گنجور

 
اثیر اخسیکتی

روزی که جفاهای تو بر یاد من آید

دل نوش کند غصه و از خویشتن آید

چون صفّ بلا، راست کنی از سر تسلیم

مرد آن بود آری، که نه کمتر ززن آید

گر تیغ بیالاید عشقت بمن این فخر

حاشا که ز صد پیرهنم یک کفن آید

تا چند زبان گرد بدارم که لب توست

چیزی که ز ایام بدندان من آید

من گرد سر کوی تو از بهرتو گردم

بلبل ز پی گل بکنار چمن آید

بشکست دلم زان شکن زلف مبادا

کز چشم بدان برشکن او شکن آید

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
رودکی

هر باد، که از سوی بخارا به من آید

با بوی گل و مشک و نسیم سمن آید

بر هر زن و هر مرد، کجا بروزد آن باد

گویی: مگر آن باد همی از ختن آید

نی نی، ز ختن باد چنو خوش نوزد هیچ

[...]

ابوسعید ابوالخیر

هر باد که از سوی بخارا به من آید

با بوی گل و مشک و نسیم سمن آید

بر هر زن و هر مرد کجا بروزد آن باد

گویی مگر آن باد همی از ختن آید

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ابوسعید ابوالخیر
میبدی

هر شب نگرانم بیمن تا تو بر آیی

زیرا که سهیلی و سهیل از یمن آید

کوشم که بپوشم صنما نام تو بر خلق

ز اوّل سخنی نام تو اندر دهن آید!

محمد بن منور

هر باد کی از سوی بخارا بمن آید

زوبوی گل و مشک و نسیم سمن آید

برهرزن و هر مرد کجا بروزد آن باد

گوید مگر آن باد همی از ختن آید

نه نه زختن باد چنان خوش نوزد هیچ

[...]

اثیر اخسیکتی

من گرد سر کوی تو از بهرتو گردم

بلبل ز پی گل بکنار چمن آید

بشکست دلم در شکن زلف مبادا

کز چشم بدی برشکن او شکن آید

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه