خود را به پول میفروشند.
هوش مصنوعی: امروز برهمنان حق را به حراج گذاشتهاند و به راحتی میتوانند آن را به فروش برسانند، حتی با نشانههای ناچیز مثل صد ذکر در یک حلقه.
هوش مصنوعی: نگرانم که از آتش زدن به خاکستر دست بکشند، چون این گروه، کالایی را میفروشند که ارزشش کم است.
هوش مصنوعی: در دل من، با همه زیبایی و جاذبهاش، عشق به چشمان او فراوان است، اما زیبا رویان، محبت و احساسات خود را به دیگران میفروشند.
هوش مصنوعی: چشمهای تو به قدری جذاب و مدهوشکننده هستند که نگاه تو باعث مستی و سرور میشود، جوری که این حالت ناب و دلنشین را نمیتوان در هیچ جایی یافت، حتی در میخانهای که معمولاً شراب میفروشند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صد جان به یکی دانگ به بازار فروشند
خوبان به دل و جان ز چه رخسار فروشند؟
جان می کشدش سوی خود و دل به سوی خویش
بر دست گر این هر دو خریدار فروشند
با آنکه ستانیم به صد جان مکن آخر
[...]
خوبان که به هم گرمی بازار فروشند
با هم بنشینند و خریدار فروشند
ما نامه و قاصد نشناسیم و نبینیم
ارباب نظر دیده به دیدار فروشند
حیران شده گان تو به خورشید قیامت
[...]
آنها که به فردوس رخ یار فروشند
از سادگی آیینه به زنگار فروشند
گنج دو جهان قیمت یک چشم زدن نیست
گر زان که به زر لذت دیدار فروشند
درد دل بیمار به هرکس نتوان گفت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.