گنجور

 
جیحون یزدی

کی دست زدامنت بدارم

صد بار زنند اگر بدارم

بالای تو گربلاست ایکاش

میگشت پر از بلا کنارم

دستم نرسد چو خط برآن زلف

بر باد اگر رود غبارم

دل پیش تو باختم بیک خال

بنگر چه حریف خوش قمارم

جان در نبرم زچشم مستت

درکار خود ار چه هوشیارم

درکیش توگر وفا گناه است

بیش از همه من گناهکارم

از عشق سپید رویت اخر

دانم سیه است روزگارم

جیحون به لب تو گشته مشتاق

یعنی که به لب رسیده جانم

 
 
 
ناصرخسرو

ای بار خدای و کردگارم

من فضل تو را سپاس دارم

زیرا که به روزگار پیری

جز شکر تو نیست غمگسارم

جز گفتن شعر زهد و طاعت

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ناصرخسرو
مسعود سعد سلمان

از خواجه مظفر کریوه

امروز هزار شکر دارم

غافل نیم و یکان یکان من

بر خود شب و روز می شمارم

سر جمله آن به طبع و خاطر

[...]

سنایی

الحق نه دروغ سخت زارم

تا فتنهٔ آن بت عیارم

من پار شراب وصل خوردم

امسال هنوز در خمارم

صاحب سر درد و رنج گشتم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
فلکی شروانی

سودا زده فراق یارم

بازیچه دست روزگارم

ناچیده گلی ز گلبن وصل

صد گونه نهاده هجر خارم

بی آنکه شراب وصل خوردم

[...]

ادیب صابر

زان دو لب چون عقیق یارم

از دیده همی عقیق بارم

کارست مرا عقیق باری

تا عشق عقیق اوست کارم

کردست سرشک من عقیقین

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه