گنجور

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱

 

نزدیک به آن رسیده کارم

کاین جان به مقارضان سپارم

محتشم کاشانی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - مدح حسن‌خان شاملو

 

عقل آمد و برد اختیارم

بنشست پی صلاح کارم

فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - مدح حسن‌خان شاملو

 

و ‌آنگه که ز شیر بازش آرم

هم با سر زلف او سپارم

فصیحی هروی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۴۷

 

گه مستم و گاه در خمارم

این است تمام عمر کارم

از پاره ی دل، سرشک چون گل

آیینه شکسته در کنارم

چندم ببرد به سیر گلشن؟

[...]

سلیم تهرانی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۶

 

من تاب فراق تو ندارم

نقش تو بسینه می‌نگارم

باشد روزی رخت به بینم

تا جان بلقای تو سپارم

شد در رگ و ریشه تیر عشقت

[...]

فیض کاشانی
 

وحیدالزمان قزوینی » شهرآشوب کوچک » بخش ۱۳ - صفت شانه تراشی

 

از شانه تراش بیقرارم

وز چاره گذشته کار و بارم

وحیدالزمان قزوینی
 

وحیدالزمان قزوینی » شهرآشوب کوچک » بخش ۲۹ - صفت کمانگر

 

از سر تا پا اسیر یارم

گویی که کمان چلّه دارم

وحیدالزمان قزوینی
 

وحیدالزمان قزوینی » شهرآشوب کوچک » بخش ۳۳ - صفت کحّال

 

از بسکه فقیر و خاکسارم

گردیده چو توتیا غبارم

وحیدالزمان قزوینی
 

وحیدالزمان قزوینی » شهرآشوب کوچک » بخش ۴۲ - صفت صرافان

 

از غش پاکست چون عیارم

با صّرافان فتاد کارم

وحیدالزمان قزوینی
 

وحیدالزمان قزوینی » شهرآشوب کوچک » بخش ۴۲ - صفت صرافان

 

هست از خط زخم، پود و تارم

سنگِ محکِ جفایِ یارم

وحیدالزمان قزوینی
 

وحیدالزمان قزوینی » شهرآشوب کوچک » بخش ۵۲ - صفت اهل دفتر

 

یک فرد ز بندگان یارم

بنگر! در گوش، گوشوارم!

وحیدالزمان قزوینی
 

وحیدالزمان قزوینی » شهرآشوب کوچک » بخش ۵۴ - صفت مَدارِس

 

ز آن روز که دوستیست کارم

با خلق ز بس که سازگارم

وحیدالزمان قزوینی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۶ - قصیدهٔ ترجیع در عشق

 

خورشیدم و تیره روزگارم

آیینه‌ام و غبار دارم

چشم تو سیاه کرد روزم

زلف تو گره فکند کارم

نه شب دانم نه روز بی‌تو

[...]

فیاض لاهیجی
 

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۹

 

رحمی، رحمی که از کنارم

رفتی تو و کشت انتظارم

هر چند که تیره روزگارم

صد شکر پسند طبع یارم

هر دم بهوای تیغش از جیب

[...]

طبیب اصفهانی
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۵

 

ای کوی تو طرف لاله زارم

وی روی تو نوگل بهارم

باری نگذاریش چو مرهم

مجروح مکن دل فکارم

ز ابروی کمان و تیر مژگان

[...]

نورعلیشاه
 

خالد نقشبندی » قطعات » قطعه شماره ۳۷

 

بی روی تو رفت طاقت از دل

در دست نماند اختیارم

جز شوق وصال روی خوبت

نبود به دل حزین قرارم

از هجر تو جان به لب رسیده

[...]

خالد نقشبندی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳

 

کی دست زدامنت بدارم

صد بار زنند اگر بدارم

بالای تو گربلاست ایکاش

میگشت پر از بلا کنارم

دستم نرسد چو خط برآن زلف

[...]

جیحون یزدی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵