گنجور

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۶ - در مدح تمغاج خان مسعود بن حسن

 

ماه رجب که هست همایونترین همای

از آشیان فضل خدایست برگشای

پروازش از لوازم پیروزی و ظفر

گسترده سایه بر علم سایه خدای

خورشید خسروان که جهانراست عدل او

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۸ - در مدح صدر جهان

 

صدر جهان رسید بشادی و خرمی

در دوستان فزونی و در دشمنان کمی

شاه جهان و صدر جهان شاد و خرم است

جاوید باد شاه بشادی و خرمی

ای شاه راز طلعت فرخنده فال تو

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۱ - در مدح وزیر

 

ای صاحبی که بروز را صدر و سر توئی

فرخ وزیر داد ده دادگر توئی

نام عمر ترا و ز همنامی عمر

در سیرت عمر چو عمر نامور توئی

نام عمر بعدل و سیاست سمر شدست

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۲ - در مدح وزیر صدر جهان

 

ای صاحبی که صاحب صاحبقران توئی

وندر جهان کسی بهست از جهان توئی

صدری کز او نبازد خلق جهان توئی

بدری که او بنازد بر آسمان توئی

اندر بر سعادت و اقبال دل توئی

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۷ - در مدح وزیر گوید

 

ای بر سریرِ دولت و اقبال مُتَّکی

مخدوم بی‌خلافی و ممدوح بی‌شکی

والا وجیه دین که سپهدار شرق و غرب

فخر آرد از تو نایب فرزانهٔ زکی

بر تیغ اوست تکیه‌گه شغل کلک تو

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۴ - وزیر خجسته پی

 

ای پایگاه قدر تو بر خط استوی

از فر تو چو خلد برین گشته استوی

در باغ استوی طرب انگیز بگذران

لحن مغنیان خود از خط استوی

جان راغذا سماع خوش و روی نیکو است

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸ - لعبت بدیع

 

ای سرو رسته از طرف جویبار بر

بر سرو و ماه سلسله مشکبار بر

ای لعبت بدیع و نگار بدیع چین

بر صورت تو فتنه بچین در نگار بر

جائی که گل رخت بود ایماه کی خرد

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰ - عشق و بهار

 

عشق و بهار و فرقت یار و تن نزار

آورده اند بر دل من کار و صعب کار

تیمار دوست با من و از من بریده اوست

هجران یار با من و از من گسسته یار

فصل بهار با من نازک چو برگ گل

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶ - لاله رخ

 

تا بسته ام بدان دو رخ لاله فام دل

مانند لاله سوخته دارم مدام دل

گشت از طپانچه لاله رخ من رخام رنگ

در عشق روی لاله رخان رخام دل

دانه است و دام خال و خم زلف آن صنم

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷ - روی تو

 

ای رنگ خواسته ز لبان تو فام لعل

وی خواسته ز رنگ رخان تو فام لعل

خرم رخان تو که ازو ساخت لعل فام

زیبا لبان تو که ازو خواست فام لعل

روی ترا شناسم و لعل لب ترا

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸ - در دل ترا هواست که با من جدل کنی

 

از روی تو چو چشمه خورشید در حمل

وز زلف تو زنند شب تیره را مثل

بگشای زلف تافتن اندر فتد بروز

بنمای روی تا بشب اندر فتد خلل

کز روی و زلف تو بزمانی هزار بار

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶ - قطعه

 

خواجه محمد بن محمد که بی بهار

خلق خوش تو گل شکفاند بماه دی

بویاتر است خلق لطیفت بسی از آن

کز آتش و گل افتد در آبگینه خوی

امروز بنده خواهد مهمانت آمدن

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷ - سرای بهشت

 

در خاک شایقی و نجیبی نگاه کرد

شیخ اجل رشیدی و دید آن موافقی

دنیا فرو گذاست برین ناموافقان

بر موجب وفاق نجیبی و شایقی

جنت موافقان را آماده کرده اند

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۶ - گویم نمرده‌ام

 

ایزد چو مرده خواند مر آن را که مرد نیست

من نیز خویشتن را مرده شمرده‌ام

از اعتقاد پاک وز ایمان پر خلل

بر مرگ دل نهاده‌ام و دین سپرده‌ام

دشمن به دوستان خبر افکند مرگ من

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۱۴ - مطایبه

 

این خواجه‌زادگان که درین شهر و برزنند

مردند مر زنان را لیکن مرا زنند

زین گونه مولعند برآورد و برد من

کزشان زبر فرو نزنم زیر و برزنند

خورشید چرخ شیفته بر رویشان ولیک

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۲۰ - در هجو بوبکر اعجمی و فرزند او

 

بوبکر اعجمی پسری ماند یادگار

دیوانه زن بمردی ممتو بادسار

ماخولیا گرفته و مصروع و کنده مغز

زرداب خورد چون عسلی پیش چون زمار

ریشش زداء ثعلب ریزیده جای جای

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۲۷ - در هجو خواجگی ادیب

 

کیست آن ستوده برده برون از فسار سر

وان آدمی که کرد بر او افتخار خر

این یک همی منم دگر آن خواجگی ادیب

آن تازباز مرد گل افزوش خار خر

من طبع شعر دارم و او تازی ادیب

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۳۳ - در هجاء خمخانه گوید

 

ز بار هجو من خر خمخانه گشت لنگ

آن همچو شیر گنده دهان پیس چون پلنگ

سوزنگری بمانم و کیمخت گر شوم

خرلنگ شد بمیرد خر مرده چو لنگ

ابیات خر سر است شتر گربه خوشترک

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۳۵ - در هجو خمخانه

 

. . . ری به . . . ن خر سر خمخانه در برم

تا عاقبت کجا رسد اینکار بنگرم

آن خر سری که شعر سراید بلحن خر

پالیز شاعری را گوید . . . ر خرم

یعنی ز من بجوشد هر شاعری که هست

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۴۶ - در هجو شاعری

 

بس ریش گاوی ای خر زنار منطقه

ای قلیه و کباب تو خوک محنقه

خر . . . ل و خربفائی نه عقل و نه خرد

اندر سرت بخر دله ای و بخر بقه

یک خر مخوانمت که یکی کاروان خری

[...]

سوزنی سمرقندی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
sunny dark_mode