گنجور

 
نظیری نیشابوری

صافی شوم از کون که در درد صفا نیست

بر عرش زنم جوش که در خمکده جا نیست

رویم همه چون سایه، که در خدمت خورشید

صد گونه سجودست که در خدمت ما نیست

لطف نظر سوختگان تابش برقست

اینجا پر پروانه طلب بال هما نیست

چندان که در آن جعبه خدنگ است نصیبست

در همت ما جستن و در شست خطا نیست

بخرام به گلشن که پی سیر و صبوحی

پیغام گلی نیست که با باد صبا نیست

توفیق نکوکاری ما و تو عطاییست

اخلاص به دینار و مروت به بها نیست

صدگونه دوا بر سر هر شاخ گیاهیست

اما چو تو را درد ندادند دوا نیست

گر کفر و ضلالت بود ار دین و هدایت

خوش باش که کار ازلی جز به عطا نیست

با حکم قضا ساز که در دیر «نظیری »

مقبول فغان نیست نمازی که قضا نیست

 
 
 
مسعود سعد سلمان

آن را که ز عشق تو بلا نیست بلا نیست

آن را که ز هجر تو فنا نیست فنا نیست

سه بوسه همی خواهم منعم مکن ای دوست

تو صوفیی و منع به نزد تو روا نیست

نصرالله منشی

از مرگ حذر کردن دو وقت روا نیست

روزی که قضا باشد و روزی که قضا نیست

مجیرالدین بیلقانی

در گلشن ایام نسیمی ز وفا نیست

در دیده افلاک نشانی ز حیا نیست

بر خوانچه این سبز فلک خود همه قرصی است

و آن هم ز پی گرسنه چشمان چو ما نیست

آسایش و سیمرغ دو نام است که معنیش

[...]

اثیر اخسیکتی

در گلشن ایام نسیمی ز وفا نیست

در دیده افلاک نشانی ز حیا نیست

بر خوانچه مینای فلک خود همه قرص است

و آن هم زپی گرسنه چشمان چوما نیست

پنهای فلک حبر ندارد که به تحقیق

[...]

شیخ محمود شبستری

موجود حقیقی بجز از ذات خدا نیست

مائیم صفات و صفت از ذات جدانیست

هر جا که تو انگشت نهی آیت حق است

زان نیست معین که کجا هست و کجا نیست

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه