. . . ری به . . . ن خر سر خمخانه در برم
تا عاقبت کجا رسد اینکار بنگرم
آن خر سری که شعر سراید بلحن خر
پالیز شاعری را گوید . . . ر خرم
یعنی ز من بجوشد هر شاعری که هست
این ظن برد بمن که بدو این گمان برم
هم خر سراست و هم سر خر هم خر دو سر
یعنی از این دو سر دو جهانست در سرم
زین سر خراست در سه وزان خر همین بود
جز خر سرش نخوانم و جز خرش نشمرم
آن خر سر ار بجای نماند سر خری
پرمغز خر شود همه دیوان و دفترم
یعنی دبوس هجو زنم بر سرش درست
تا کله بشکنم ز خر و مغز گسترم
افسار هجو بر سر خر سر کنم بجبر
تا از مدیح بخت بود بر سر افسرم
عار است خرسواری من بر چنان خری
لیکن عنان همی بکشد سرخ اعورم
تا بر فرود عالم پر شاعر است و من
از چند کس فرودم و از چند کس سرم
با هیچکس نرفت مرا اینسخن که گفت
با سوزنی بشاعری اندر برابرم
گوید مرا که شعر تو در ریش تو بلی
کاندر خور عبیر خوش و مشک اذفرم
گوید که هیچ شعر تو بی . . . ن و . . . ر نیست
از صد هزار گفت وی اینست باورم
بی . . . ن و . . . ر اگر نبود شعر من رواست
زیرا که شعر من نر و من شاعر نرم
. . . نی و باز . . . نی و . . . ری و باز . . . ر
این گفت و این نوشت و درانداخت از درم
زان . . . ن و باز . . . ن همه بر ریش اوریم
زان . . . ر و باز . . . ر همه . . . ن او درم
تا . . . س لب و سلندز زبانست و رومه ریش
جز راه . . . ن او بسم پای نسپرم
ای خر پرست خر نسب خر سر این نگر
تا از چه گوهری تو و من از چه گوهرم
اندر پلید زادگی و پاکزادگی
تو چغر حوض گلخن و من شیم کوثرم
تو از نژاد و تخمه سگبان قیصری
من از نژاد سلمان یار پیمبرم
بیرون ز یک پدر تو نغوشاک زاده ای
من تا بسی پدر همه دیندار و دینورم
بر من کنی تکبر و گوئی ز ابلهی
من حامل کتاب خداوند اکبرم
خر حامل کتاب بود همچنین که تو
من از خران کتاب تکبر چرا خرم
تو زیر خسب میره باسهل دیلمی
من گرچه دیلمی نیم او را برادرم
ترکانه بیلکی بتو در دیلمی سپوخت
گوئی مگر که میره باسهل دیگرم
در شاعری هزار یک آن نه ای که گفت
زلف نگار گفت من از قیر چنبرم
وندر نسب کم از سگ آنی هزار بار
کو گفت میوه دل زهرا و حیدرم
هم زیر دست آنی در هر فنی که گفت
تا زیر دست نه فلک و هفت اخترم
از هر خری تو خرتری و من اگر ترا
چون خر ببار درنکشم از تو خر ترم
از لعن برسم تو زنم نعل جعفری
گر ظن بری بمن که من از دست جعفرم
. . . ری به . . . ن آنکه نگوید چو این شنید
. . . ری به . . . ن خر سر خمخانه در برم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا آمد از عدم به وجود اصل پیکرم
جز غم نبود بهره ز چرخ ستمگرم
خون شد دلم در آرزوی آنکه یک نفس
بیخار غم ز گلشن شادی گلی برم
پیموده گشت عمر به پیمانهٔ نفس
[...]
ای طالع نگون ز تو تا کی قفا خورم
وی چرخ واژگون ز تو تا کی جفا برم
روزی بخشم بشکنم این مهر مهر تو
وین پرده کبود تو بر یکدگر درم
از دور تو چه باک که من قطب ثابتم
[...]
هر شب که سر به جیب تحیر فرو برم
ستر فلک بدرم و از سدره بگذرم
اندر بها ز گوهر عالم فزون بود
هر در که من ز بحر تفکر بر آورم
عنقا شوم به مغرب عزلت که آفتاب
[...]
داند جهان که قره عین پیمبرم
شایسته میوه دل زهرا و حیدرم
دریا چو ابر بار دگر آب شد ز شرم
چون گشت روشنش که چه پاکیزه گوهرم
دری پر از عجایب دریا شود به حکم
[...]
گر بوی یک شکن ز سر زلف دلبرم
کفار بشنوند نگروند کافرم
وز زلف او اگر سر مویی به من رسد
در دل نهم چو دیده و در جان بپرورم
درهم ز دست دست سر زلفش از شکن
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.