امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۱۹ - جواب نبشتن مجنون مرفوع القلم، از سیاهی آب ناک دیده، جراحت نامه لیلی را، و ریشهای سربسته از نوک قلم خاریدن، و خون سوخته بر ورق چکانیدن، و دهانه جراحت را به کاغذ لیلی بستن
در سر نکنم دویی همهگاه
گر سر دو کنی به تیغ کین خواه
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۲۰ - عزیمت دوستان جانی سوی مجنون، و او را از دیو لاخ کوه، به افسون، در حلقهٔ مردمان در آوردن، و سایه گرفتن آواز درختان سایهدار، و چون باد سوی باغ دویدن، و آهنگ مرغان باغ کردن، و با بلبل گلبانگ زدن
یاران عزیز در چمن گاه
بودند نشسته، چشم در راه
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۲۲ - غنودن نرگس لیلی از بیماری، و مجنون بیخواب را در خواب دیدن، و به نفس تند خویش از جای جستن، و بیرون پریدن، و کمر کوه گرفتن، و مجنون را بر تیغ کوه خراشیده و خسته دریافتن، و دست سلوت بر خستگی او سودن، و مرهم راحت رسانیدن
مفلس که رسد به گنج ناگاه
ز افزونی حرص گم کند راه
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۲۶ - آه کردن مجنون از درونهٔ پرسوز، و این غزل دود اندود، از دودکش دهان، بیرون دادن
ای آمده و گذشته ناگاه
بختم تو ز مانده دست کوتاه
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۲۸ - صفت برگ ریز، و دوا دو باد خزان، واز آسیب صدمات حوادث، سر نهادن سرو لیلی در خاک، و بی بالش ماندن
این راه دراز گاه و بیگاه
ز افسانهٔ غم کنیم کوتاه
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۲۹ - خبر یافتن مجنون دردمند، از بیماری لیلی، و از حلقهٔ سگان بیابان زنجیر گسستن، و به حلقه زدن در لیلی آمدن، و از پیش جنازهٔ لیلی را در حلقهٔ رحیل دیدن، و نثار شاهانه از دیده ریختن، و به موافقت محفه عروس، سوی شبستان لحد، بر عزم خلوت صحیحه روان شدن
بردند برون جنازهٔ ماه
برخاست فغان ز کوچه و راه
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۳۰ - این مویهای بیجان، به گیسوی منور مادر مغفورهٔ خویش، که تاب الشیب نوری داشت، راست افتاد، و بدین نالهای سوزان، نفس حسن را خاکستر کرده شد و گوهر پاک برادر حسام الدین را، که در میان خاک، خورد مور چه گشت، روشن گردانیده آمد، تعمده الله به غفرانه
تا چون به سوی شما کنیم راه
مؤمن چو شما روم الی الله
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۳ - مستان الست
امید من است زلف او آه
ز امید دراز و عمر کوتاه
یک شب دل من به زلف او بود
گم کرد دران شب سیه راه
وز تیره شب آتش رخش دید
[...]
سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۵
ای رقعه حسن را رخت شاه
ماییم زحسن رویت آگاه
روی تو مه تمام بر سرو
رخساره گل شکفته بر ماه
در کوی تو کدیه کردن ای دوست
[...]
کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۹۳۸
چندین چه بلا و درد است این آه
از عشق تو بر دل من ای ماه
از مجمر سینه می بر آرم
هر لحظه هزار نکهت آه
در راه غمش به سر رو ای دل
[...]
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳۷
هر بنده که سوی شه برد راه
هم شاد بود به دولت شاه
ما شاه درون پرده دیدیم
دیگر نرویم سوی خرگاه
ای شاه تو قرص آفتابی
[...]
شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۱۱۹
در خواجه باغ صبحگاهی
بنمود جمال خویش آن ماه
دیدم دو جهان چو یک درختی
بر هر برگی نوشته الله
آن برگ درخت و میوه اش بود
[...]
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۳۷
مقدم بر همه اسما است الله
چنین گفتیم با یاران آگاه
مسما واحد اسما کثیر
نکو دریاب قول نعمت الله
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۴۵
مقدم بر همه اسماست اللّه
چنین گفتم به آن یاران درگاه
مسمّی واحد اسم کثیر است
نکو دریاب قول نعمتاللّه
شاه نعمتالله ولی » ترجیعات » ترجیع دوم
بی نقش خیال روی آن ماه
عالم همه چیست نقش خرگاه
صورت جامست و معنیش می
باطن خورشید ظاهراً ماه
معشوق خودیم و عاشق خود
[...]
نسیمی » دیوان اشعار فارسی » اشعار الحاقی » شمارهٔ ۱
از روی تو تا که گشتم آگاه
بر خون خودم شریک بالله
با روی تو هرچه هست فانی است
گفتیم حدیث و قصه کوتاه
جز روی تو دیدنم حرام است
[...]
نسیمی » دیوان اشعار فارسی » اضافات » شمارهٔ ۱ - ترجیع بند
ماییم جهان «لی مع الله »
ما اعظم شأنی، الله الله
هستیم ز عاریت فقیری
در هردو جهان به فضل حق شاه
یک قطره ز هفت کشور ماست
[...]
صوفی محمد هروی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۱ - فی الترجیع
دل برده ز من رخ تو ناگاه
پروای دلم نمی کنی آه
ای از تو مرا هزار غم بیش
بنگر تو به سوی بنده ناگاه
نالم شب و روز در فراقت
[...]