گنجور

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۴ - تسلیت از درگذشت مادر سلطان ارسلان بن طغرل

 

در گلشن ایام نسیمی ز وفا نیست

در دیده افلاک نشانی ز حیا نیست

بر خوانچه مینای فلک خود همه قرص است

و آن هم زپی گرسنه چشمان چوما نیست

پنهای فلک حبر ندارد که به تحقیق

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۲ - مدح یکی از صدور

 

ای کلک تو بر لوح عطارد زده ابجد

عنوان نسب نامه آدم باب وجد

هم کاهل هامونی با حلم تو مسرع

هم شبرو گردونی با عزم تو معقد

بر مفرش صدر تو پی عزت جاوید

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۶ - مدح سلطان ارسلان بن طغرل

 

تا قافله شیر ز ماهی به حمل شد

در باغ صبا صانع چالاک عمل شد

از بلبل خوش نغمه که ناهید طیور است

نالیدن او تار اغانی به زحل شد

از خاک بر انگیخت گل زرد زر سرخ

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۵ - مدح امیر جمال الدین بکلر

 

سنبل بدمید از گل آن سر و صنوبر

آباد صنوبر به چنان سنبل نوبر

از غیرت آن گل سرانگشت گزان ورد

در سایه آن سر و برخسار دوان خور

آن حلقه زر چیست بر آن زلف و بنا گوش

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۹ - مدح ملک مظفرالدین قزل ارسلان

 

کوی ظفر اقبال تو بر بود ز هرکس

المنته لله تعالی و تقدس

اثبات کرامات تو را حجت ظاهر

آنرا که دل و دیده بیناست همین بس

کز، یک اثر عزم تو مردود بماندند

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۱ - مدح اتابک ایلد گز (شمس الدین)

 

امروز نشاطی است درافلاک و درارکان

کز مهر گهر زای ارم شد حرم کان

و ز دیده شعاعی قمر از عارض شعری

نوشیده زلالی خضر از چشمه حیوان

ناهید خرامید بخلوتگه خورشید

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰

 

در عشق تو یک کار مرا ساز و نسق نیست

خون میخورم از غصه و سامان نطق نیست

آمد بفذلک ز غمت دفتر عمرم

گر ما بقئی هست به جز یک دو ورق نیست

چشمم مه رخسار تو را باز مبیناد

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰

 

خیزید و می آرید که هنگام بهار است

رخسار عروسان چمن همچو نگار است

آن شاخ که بُد عور، کنون مُلحَم‌پوش است

و آن دشت که بُد ساده، کنون سرّ عذار است

در دامن گلزار، صبا مدخنه‌سوز است

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹

 

هنگامه ی خورشید ز رخسار تو بشکست

بازارچه سرو ز رفتار تو بشکست

هر تعبیه لطف که در تازه گلی بود

قدرش زرخ زر تو برتار تو بشکست

هر رونق و ناموس که هر لعل و گهرداشت

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴

 

روزی که جفاهای تو بر یاد من آید

دل نوش کند غصه و از خویشتن آید

چون صفّ بلا، راست کنی از سر تسلیم

مرد آن بود آری، که نه کمتر ززن آید

گر تیغ بیالاید عشقت بمن این فخر

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷

 

آنرا که چنان سلسله ها بافته باشد

هر سلسله زندان دلی تافته باشد

هرجا که بجوئید زجانهای عزیزان

در هر شکن آرامگهی یافته باشد

صد بار بگفتم مکن ای دل مرو آنجا

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۵

 

هر محتشمی پایه عشق تو ندارد

هر پر جگری تاب عتاب تو نیارد

زودا که شود در خم چوگان بلاگوی

آن سر که سرش ناخن سودای تو یارد

در باغ امل عشق تو پاداش اجل شد

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۷

 

هرغم که دهد عشق تو من خار ندارم

بی تو علم الله که جز این کار ندارم

دور از شب زلفین تو مرگ دل من باد

آنروز، کش از درد تو، تیمار ندارم

از عشق تو خوارم، نه که خود عزم من آنست

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹

 

از نو، رقمی بر دل درویش کشیدم

خط، بر خرد عافیت اندیش کشیدم

سودای تونا خوانده درآمد ز درجان

در خانه دلی بود مرا، پیش کشیدم

تا راز تو در سرخی رخساره بپوشم

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۸

 

ای مرهم هر سینه مجروح لب تو

فرسوده قدم های دلم در طلب تو

گُم کرد سر رشته تدبیر دلم باز

در طره ی سر گمشده بلعجب تو

چون تار طراز است شب و روز تن من

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۰

 

در کار تو از دست بشد عهد جوانی

من سوخته زین غصه، نماندم، تو بمانی

با آنکه من از عشق تو رسوای جهانم

هم راضیم اندی، که تو زیبای جهانی

رحم آر، چو دیدی که منم این نه، حبیبم

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۳

 

دلا آن به که با جان در نبندی

مرا با دلبر دیگر نبندی

رهی آنگه که این جا نیست شاید

که پایت درد باشد سر نبندی

ز باطل دعوی خود شرم داری

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۹

 

من گرد سر کوی تو از بهرتو گردم

بلبل ز پی گل بکنار چمن آید

بشکست دلم در شکن زلف مبادا

کز چشم بدی برشکن او شکن آید

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۷

 

جمشید رکابا توئی آن شاه که امرت

از سنگ سیه ناقه صالح بدر آرد

گر گلبن فردوس خورد آب خلافت

برجای گل تازه، شتر خار بر آرد

او، بار بیک رقص شتر بگسلد از هم

[...]

اثیر اخسیکتی
 
 
sunny dark_mode