روزی که جفاهای تو بر یاد من آید
دل نوش کند غصه و از خویشتن آید
چون صفّ بلا، راست کنی از سر تسلیم
مرد آن بود آری، که نه کمتر ززن آید
گر تیغ بیالاید عشقت بمن این فخر
حاشا که ز صد پیرهنم یک کفن آید
تا چند زبان گرد بدارم که لب توست
چیزی که ز ایام بدندان من آید
من گرد سر کوی تو از بهرتو گردم
بلبل ز پی گل بکنار چمن آید
بشکست دلم زان شکن زلف مبادا
کز چشم بدان برشکن او شکن آید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی رنجها و دردهایی است که عاشق در اثر فراق معشوق تجربه میکند. شاعر به یادگیری از جفاهای معشوق اشاره میکند و میگوید هر بار که به یاد او میافتد، دلش غمگین میشود. او معتقد است که انسان واقعی کسی است که بتواند با تسلیم در برابر بلاها، به عشق ادامه دهد. همچنین، شاعر از زیبایی و جذبه معشوق میگوید و اینکه عشق او برایش بسیار ارزشمند است، تا جایی که حاضر است از هر چیزی برای او بگذرد. در نهایت، او به ناز و شکن زلف معشوق اشاره میکند و میگوید که این شکنندگی میتواند دل او را بشکند. Overall, the poem captures the pain and longing of love, emphasizing themes of suffering, devotion, and beauty.
هوش مصنوعی: روزی که بدرفتاریها و ناملایمات تو به یادم بیفتد، دل پر از غم و درد میشود و از خودم بیخود میشوم.
هوش مصنوعی: زمانی که در برابر مشکلات و سختیها با تسلیم و آرامش ایستادگی کنی، آن مرد واقعی است که حتی میتواند از یک زن نیز قویتر باشد.
هوش مصنوعی: اگر عشق تو به من حمله کند، هرگز نمیپذیرم که از صد پیراهنم فقط یک کفن بیاید.
هوش مصنوعی: چقدر باید تلاش کنم و زبانها را برای تو به خدمت بگیرم، در حالی که هیچ چیز به اندازه لبهای تو برای من مهم نیست و آنچه برای من میماند، تنها یادگار زمانهاست.
هوش مصنوعی: من دور کوی تو میچرخم و مانند بلبل به دنبال گل، به کنار چمن میآیم.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر زیبایی موی تو شکست، به امید اینکه چشمانش به من ننگرد، چرا که اگر نگاهی به من بیندازد، خود او هم خواهد شکست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر باد، که از سوی بخارا به من آید
با بوی گل و مشک و نسیم سمن آید
بر هر زن و هر مرد، کجا بروزد آن باد
گویی: مگر آن باد همی از ختن آید
نی نی، ز ختن باد چنو خوش نوزد هیچ
[...]
هر باد که از سوی بخارا به من آید
با بوی گل و مشک و نسیم سمن آید
بر هر زن و هر مرد کجا بروزد آن باد
گویی مگر آن باد همی از ختن آید
هر شب نگرانم بیمن تا تو بر آیی
زیرا که سهیلی و سهیل از یمن آید
کوشم که بپوشم صنما نام تو بر خلق
ز اوّل سخنی نام تو اندر دهن آید!
هر باد کی از سوی بخارا بمن آید
زوبوی گل و مشک و نسیم سمن آید
برهرزن و هر مرد کجا بروزد آن باد
گوید مگر آن باد همی از ختن آید
نه نه زختن باد چنان خوش نوزد هیچ
[...]
من گرد سر کوی تو از بهرتو گردم
بلبل ز پی گل بکنار چمن آید
بشکست دلم در شکن زلف مبادا
کز چشم بدی برشکن او شکن آید
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.