گنجور

 
خواجه عبدالله انصاری

پیر طریقت گوید: این شغل در بهشت شغل عامه مؤمنان است اما مقربان مملکت و خاصان حضرت مشاهدت از مطالعه شهود و استغراق وجود یک لحظه هم با نعیم بهشت نپردازند و به زبان حال همیگویند:

روزی که مرا وصل تو در چنگ آید

از حال بهشتیان مرا ننگ آید

خداوندا عظیم شأنی و همیشه مهربانی قدیم احسان و روشن برهانی هم نهانی هم عیانی از دیده نهانی و جانها را عیانی بچیزی مانی تا گویم که چنانی آنی که خود گفتی و چنانکه خود گفتی آنی ای جوانمرد اگر چنان است که در جهد و در عمل تقصیرداری در آن کوش که در راستی دوستی و درد شوق مقصر نباشی که صدق محبت تقصیر عمل را جبران کند لیکن توفیر (زیاد کردن) عمل تقصیر محبت را جبران نکند

برخبر همی رفتم جویای یقین خوف مایه و رجاء قرین مقصود از من نهان و من کوشنده دین ناگهان برق تجلی بتافت از کمین آری از گمان و شک چنان بینند و از دوست چنین

از کجا آنروز بازیابم که تو مرا بودی و من نبود؟ تا آنروز نرسم میان آتش و دودم ور به دو گیتی آنروز یابم بر سودم ور بود تو دریابم به نبود خود خشنودم