×
خواجه عبدالله انصاری » مناجات پیر انصار » شمارهٔ ۲۰۵
ای عاشق دل سوخته اندوه مدار
روزی به مراد عاشقان گردد کار
خواجه عبدالله انصاری » مناجات پیر انصار » شمارهٔ ۲۱۲
من گریه به خنده در همی پیوندم
پنهان گریم به آشکارا خندم
ای دوست گمان مبر که من خرسندم
آگاه نه ای که چون نیازمندم
خواجه عبدالله انصاری » مناجات پیر انصار » شمارهٔ ۲۱۴
روزی که سر از پرده برون خواهی کرد
دانم که زمانه را زبون خواهی کرد
گر زیب و جمال از این فزون خواهی کرد
یارب چه جگرهاست که خون خواهی کرد
خواجه عبدالله انصاری » مناجات پیر انصار » شمارهٔ ۲۱۵
بنمای رهی که ره نماینده توئی
بگشای دری که در گشاینده توئی
زنگار غمان گرفت دور دل من
بزدای که زنگ دل زداینده توئی
خواجه عبدالله انصاری » مناجات پیر انصار » شمارهٔ ۲۳۹
در عشق تو من کیم که در منزل من
از وصل رخت گلی دمد بر گل من
خواجه عبدالله انصاری » مناجات پیر انصار » شمارهٔ ۲۵۵
روزی که سر از پرده برون خواهی کرد
دانم که زمانه را زبون خواهی کرد
گر زیب و جمال از این فزون خواهی کرد
یارب چه جگرهاست که خون خواهی کرد
خواجه عبدالله انصاری » مناجات پیر انصار » شمارهٔ ۲۵۹
پر آب دو دیده و بس آتش جگرم
بر باد دو دستم و پر از خاک سرم