ای پایگاه قدر تو بر خط استوی
از فر تو چو خلد برین گشته استوی
در باغ استوی طرب انگیز بگذران
لحن مغنیان خود از خط استوی
جان راغذا سماع خوش و روی نیکو است
زین هر دو باد جان لطیف ترا غذای
صاحبقران توئی و جهان سربسر تراست
خود در جهان ز شاهی صاحبقران بلی
از شرق تا بغرب جهان را بنام نیک
بخریدی و نوشت زمانه خط سری
هر روز تا جهان نشود انتهاپذیر
اندر جهان نشاط و طرب را کن ابتدای
تو نفتدای شرقی و غربی بمهتری
هرجا که مهتریست بتو کرده اقتدی
شاه زمانه از تو وزیر خجسته پی
دارد عدوی خود را چون شاه در عری
آراسته است صدر وزارت بنام تو
چون مسند نبوت از سید الوری
ایزد چنان بلندی کاندر جهان نهاد
با همت تو کرد نیارد فلک مری
بر وفق همت تو نهاده است گوئیا
ایزد سرای عزت و جاه ترا بنی
تا یک تن از ثری و ثریا مثل زنند
بادی تو بر ثریا خصم تو در ثری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خوارزم گرد لشکرش ار بنگری همی
بینی علم علم تو بهر دشت و کردری
نوروز برنگاشت به صحرا به مشک و می
تمثالهای عزه و تصویرهای می
بستان بسان بادیه گشتهست پرنگار
از سنبلش قبیله و از ارغوانش حی
صد کارگاه ششترکردهست باغ لاش
[...]
روز دی است خیز و بیار ای نگار می
ای ترک می بیار که ترکی گرفت دی
می ده به رطل و جام که در بزم خسروی
بنشست شاه شاد ملک ارسلان به می
شاهی که کرد چرخ و فلک را به زیر پای
[...]
فصل بهار آمد و بگذشت عهد دی
پیش آر، ای چراغ ری، اکنون چراغ می
تاریکی است مانده ز دی در نهاد ما
و آن جز چراغ می نبرد، ای چراغ ری
برکش نوا، که خاطب گل بر کشید صورت
[...]
خواجه محمد بن محمد که بی بهار
خلق خوش تو گل شکفاند بماه دی
بویاتر است خلق لطیفت بسی از آن
کز آتش و گل افتد در آبگینه خوی
امروز بنده خواهد مهمانت آمدن
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.